گنجور

غزل شمارهٔ ۵۸۷

به قلم راست نیاید صفت مشتاقی
سادَتی اِحْتَرقَ القَلْبُ مِنَ الاَشْواقِ
نشود دفتر درد دل مجروح تمام
لَوْ اَضافوا صُحُفَ الدَّهْرِ اِلی اَوْراقی
آرزوی دل خلقی تو به شیرین سخنی
اثر رحمت حقی تو به نیک اخلاقی
بی عزیزان چه تمتع بود از عمر عزیز
کَیْفَ یَحْلو زَمَنُ البَینِ لَدَی العُشّاقِ؟
من همان عاشقم ار زان که تو آن دوست نه‌ای
اَنا اَهْواکَ وَ اِنْ مِلْتَ عَنِ المیثاقِ
حَیْثُ لا تُخْلِفُ مَنْظور؟ حَبیبی اَرِنی
چه کنم؟ قصه این غصه کنم در باقی
به دو چشم تو که گر بی تو برندم به بهشت
نکنم میل به حوران و نظر با ساقی
سعدی از دست غمت چاک زده دامن عمر
بیشتر زین نکند صابری و مشتاقی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به قلم راست نیاید صفت مشتاقی
سادَتی اِحْتَرقَ القَلْبُ مِنَ الاَشْواقِ
هوش مصنوعی: عشق و اشتیاقی که در دل احساس می‌شود، آنقدر عمیق و سوزان است که کلمات قادر به توصیف آن نیستند. دل از شدت longing در آتش می‌سوزد و نمی‌توان به راحتی احساسات را بیان کرد.
نشود دفتر درد دل مجروح تمام
لَوْ اَضافوا صُحُفَ الدَّهْرِ اِلی اَوْراقی
هوش مصنوعی: اگرچه درد دل های من بسیار است و تمام نمی‌شود، اما اگر صفحات زمان را به ورق‌های خودم اضافه کنند، باز هم جای خالی وجود خواهد داشت.
آرزوی دل خلقی تو به شیرین سخنی
اثر رحمت حقی تو به نیک اخلاقی
هوش مصنوعی: آرزوهای مردم به خاطر لحن شیرین تو و تاثیر رحمت واقعی‌ات بر نیک‌اخلاقی توست.
بی عزیزان چه تمتع بود از عمر عزیز
کَیْفَ یَحْلو زَمَنُ البَینِ لَدَی العُشّاقِ؟
هوش مصنوعی: زندگی بدون عزیزان چه لذتی دارد؟ چگونه می‌تواند دوران جدایی برای عاشقان شیرین باشد؟
من همان عاشقم ار زان که تو آن دوست نه‌ای
اَنا اَهْواکَ وَ اِنْ مِلْتَ عَنِ المیثاقِ
هوش مصنوعی: من عاشق تو هستم، حتی اگر تو دیگر دوستم نداشته باشی؛ من هنوز به عشق تو پایبندم و اگر از پیمانمان خارج شوی، باز هم به تو عشق می‌ورزم.
حَیْثُ لا تُخْلِفُ مَنْظور؟ حَبیبی اَرِنی
چه کنم؟ قصه این غصه کنم در باقی
هوش مصنوعی: کجا می‌توانم به هدفم برسم؟ ای عزیز، بگو چه کار باید بکنم؟ آیا باید داستان این غم را در باقی عمرم تعریف کنم؟
به دو چشم تو که گر بی تو برندم به بهشت
نکنم میل به حوران و نظر با ساقی
هوش مصنوعی: به خاطر چشمان تو، اگرچه بهشت را داشته باشم، هیچ‌گاه به زیبایی‌های حوران و نگاه به شراب‌فروشان تمایل ندارم.
سعدی از دست غمت چاک زده دامن عمر
بیشتر زین نکند صابری و مشتاقی
هوش مصنوعی: سعدی از شدت غم تو، دامن عمرش را چاک زده است و دیگر از این وضعیت صبر و شکیبایی و دلبستگی نمی‌تواند تحمل کند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۵۸۷ به خوانش حجت الله عباسی
غزل شمارهٔ ۵۸۷ به خوانش فاطمه زندی
غزل ۵۸۷ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل شمارهٔ ۵۸۷ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۵۸۷ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۵۸۷ به خوانش محمدرضا جراح زاده
غزل شمارهٔ ۵۸۷ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب

