گنجور

غزل شمارهٔ ۵۸۴

هرگز آن دل بنمیرد که تو جانش باشی
نیکبخت آن که تو در هر دو جهانش باشی
غم و اندیشه در آن دایره هرگز نرود
به حقیقت که تو چون نقطه میانش باشی
هرگزش باد صبا برگ پریشان نکند
بوستانی که چو تو سرو روانش باشی
همه عالم نگران تا نظر بخت بلند
بر که افتد که تو یک دم نگرانش باشی
تشنگانت به لب ای چشمه حیوان مردند
تشنه‌تر آن که تو نزدیک دهانش باشی
گر توان بود که دور فلک از سر گیرند
تو دگر نادره دور زمانش باشی
وصفت آن نیست که در وهم سخندان گنجد
ور کسی گفت مگر هم تو زبانش باشی
چون تحمل نکند بار فراق تو کسی
با همه درد دل آسایش جانش باشی
ای که بی دوست به سر می‌نتوانی که بری
شاید ار محتمل بار گرانش باشی
سعدی آن روز که غوغای قیامت باشد
چشم دارد که تو منظور نهانش باشی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هرگز آن دل بنمیرد که تو جانش باشی
نیکبخت آن که تو در هر دو جهانش باشی
هوش مصنوعی: دل هرگز نمی‌میرد اگر تو زندگی‌اش باشی. خوشبخت کسی است که در این دنیا و آن دنیا تو را در کنار خود داشته باشد.
غم و اندیشه در آن دایره هرگز نرود
به حقیقت که تو چون نقطه میانش باشی
هوش مصنوعی: غم و اندیشه هرگز نمی‌تواند به حقیقت راه یابد، زیرا تو مانند نقطه‌ای در وسط آن دایره قرار داری.
هرگزش باد صبا برگ پریشان نکند
بوستانی که چو تو سرو روانش باشی
هوش مصنوعی: هیچگاه نسیم خوشبو نمی‌تواند گل‌های یک باغ را بی‌نظم کند، زمانی که تو به مانند سرو سالم و جوانی در آنجا باشی.
همه عالم نگران تا نظر بخت بلند
بر که افتد که تو یک دم نگرانش باشی
هوش مصنوعی: همه جهان نگران‌اند که روی خوش بختی بر چه کسی خواهد تابید، اما تو تنها یک لحظه بر او نگران باش.
تشنگانت به لب ای چشمه حیوان مردند
تشنه‌تر آن که تو نزدیک دهانش باشی
هوش مصنوعی: ای چشمه حیات، آنهایی که به تو نیاز دارند از تشنگی جان دادند، و آن کسی که همچنان تشنه‌تر است، نزدیک‌ترین فرد به دهان او هستی.
گر توان بود که دور فلک از سر گیرند
تو دگر نادره دور زمانش باشی
هوش مصنوعی: اگر امکان داشته باشد که گردون (فلک) را از سر دور کنند، تو دیگر در زمانه خاصی نخواهی بود.
وصفت آن نیست که در وهم سخندان گنجد
ور کسی گفت مگر هم تو زبانش باشی
هوش مصنوعی: این وصفی که تو از آن صحبت می‌کنی فراتر از تصورات و خیالات است. اگر کسی بخواهد درباره‌اش سخن بگوید، فقط کسی که خود درک درستی از آن دارد می‌تواند به درستی بیانش کند.
چون تحمل نکند بار فراق تو کسی
با همه درد دل آسایش جانش باشی
هوش مصنوعی: اگر کسی نتواند بار فراق تو را تحمل کند، با وجود تمام مشکلات و غم‌هایی که دارد، آرامش او همیشه در وجود تو خواهد بود.
ای که بی دوست به سر می‌نتوانی که بری
شاید ار محتمل بار گرانش باشی
هوش مصنوعی: ای کسی که بدون دوست نمی‌توانی زندگی کنی، ممکن است سختی‌هایی را که به دوش می‌کشی، ناشی از فقدان او باشد.
سعدی آن روز که غوغای قیامت باشد
چشم دارد که تو منظور نهانش باشی
هوش مصنوعی: سعدی در روز قیامت امید دارد که تو هدف و راز دل او باشی.

خوانش ها

غزل ۵۸۴ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل شمارهٔ ۵۸۴ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۵۸۴ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۵۸۴ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۵۸۴ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب

حاشیه ها

1392/08/18 00:11
mohsen

چه آرامشی داره این شعر...

