گنجور

غزل شمارهٔ ۵۹۵

هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی
الا بر آن که دارد با دلبری وصالی
دانی کدام دولت در وصف می‌نیاید
چشمی که باز باشد هر لحظه بر جمالی
خرم تنی که محبوب از در فرازش آید
چون رزق نیکبختان بی محنت سؤالی
همچون دو مغز بادام اندر یکی خزینه
با هم گرفته انسی وز دیگران ملالی
دانی کدام جاهل بر حال ما بخندد
کاو را نبوده باشد در عمر خویش حالی
بعد از حبیب بر من نگذشت جز خیالش
وز پیکر ضعیفم نگذاشت جز خیالی
اول که گوی بردی من بودمی به دانش
گر سودمند بودی بی دولت احتیالی
سال وصال با او یک روز بود گویی
و اکنون در انتظارش روزی به قدر سالی
ایام را به ماهی یک شب هلال باشد
وآن ماه دلستان را هر ابرویی هلالی
صوفی نظر نبازد جز با چنین حریفی
سعدی غزل نگوید جز بر چنین غزالی

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی
الا بر آن که دارد با دلبری وصالی
هوش مصنوعی: هرگز نسبت به مقام و ثروتی حسرت نخوردم، جز آن که کسی باشد که به زیبایی و محبوبیت دلبر خود نزدیک است.
دانی کدام دولت در وصف می‌نیاید
چشمی که باز باشد هر لحظه بر جمالی
هوش مصنوعی: آیا می‌دانی چه حالتی از خوشبختی وجود دارد که چشمی که همیشه باز است، همواره به زیبایی خیره شده باشد؟
خرم تنی که محبوب از در فرازش آید
چون رزق نیکبختان بی محنت سؤالی
هوش مصنوعی: خوشحال است کسی که محبوبش به سراغش می‌آید، مثل روزی کسانی که خوشبخت‌اند و بدون زحمت به دست می‌آورند.
همچون دو مغز بادام اندر یکی خزینه
با هم گرفته انسی وز دیگران ملالی
هوش مصنوعی: مانند دو مغز بادام که در یک پوسته جمع شده‌اند، ما نیز با هم انس و الفت داریم و از دیگران بی‌خبر و در عزلت هستیم.
دانی کدام جاهل بر حال ما بخندد
کاو را نبوده باشد در عمر خویش حالی
هوش مصنوعی: می‌دانی چه کسی بر وضعیت ما می‌خندد؟ او هرگز در زندگی خود لحظه‌ای را که حالش خوب باشد تجربه نکرده است.
بعد از حبیب بر من نگذشت جز خیالش
وز پیکر ضعیفم نگذاشت جز خیالی
هوش مصنوعی: بعد از رفتن حبیب، هیچ‌کس به یاد من نیامد جز خاطره‌اش و از وجود نحیف من هم چیزی باقی نمانده جز آن خیال.
اول که گوی بردی من بودمی به دانش
گر سودمند بودی بی دولت احتیالی
هوش مصنوعی: در ابتدای کار که تو توانستی برنده شوی، من به خاطر دانش و آگاهی‌ام در کنار تو بودم. اگر آن دانش برای تو مفید بود، نیازی به تکیه بر قدرت و ثروت نداشتی.
سال وصال با او یک روز بود گویی
و اکنون در انتظارش روزی به قدر سالی
هوش مصنوعی: زمانی که با او بودم به اندازه یک روز گذشت، اما اکنون که منتظرش هستم، هر روز برایم به اندازه یک سال طول می‌کشد.
ایام را به ماهی یک شب هلال باشد
وآن ماه دلستان را هر ابرویی هلالی
هوش مصنوعی: روزها به مانند شب‌های هلال شبیه به ماه هستند و آن ماه زیبای دل، هر ابرویش نیز به صورت هلالی می‌باشد.
صوفی نظر نبازد جز با چنین حریفی
سعدی غزل نگوید جز بر چنین غزالی
هوش مصنوعی: صوفی تنها با چنین دوست و همراهی رابطه‌ای عمیق برقرار می‌کند و سعدی تنها در زمینه‌ای خاص و با اشاره به زیبایی‌های خاص شعر می‌سراید.

خوانش ها

غزل ۵۹۵ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۵۹۵ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۵۹۵ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۵۹۵ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل شمارهٔ ۵۹۵ به خوانش نازنین بازیان

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"تصنیف دانی کدام دولت"
با صدای ایرج بسطامی (آلبوم فسانه)

حاشیه ها

1391/11/29 13:01
شاهرخ

با دورود و سپاس برای انجام این کار فرهنگی
سروده بسیار زیباییست به ویژه بیت نخست ، بسیار آنرا دوست دارم.

1391/11/08 14:02
مهدی

آیا این کدامین غزال، کدامین همام بوده که سعدی چنین غزلی در وصف او گفته است.

1391/12/14 13:03
پ جمشیدی

واقعا زیبا بود و به نظر من توصیفی از انسان های حسود دارد.

