غزل شمارهٔ ۵۸۴
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل ۵۸۴ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل شمارهٔ ۵۸۴ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۵۸۴ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۵۸۴ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۵۸۴ به خوانش سعیده تهرانینسب
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
چه آرامشی داره این شعر...
بازهم سعدی.. بازهم شاهکار... سعدی من خجالت میکشم بگم آدمم وقتی توام آدم بودی قربونت برم...
این شعر ملکوتی رو در گلهای رنگارنگ شماره 287 گوش کنید... یعنی گوش جان بسپارید...
اجرای ساز و آواز این شعر با صدای استاد قوامی در برنامه ی شماره 35 برگ سبز
دوستان
کسی در باره معنی بیت هفتم کمکی میتونه بکنه؟
@فرخ،
"وصفت آن نیست که در وهم سخندان گنجد
ور کسی گفت مگر هم تو زبانش باشی"
در مصراع اول می گوید که وصف تو قابل وصف نیست و سخن و سخندان اگر اهتمام به وصف تو کنند جز وهم نیست...
مصراع دوم: اگر هم کسی به درستی تو را در بیان وصف کرد این خود تو هستی که از زبان او خود را وصف می کنی...
قابل توجه آنها که دایم می گویند عشق سعدی زمینی است ...
توصیف تو در مخیله ی سخندان نمی گنجد ، مگر تو وصف خودت را به او الهام کنی تا بگوید
@بابک چندم
از کامنت هات مبدونم فردی فاضل هستی ولی اینبار دوست عزیز پاک گیج ترم کردی!
توضیح حسین-1 به مذاق منِ لُر بیشتر قابل فهم بود!
فرخ جان،
مطمئنم که نثر شیوای آقا حسین-1 دلچسب تر است، اما محتوای هر دو بیان یکی است....
بابک چندم گرامی
بنده لُر نیستم ولی مانند شما دوست عزیز هم ادیب نیستم ، شاید نوشته ی من به نظر لُری آمده ، حاشیه ی شما را بسیار پسندیدم .
با ارادت
ماندگار باشید
تشنهتر
آنکه تو نزدیکِ دهانش باشی...
جای دیگر می فرماید؛
نه دهانیست که در وصف سخندان گنجد
مگر اندرسخن آیی و بداند که لب است.
سلام . فقط محض اطلاع عزیزان عرض میکنم ، زبان مادری سعدی و حافظ و بسیاری از دیگر شاعران ، فارسی(دری) نبود و به زبان مادری خود هم تعدادی شعر سروده اند که بزبان لوری نزدیک است و گویا زبانشان شاخه ایی از پهلوی بوده . هنوز هم ممکن است شاعری زبان مادریش فارسی نباشد ولی بزبان فارسی شعر می سراید .
" هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق/ثبت است در جریده ی عالم دوام ما"
تشنگانت به لب ای چشمه حیوان مردند
تشنهتر آن که تو نزدیک دهانش باشی
سیری ناپذیری عشق و عرفان و یقین و علم همش در یک بیت گنجانده شده که همین بیته و تشنگی بیشتر کسی که بیشتر در اعماق این عالم فرو رفته
قابل توجه کسانی که هنوزم عقیده دارند عشق سعدی یک عشق زمینی بوده و سعدی یک معشوقه داشته
درود ، با شما موافقم
سعدی اگر عاشق خالق زیبایی و عشق حضرت حق نبود
در تمام آثارش با نام و ستایش خداوند آغاز نمی کرد
گلستان، بوستان و غزلیات همه را با نام و عشق به حضرت دوست شروع کرده ، هر چند عارف و ابرمردی چون سعدی عشق زمینی اش پاک و خالی از هوس چون در بیشتر در بند سیرت و معنی بوده تا صورت و ظاهر این عشق مجازی هم کم از عشق حقیقی و طاعت و عبادت معشوق ازلی نیست ،
زیاد به برخی نظرات بی ارزش و سطحی که از روی تعصب بدون آگاهی و دانش لازم زده میشه چه در مورد سعدی و حافظ و دیگر بزرگان نباید توجه کرد
دهر را پس از این گنگ مخوانید دگر
سعدی خوش سخن آخر توزبانش باشی