1394/04/02 23:07
کسرا

بازهم سعدی.. بازهم شاهکار... سعدی من خجالت میکشم بگم آدمم وقتی توام آدم بودی قربونت برم...
این شعر ملکوتی رو در گلهای رنگارنگ شماره 287 گوش کنید... یعنی گوش جان بسپارید...

1395/04/10 10:07
کسرا

اجرای ساز و آواز این شعر با صدای استاد قوامی در برنامه ی شماره 35 برگ سبز

1396/03/16 06:06
فرخ مردان

دوستان
کسی در باره معنی بیت هفتم کمکی میتونه بکنه؟

1396/03/16 12:06
بابک چندم

@فرخ،
"وصفت آن نیست که در وهم سخندان گنجد
ور کسی گفت مگر هم تو زبانش باشی"
در مصراع اول می گوید که وصف تو قابل وصف نیست و سخن و سخندان اگر اهتمام به وصف تو کنند جز وهم نیست...
مصراع دوم: اگر هم کسی به درستی تو را در بیان وصف کرد این خود تو هستی که از زبان او خود را وصف می کنی...
قابل توجه آنها که دایم می گویند عشق سعدی زمینی است ...

1396/03/16 22:06
nabavar

توصیف تو در مخیله ی سخندان نمی گنجد ، مگر تو وصف خودت را به او الهام کنی تا بگوید

1396/03/19 19:06
فرخ مردان

@بابک چندم
از کامنت هات مبدونم فردی فاضل هستی ولی اینبار دوست عزیز پاک گیج ترم کردی!
توضیح حسین-1 به مذاق منِ لُر بیشتر قابل فهم بود!

1396/03/19 20:06
بابک چندم

فرخ جان،
مطمئنم که نثر شیوای آقا حسین-1 دلچسب تر است، اما محتوای هر دو بیان یکی است....

1396/03/19 21:06
nabavar

بابک چندم گرامی
بنده لُر نیستم ولی مانند شما دوست عزیز هم ادیب نیستم ، شاید نوشته ی من به نظر لُری آمده ، حاشیه ی شما را بسیار پسندیدم .
با ارادت
ماندگار باشید

1396/05/12 01:08
روح ا...

تشنه‌تر
آن‌که تو نزدیکِ دهانش باشی...

1396/05/12 04:08
بچه ایرون

جای دیگر می فرماید؛
نه دهانیست که در وصف سخندان گنجد
مگر اندرسخن آیی و بداند که لب است.

1399/07/12 13:10
لوروند

سلام . فقط محض اطلاع عزیزان عرض میکنم ، زبان مادری سعدی و حافظ و بسیاری از دیگر شاعران ، فارسی(دری) نبود و به زبان مادری خود هم تعدادی شعر سروده اند که بزبان لوری نزدیک است و گویا زبانشان شاخه ایی از پهلوی بوده . هنوز هم ممکن است شاعری زبان مادریش فارسی نباشد ولی بزبان فارسی شعر می سراید .

1399/08/16 17:11
پریسا

" هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق/ثبت است در جریده ی عالم دوام ما"

1401/03/20 16:06
آشفته آنم

تشنگانت به لب ای چشمه حیوان مردند

تشنه‌تر آن که تو نزدیک دهانش باشی
سیری ناپذیری عشق و عرفان و یقین و علم همش در یک بیت گنجانده شده که همین بیته و تشنگی بیشتر کسی که بیشتر در اعماق این عالم فرو رفته
قابل توجه کسانی که هنوزم عقیده دارند عشق سعدی یک عشق زمینی بوده و سعدی یک معشوقه داشته

1401/12/03 15:03
Mahmood Shams

درود ، با شما موافقم

سعدی اگر عاشق خالق زیبایی و عشق حضرت حق نبود 

در تمام آثارش با نام و ستایش خداوند آغاز نمی کرد 

گلستان،  بوستان و غزلیات همه را با نام و عشق به حضرت دوست شروع کرده ، هر چند عارف و ابرمردی چون سعدی عشق زمینی اش پاک و خالی از هوس چون در بیشتر در بند سیرت و معنی بوده  تا صورت و ظاهر  این عشق مجازی هم کم از عشق حقیقی و طاعت و عبادت معشوق ازلی نیست ، 

زیاد به برخی نظرات بی ارزش و سطحی که از روی تعصب بدون آگاهی و دانش لازم زده میشه چه در مورد سعدی و حافظ و دیگر بزرگان نباید توجه کرد  

1403/10/02 15:01
جلال ارغوانی

 

دهر را پس از این گنگ مخوانید دگر

سعدی خوش سخن آخر توزبانش باشی