1392/01/19 10:04
محمود رضا نعمتیان

این غزل هم مثل سایر غزلیات سعدی بسیار زیباست و سختی فراق یار را بسیا زیبا بیان می کند

1392/03/28 08:05

من گاهی از شعر بعضی از شاعران استقبال می کنم و شعرهایی با وزن و قافیه آن می گویم. اما غزلیات سعدی آنچنان زیباست که نمی توانم در مقابل آن مقاومت کنم بنابراین استقبال های زیادی از غزلیات سعدی دارم
گاهی یک یا چند بیت از یک غزل سعدی از هزاران بیت غزلیات شاعران نام آور دیگر زیباتر است.
مثلاً بیت اول این غزل در اوج زیبایی است و آدم حیران می ماند زیباتر و روان تر از آن چه می توان گفت. افسوس که ابیات غزلیات سعدی یکدست نیست یک بیت در اوج آسمان هفتم و یکی معمولی

1393/03/10 12:06
محسن رخش

دوستان عزیز در شرح این بیت لطفاً راهنمایی بفرمایید:
اول که گوی بردی من بودمی به دانش/گر سودمند بودی بی دولت احتیالی

1394/02/27 18:04
امین افشار

درود بر همگان
به گمان من نخستین گام دریافتن و پی بردن به معانی نهفته در اشعار و نوشته های بزرگان، خواندن درست آن است و دیگر، خواندنشان در قالب یک کل واحد و پیوسته است ولو چندباره. پاسخ "محسن رخش" از دیدگاه و به قدر دانش اندکم:
اول که گوی بردی من بودمی به دانش:
آن کس که پیشتر (از دیگران) گوی دانش را می برد (= در دانش برتری می یافت و چیره دست می شد) من بودم
گر سودمند بودی، بی دولت احتیالی:
(اما این -برتری من در- دانش) اگر (هم) سودمند می بود، (در نهایت) تنها حیلت کردنی و چاره اندیشی ای بدون مکنت و سعادت بود (بخت و اقبال بلندی نصیبم نکرد). زیرا اقبال و رستگاری راستین -که چه بسا با دانش هم حاصل نمی شود- آن است که ( در بیت دوم آمده بود):
دانی کدام دولت، در وصف می‌نیاید؟
چشمی که باز باشد... هر لحظه بر جمالی

1394/06/20 18:09
ناشناس

صوفی نظر نبازد جز با چنین حریفی
سعدی غزل نگوید جز بر چنین غزالی
سعدی دختر خاله ای داشته غزال نام که غزالی صدایش میزدند و در سن 20سالگی از بام افتاد و مرد و سعدی دست به خودکشی زد که توسط شکیب همگر نجات داده شد خوشبختانه

1395/02/12 14:05
نازنینdr

زیبا و شیرین.

1395/10/25 05:12
مسعودنخعی

اول که گوی بردی من بودمی به دانش
گرسودمندبودی،بی دولت احتیالی
برای درک معنی این بیت،نخست بایددانست که به نظرشاعرسعادت ازلی(دولت)موهبتی است که به همه داده نشده است.لذابادانستن این معنی،سعدی می فرماید اگربدون بهره مندی ازآن سعادت ازلی وفیض ربانی،وصرفاباتکیه بردانش وچاره جویی شخصی،کسی به کسب توفیق نائل می شد،این مقام بایدبه دست من می آمد(اماچنین توفیقی وابسته به بهره مندی ازهمان سعادت ازلی است که من ازآن بی نصیبم)

1395/12/16 20:03
۷

اول که گوی بردی من بودمی به دانش
گر سودمند بودی بی دولت احتیالی
گوی بردن=برنده شدن
اول که گوی بردی=اول کسی که برنده میشد من بودم به خاطر دانشم
گر سودمند بودی بی دولت احتیالی=اگر بدون شانس چاره ای بود=اگر شانس تاثیر نداشت چون من شانس ندارم با اینهمه دانشی که دارم

1396/03/16 08:06
فرخ مردان

@محسن رخش:
اگر همان اول کار که یار میخواست دل من راببرد تدبیرهای بی سرانجام من به نتیجه ای رسیده بود (و من به دامش نیافتاده بودم)؛ می توانستم خود را فردی با عقل و دانش بخوانم.

هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی
الّا بر آنکه دارد با دلبری وصالی
دانی کدام دولت در وصف می نیاید
چشمی که باز باشد هر لحظه بر جمالی
دانی کدام جاهل بر حال ما بخندد
کو را نبوده باشد در عمر خویش حالی
صوفی نظر نبازد جز با چنین حریفی
سعدی غزل نگوید جز برچنین غزالی
این چهار بیت از این شعر در وبسایت آوای جاوید توسط حمیدرضا فرهنگ خوانده شده است،آدرس صفحه:
پیوند به وبگاه بیرونی

1399/05/19 08:08
سمانه

هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی
الّا بر آنکه دارد با دلبری وصالی
دانی کدام دولت در وصف می نیاید
چشمی که باز باشد هر لحظه بر جمالی
دانی کدام جاهل بر حال ما بخندد
کو را نبوده باشد در عمر خویش حالی
صوفی نظر نبازد جز با چنین حریفی
سعدی غزل نگوید جز برچنین غزالی
این چهار بیت از این شعر در وبسایت آوای جاوید توسط حمیدرضا فرهنگ خوانده شده است،آدرس صفحه:
پیوند به وبگاه بیرونی/

1399/09/26 01:11
محسن

امان از بیت یکی مانده به اخر امان!!

1401/01/25 04:03
احسان چراغی

مضمون بیت اول این غزل را سعدی در غزل دیگری آورده:

 

هرگز حسد نبرده و حسرت نخورده‌ام

جز بر دو روی یار موافق که در همست

1403/10/06 09:01
جلال ارغوانی

 

اندر کمال باشد گفت وکلام سعدی

زیرا کلام گفتی در وصف با کمالی