گنجور

غزل شمارهٔ ۵۸۹

دل دیوانگیم هست و سر ناباکی
که نه کاریست شکیبایی و اندهناکی
سر به خمخانه تشنیع فرو خواهم برد
خرقه گو در بر من دست بشوی از پاکی
دست در دل کن و هر پرده پندار که هست
بدر ای سینه که از دست ملامت چاکی
تا به نخجیر دل سوختگان کردی میل
هر زمان بسته دلی سوخته بر فتراکی
أَنتَ رَیّانُ وَ کَمْ حَولَکَ قَلْبٌ صادٍ
أَنتَ فَرْحانُ وَ کَمْ نَحْوَکَ طَرْفٌ باکی
یا رب آن آب حیات است بدان شیرینی؟
یا رب آن سرو روان است بدان چالاکی؟
جامه‌ای پهن‌تر از کارگه امکانی
لقمه‌ای بیشتر از حوصله ادراکی
در شکنج سر زلف تو دریغا دل من
که گرفتار دو مار است بدین ضحّاکی
آه من باد به گوش تو رساند هرگز؟
که نه ما بر سر خاکیم و تو بر افلاکی
الغیاث از تو که هم دردی و هم درمانی
زینهار از تو که هم زهری و هم تریاکی
سعدیا آتش سودای تو را آبی بس
باد بی فایده مفروش که مشتی خاکی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل دیوانگیم هست و سر ناباکی
که نه کاریست شکیبایی و اندهناکی
هوش مصنوعی: دل من در حالتی از جنون است و سرم پر از ناپختگی و ناآرامی است. نه کاری می‌توانم بکنم که صبر و تحملی داشته باشم و نه می‌توانم اندوه خود را کم کنم.
سر به خمخانه تشنیع فرو خواهم برد
خرقه گو در بر من دست بشوی از پاکی
هوش مصنوعی: من به کافه و میخانه می‌روم و با سر به دلخوشی و خوشگذرانی می‌پردازم، اما به کسی که انتقاد می‌کند می‌گویم که لباس من را بشوی و از پاکی و صفای دل من خبر ببر.
دست در دل کن و هر پرده پندار که هست
بدر ای سینه که از دست ملامت چاکی
هوش مصنوعی: به قلب خود نفوذ کن و هر نوع تصوری که داری را کنار بگذار، ای دل، زیرا که از نقد و سرزنش آسیب‌دیده‌ای.
تا به نخجیر دل سوختگان کردی میل
هر زمان بسته دلی سوخته بر فتراکی
هوش مصنوعی: تا زمانی که دل سوختگان را به شکار می‌بردی، هر لحظه دلی شکسته و سوخته بر دام احساسات تو در افتاده بود.
أَنتَ رَیّانُ وَ کَمْ حَولَکَ قَلْبٌ صادٍ
أَنتَ فَرْحانُ وَ کَمْ نَحْوَکَ طَرْفٌ باکی
هوش مصنوعی: تو سیراب هستی و اطراف تو دل‌های تشنه‌ی زیادی وجود دارد. تو شادابی، ولی در کنارت چشم‌های نگران فراوانی هستند.
یا رب آن آب حیات است بدان شیرینی؟
یا رب آن سرو روان است بدان چالاکی؟
هوش مصنوعی: ای پروردگار، آیا آن آب حیات است که این‌قدر شیرین به نظر می‌رسد؟ آیا آن سرو روان همان است که به این سرعت و چابکی حرکت می‌کند؟
جامه‌ای پهن‌تر از کارگه امکانی
لقمه‌ای بیشتر از حوصله ادراکی
هوش مصنوعی: چیزی بزرگ‌تر از توانایی و ظرفیت من فراتر از خواسته‌هایم است و چیزی بیشتر از آنچه می‌توانم درک کنم، نمی‌خواهم.
در شکنج سر زلف تو دریغا دل من
که گرفتار دو مار است بدین ضحّاکی
هوش مصنوعی: در پیچ و تاب موی تو، افسوس، دل من در دام دو افعی گرفتار شده است، مانند ضحاکی که به خاطر مارهایش شهرت دارد.
آه من باد به گوش تو رساند هرگز؟
که نه ما بر سر خاکیم و تو بر افلاکی
هوش مصنوعی: آیا صدای آه من به تو رسید؟ هرگز؟ که ما در این زمین داریم زندگی می‌کنیم و تو در آسمان‌ها هستی.
الغیاث از تو که هم دردی و هم درمانی
زینهار از تو که هم زهری و هم تریاکی
هوش مصنوعی: ای یاری که همواره همدردی و درمان‌بخش هستی، به تو پناه می‌آورم. اما ای خطرناک، که هم زهر می‌باشی و هم مایه‌ی شفقت!
سعدیا آتش سودای تو را آبی بس
باد بی فایده مفروش که مشتی خاکی
هوش مصنوعی: سعدی، عشق و اشتیاق تو مانند آتش است و هیچ آبی نمی‌تواند آن را خاموش کند. بنابراین نباید وقت و انرژی‌ات را برای چیزهای بی‌فایده و سطحی هدر بدهی، چرا که در نهایت، همه چیز به خاک و نابودی ختم می‌شود.