حاشیه ها

1401/07/18 11:10
ابوالفضل

به عنوان یک دانشجوی آموزش زبان عربی وقتی دیدم عزیزی ابیات عربی این غزل زیبا را ترجمه نکرده، برای دوستان با بضاعت اندکم ترجمه می‌کنم: (البته متن رو هم ویرایش می‌کنم تا با اعراب درست بخونید(

سادتی احترق القلب من الأشواق: ای دوستان من، قلب از شدّت اشتیاق سوخت

لو أضافوا صحف الدّهر إلی أوراقی: و اگر چه دفترهای روزگار را بر ورق‌هایم اضافه کنند

کیف یحلو زمن البین لدی العشّاق: چگونه ایّام فراق برای عاشقان شیرین است؟

أنا أهواک و إن ملت عن المیثاق: من تو را دوست دارم اگر چه تو از میثاق به تنگ آمده‌ای

حیث لا تخلف منظور حبیبی أرنی: متأسّفانه نتوانستم آنگونه که باید ترجمه کنم

1402/03/21 11:06
افشار سعدی‌خوانی

حَیْثُ لا تخْلفُ مَنْظور حَبیبی اَرِنی

چگونه با خواسته‌ی محبوبم که می‌گوید مرا نخواهی دید مخالفت کنم

1402/11/01 13:02
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳

لا تخلف برای مخاطب است و نباید متکلم ترجمه شود و فعل أَرِ متکلم است و نباید مخاطب ترجمه شود

أَرِ فعل امر است به معنی نشان بده 

فعل مضارع نیست

1402/11/01 13:02
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳

سادَتی اِحْتَرقَ القَلْبُ مِنَ الاَشْواقِ

احتراق سوختن نیست بلکه آتش گرفتن است:

ای سروران من دل از اشتیاق آتش گرفت

 

نشود دفتر درد دل مجروح تمام

لَوْ اَضافوا صُحُفَ الدَّهْرِ اِلی اَوْراقی

هر چند کتاب های روزگار را به اوراق و برگه های من اضاف کنند. (برگه های دفترِ دردِ دل مجروح که در مصرع قبل آمده است.)

کَیْفَ یَحْلو زَمَنُ البینِ لَدَی العُشّاقِ؟

چگونه روزگار جدایی در نزد عاشقان شیرین می شود؟

اَنا اَهْواکَ وَ اِنْ ملْتَ عَنِ المیثاقِ

من تو را دوست دارم در حالی که تو از پیمان روی گرداندی

حَیْثُ لا تخْلفُ مَنْظور؟ حَبیبی اَرِنی

چه کنم؟ قصه این غصه کنم در باقی

تُخلِفُ به ضم اول و کسر سوم صحیح است چون باب افعال است. تَخلِفُ این معنا را ندارد

در واقع جمله چنین است: یا حَبیبی حَیْثُ لا تُخْلِفُ مَنْظور؟ اَرِنی (ذلک)

کجا از منظور و مراد (یعنی همان میثاق در بیت قبل) تخلف نمی کنی؟ (اگر جز این است، آن را) به من نشان بده.

من چکار می توانم بکنم؟ قصه این غم و غصه را در روز باقی (قیامت) برخواهم گفت.

1403/10/02 15:01
جلال ارغوانی

گفته ودیده سعدی هم غرق است به زر

به رخ وگفته من  پس نه عجب مشتاقی