غزل شمارهٔ ۵۹۰
عشق جانان در جهان هرگز نبودی کاشکی
یا چو بود اندر دلم کمتر فزودی کاشکی
آزمودم درد و داغ عشق باری صد هزار
همچو من معشوقه یک ره آزمودی کاشکی
نغنویدم زان خیالش را نمیبینم به خواب
دیدهٔ گریان من یک شب غنودی کاشکی
از چه ننماید به من دیدار خویش آن دلفروز
راضیم راضی چنان روی ار نمودی کاشکی
هر زمان گویم ز داغ عشق و تیمار فراق
دل ربود از من نگارم جان ربودی کاشکی
نالههای زار من شاید که گر کس نشنود
لابههای زار من یک شب شنودی کاشکی
سعدی از جان میخورد سوگند و میگوید به دل
وعدههایش را وفا باری نمودی کاشکی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عشق جانان در جهان هرگز نبودی کاشکی
یا چو بود اندر دلم کمتر فزودی کاشکی
هوش مصنوعی: عشق محبوب همیشه در دنیا وجود نداشت، ای کاش یا اگر هم بود، در دلم کمتر شدت میگرفت. ای کاش.
آزمودم درد و داغ عشق باری صد هزار
همچو من معشوقه یک ره آزمودی کاشکی
هوش مصنوعی: در طول زندگی تجربههای زیادی از درد و اندوه عشق را پشت سر گذاشتهام، اما کاش فقط یک بار تو هم اعتماد کرده و معشوقهام را امتحان میکردی.
نغنویدم زان خیالش را نمیبینم به خواب
دیدهٔ گریان من یک شب غنودی کاشکی
هوش مصنوعی: من از خیالش نمیتوانم بخوابم و در عوض، در خواب فقط تصویر او را میبینم که در حال گریه است. ای کاش فقط یک شب از این غم آزاد میشدم.
از چه ننماید به من دیدار خویش آن دلفروز
راضیم راضی چنان روی ار نمودی کاشکی
هوش مصنوعی: چرا آن محبوب به من رویش را نشان نمیدهد؟ من از دیدن چهرهاش راضیام و ای کاش روزی آن چهره را میدیدم.
هر زمان گویم ز داغ عشق و تیمار فراق
دل ربود از من نگارم جان ربودی کاشکی
هوش مصنوعی: هر بار که درباره درد عشق و غم دوری صحبت میکنم، محبوبم دل مرا میرباید و جانم را میستاند. کاش این وضعیت تغییر کند.
نالههای زار من شاید که گر کس نشنود
لابههای زار من یک شب شنودی کاشکی
هوش مصنوعی: شاید نالههای غمانگیز من را کسی نشنود، اما ای کاش یک شب کسی لابههای دلbroken من را بشنود.
سعدی از جان میخورد سوگند و میگوید به دل
وعدههایش را وفا باری نمودی کاشکی
هوش مصنوعی: سعدی از دلش سوگند میخورد و بیان میکند که ای کاش وعدههایی که به او داده شده، به حقیقت تبدیل میشدند.
خوانش ها
غزل ۵۹۰ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل شمارهٔ ۵۹۰ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۵۹۰ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۵۹۰ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل شمارهٔ ۵۹۰ به خوانش نازنین بازیان
حاشیه ها
1400/04/14 00:07
سفید
دل ربود از من نگارم، جان ربودی کاشکی...
1403/09/07 23:12
شیخ جام
نغنویدم زان خیالش را نمیبینم به خواب
دیدهٔ گریان من یک شب غنودی کاشکی
چقد این بیت زیباست
1403/10/02 14:01
جلال ارغوانی
کاش دلبر همچو شعرت سعدیا
اندوه از دلها زدودی کاشکی