خوانش ها

غزل ۵۸۹ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل شمارهٔ ۵۸۹ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۵۸۹ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۵۸۹ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل شمارهٔ ۵۸۹ به خوانش نازنین بازیان

حاشیه ها

1395/09/09 14:12
مینا مرادی

درود.
سر به خمخانه ی تشنیع فروخواهم برد...
گویا سرزنش های اهل زمانه حکم می را برای شیخ داشته اند...زیباتر از این نمی شد به مردم بیکاره ی ملامتگر دهن کجی کرد!
مرحبا بر استاد سخن با این تشبیه!

1395/09/09 21:12
گمنام-۱

دست در دل کن و هر پرده پندار که هست
بدر ،! ای سینه که از دست ملامت چاکی
.......
جامه ای پهن تر از کارگه امکانی
لقمه ای بیشتر از حوصله ادراکی
..
آه من باد به گوش تو رساند؟ هرگز!
که نه ما بر سر خاکیم و، تو بر افلاکی

1396/12/16 17:03

ترجمه تک‌بیت عربی این غزل به زحمت استاد گرامی آقای حمید امینی:
انت ریان و کم حولک قلب صاد
انت فرحان و کم نحوک طرف باکی
تو سیراب و چه دل‌ها که تشنه‌کام، گرداگرد تواند. تو شادان و چه چشم‌ها که گریان، سوی تو‌اند.

1400/08/04 11:11
شیخ الاسود

سلام و درود

خدمت ادمین سایت عرض کنم که در مصرع دوم از بیت دهم به جای کلمه "تریاکی" باید "تریاقی" قرار بگیرد.

چون در این مصرع کاملا بدیهی است که حضرت سعدی نیت بر این داشتند که تناقض ایجاد کنند.

تریاق به معنای پادزهر یا درمان زهر به کار می رود.

با تشکر.

1400/08/05 08:11
همیرضا

«تریاک» و «تریاق» دو شکل یک کلمه‌اند. در اینجا شیخ به ضرورت قافیه «تریاک» را به کار برده.

1402/12/09 01:03
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳

چند نکته در باره بیت پنجم

أَنتَ رَیّانُ وَ کَمْ حَولَکَ قَلْبٌ صادٍ

أَنتَ فَرْحانُ وَ کَمْ نَحْوَکَ طَرْفٌ باکی

رَیّان و فَرحان چون بر وزن فَعلان هستند تنوین نمی‌گیرند و در اینجا خبر برای أنتَ هستند.

صادٍ در واقع صادی از ریشه صدی می باشد به معنی تشنه یا بسیار تشنه. چون صفت برای قلب است بنابراین مرفوع است و چون ال ندارد در حالت رفع «ی» از آخر آن حذف شده است.

1403/06/01 15:09
برمک

پیرهن. سبز و کله ابی و تمبان لاکی
 یاد سربازی و روزی که بپوشی خاکی 

1403/06/01 16:09
برمک

باز دل برده ز من یار گریبان چاکی
که به گردش نرسد چرخ  بدین چالاکی

پیرهن سبز و کله آبی و تمبان لاکی
من ندیدم پسر اینگونه بدین بی باکی

-
 پیرهن سبز و کله آبی و تمبان لاکی
‌ای پسر در بر من دست بشو از پاکی

1403/10/02 15:01
جلال ارغوانی

همچو شعر وسخن ناب تو سعدی بزرگ

کس نبرده است دل جمله بدین چالاکی