غزل شمارهٔ ۵۹۵
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل ۵۹۵ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۵۹۵ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۵۹۵ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۵۹۵ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل شمارهٔ ۵۹۵ به خوانش نازنین بازیان
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
با دورود و سپاس برای انجام این کار فرهنگی
سروده بسیار زیباییست به ویژه بیت نخست ، بسیار آنرا دوست دارم.
آیا این کدامین غزال، کدامین همام بوده که سعدی چنین غزلی در وصف او گفته است.
واقعا زیبا بود و به نظر من توصیفی از انسان های حسود دارد.
این غزل هم مثل سایر غزلیات سعدی بسیار زیباست و سختی فراق یار را بسیا زیبا بیان می کند
من گاهی از شعر بعضی از شاعران استقبال می کنم و شعرهایی با وزن و قافیه آن می گویم. اما غزلیات سعدی آنچنان زیباست که نمی توانم در مقابل آن مقاومت کنم بنابراین استقبال های زیادی از غزلیات سعدی دارم
گاهی یک یا چند بیت از یک غزل سعدی از هزاران بیت غزلیات شاعران نام آور دیگر زیباتر است.
مثلاً بیت اول این غزل در اوج زیبایی است و آدم حیران می ماند زیباتر و روان تر از آن چه می توان گفت. افسوس که ابیات غزلیات سعدی یکدست نیست یک بیت در اوج آسمان هفتم و یکی معمولی
دوستان عزیز در شرح این بیت لطفاً راهنمایی بفرمایید:
اول که گوی بردی من بودمی به دانش/گر سودمند بودی بی دولت احتیالی
درود بر همگان
به گمان من نخستین گام دریافتن و پی بردن به معانی نهفته در اشعار و نوشته های بزرگان، خواندن درست آن است و دیگر، خواندنشان در قالب یک کل واحد و پیوسته است ولو چندباره. پاسخ "محسن رخش" از دیدگاه و به قدر دانش اندکم:
اول که گوی بردی من بودمی به دانش:
آن کس که پیشتر (از دیگران) گوی دانش را می برد (= در دانش برتری می یافت و چیره دست می شد) من بودم
گر سودمند بودی، بی دولت احتیالی:
(اما این -برتری من در- دانش) اگر (هم) سودمند می بود، (در نهایت) تنها حیلت کردنی و چاره اندیشی ای بدون مکنت و سعادت بود (بخت و اقبال بلندی نصیبم نکرد). زیرا اقبال و رستگاری راستین -که چه بسا با دانش هم حاصل نمی شود- آن است که ( در بیت دوم آمده بود):
دانی کدام دولت، در وصف مینیاید؟
چشمی که باز باشد... هر لحظه بر جمالی
صوفی نظر نبازد جز با چنین حریفی
سعدی غزل نگوید جز بر چنین غزالی
سعدی دختر خاله ای داشته غزال نام که غزالی صدایش میزدند و در سن 20سالگی از بام افتاد و مرد و سعدی دست به خودکشی زد که توسط شکیب همگر نجات داده شد خوشبختانه
زیبا و شیرین.
اول که گوی بردی من بودمی به دانش
گرسودمندبودی،بی دولت احتیالی
برای درک معنی این بیت،نخست بایددانست که به نظرشاعرسعادت ازلی(دولت)موهبتی است که به همه داده نشده است.لذابادانستن این معنی،سعدی می فرماید اگربدون بهره مندی ازآن سعادت ازلی وفیض ربانی،وصرفاباتکیه بردانش وچاره جویی شخصی،کسی به کسب توفیق نائل می شد،این مقام بایدبه دست من می آمد(اماچنین توفیقی وابسته به بهره مندی ازهمان سعادت ازلی است که من ازآن بی نصیبم)
اول که گوی بردی من بودمی به دانش
گر سودمند بودی بی دولت احتیالی
گوی بردن=برنده شدن
اول که گوی بردی=اول کسی که برنده میشد من بودم به خاطر دانشم
گر سودمند بودی بی دولت احتیالی=اگر بدون شانس چاره ای بود=اگر شانس تاثیر نداشت چون من شانس ندارم با اینهمه دانشی که دارم
@محسن رخش:
اگر همان اول کار که یار میخواست دل من راببرد تدبیرهای بی سرانجام من به نتیجه ای رسیده بود (و من به دامش نیافتاده بودم)؛ می توانستم خود را فردی با عقل و دانش بخوانم.
هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی
الّا بر آنکه دارد با دلبری وصالی
دانی کدام دولت در وصف می نیاید
چشمی که باز باشد هر لحظه بر جمالی
دانی کدام جاهل بر حال ما بخندد
کو را نبوده باشد در عمر خویش حالی
صوفی نظر نبازد جز با چنین حریفی
سعدی غزل نگوید جز برچنین غزالی
این چهار بیت از این شعر در وبسایت آوای جاوید توسط حمیدرضا فرهنگ خوانده شده است،آدرس صفحه:
پیوند به وبگاه بیرونی
هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی
الّا بر آنکه دارد با دلبری وصالی
دانی کدام دولت در وصف می نیاید
چشمی که باز باشد هر لحظه بر جمالی
دانی کدام جاهل بر حال ما بخندد
کو را نبوده باشد در عمر خویش حالی
صوفی نظر نبازد جز با چنین حریفی
سعدی غزل نگوید جز برچنین غزالی
این چهار بیت از این شعر در وبسایت آوای جاوید توسط حمیدرضا فرهنگ خوانده شده است،آدرس صفحه:
پیوند به وبگاه بیرونی/
امان از بیت یکی مانده به اخر امان!!
مضمون بیت اول این غزل را سعدی در غزل دیگری آورده:
هرگز حسد نبرده و حسرت نخوردهام
جز بر دو روی یار موافق که در همست
اندر کمال باشد گفت وکلام سعدی
زیرا کلام گفتی در وصف با کمالی