گنجور

غزل شمارهٔ ۵۶۸

کس از این نمک ندارد، که تو ای غلام داری
دل ریشِ عاشقان را نمکی تمام داری
نه من اوفتاده تنها، به کمند آرزویت
همه کس سر تو دارد، تو سر کدام داری؟
ملکا! مها! نگارا! صنما! بتا! بهارا!
متحیرم، ندانم، که تو خود چه نام داری؟
نظری به لشکری کن، که هزار خون بریزی
به خلاف تیغ هندی، که تو در نیام داری
صفت رخام دارد، تن نرم نازنینت
دلِ سخت نیز با او، نه کم از رخام داری
همه دیده‌ها به سویت، نگران حُسنِ رویت
مَنَت آن کمینه مرغم، که اسیر دام داری
چه مخالفت بدیدی، که مخالطت بریدی؟
مگر آن که ما گداییم و تو احتشام داری
به جز این گنه ندانم، که محب و مهربانم
به چه جرم دیگر از من سر انتقام داری؟
گِله از تو حاش لله، نکنند و خود نباشد
مگر از وفای عهدی، که نه بر دوام داری
نظر از تو برنگیرم، همه عمر تا بمیرم
که تو در دلم نشستی و سر مقام داری
سخن لطیف سعدی، نه سخن که قند مصری
خجل است از این حلاوت، که تو در کلام داری

اطلاعات

وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کس از این نمک ندارد، که تو ای غلام داری
دل ریشِ عاشقان را نمکی تمام داری
هوش مصنوعی: هیچ‌کس به اندازه تو که ای بنده، دل‌های عاشقان را نمی‌شکند. تو به‌طرزی کامل توانسته‌ای درد و غم را در دل آنها نشانه‌گذاری کنی.
نه من اوفتاده تنها، به کمند آرزویت
همه کس سر تو دارد، تو سر کدام داری؟
هوش مصنوعی: من تنها در دام آرزوی تو گرفتار نیستم؛ همه‌ی آدم‌ها به خاطر تو منتظر هستند، اما تو برای کدام یک از آن‌ها ارزش قائل هستی؟
ملکا! مها! نگارا! صنما! بتا! بهارا!
متحیرم، ندانم، که تو خود چه نام داری؟
هوش مصنوعی: ای ملک، ای نگار زیبا، ای بتی که در بهار جلوه‌گری می‌کنی، من حیرانم و نمی‌دانم که تو را با چه نامی باید خطاب کنم.
نظری به لشکری کن، که هزار خون بریزی
به خلاف تیغ هندی، که تو در نیام داری
هوش مصنوعی: به جمعیتی نگاه کن که برای رسیدن به هدفی بزرگ حاضرند جان خود را فدای آن کنند؛ درحالی که سلاح تو در دستت به اندازه‌ای قوی نیست که بخواهد همان تأثیر را بگذارد.
صفت رخام دارد، تن نرم نازنینت
دلِ سخت نیز با او، نه کم از رخام داری
هوش مصنوعی: جسم نرم و لطیف تو مانند سنگ نرم و رقیق است، ولی دل سخت تو هم هیچ کم از سنگی ندارد.
همه دیده‌ها به سویت، نگران حُسنِ رویت
مَنَت آن کمینه مرغم، که اسیر دام داری
هوش مصنوعی: همه چشم‌ها نگران زیبایی صورت تو هستند و من با کمال فروتنی از تو می‌خواهم که به من توجه کنی، زیرا من گرفتار عشق تو هستم.
چه مخالفت بدیدی، که مخالطت بریدی؟
مگر آن که ما گداییم و تو احتشام داری
هوش مصنوعی: چه دلیل نامناسبی برای دوری از ما داری؟ مگر اینکه ما در زمره گدایان قرار داریم و تو شخصی برجسته و محترم هستی.
به جز این گنه ندانم، که محب و مهربانم
به چه جرم دیگر از من سر انتقام داری؟
هوش مصنوعی: من نمی‌دانم به جز این گناه، که دوست و مهربانم، به چه دلیل دیگری از من انتقام می‌گیری؟
گِله از تو حاش لله، نکنند و خود نباشد
مگر از وفای عهدی، که نه بر دوام داری
هوش مصنوعی: نباید از تو گله و شکایت کرد، زیرا خودت هم این شکایت را نخواهی داشت؛ این تنها به خاطر وفای به عهدی است که خودت هم نمی‌توانی به آن پایبند بمانی.
نظر از تو برنگیرم، همه عمر تا بمیرم
که تو در دلم نشستی و سر مقام داری
هرگز نگاه خود را از تو برنمی‌دارم تا زمانیکه بمیرم، چرا که برای من "تو در میان جانی" و جایگاهی بالا و ارزشمند داری.
سخن لطیف سعدی، نه سخن که قند مصری
خجل است از این حلاوت، که تو در کلام داری
هوش مصنوعی: سخنان زیبا و شیرین سعدی به قدری لطیف و دلنشین است که حتی قند مصری هم از شیرینی و جذابیت کلام تو احساس شرم و خجالت می‌کند.

خوانش ها

غزل ۵۶۸ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل شمارهٔ ۵۶۸ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۵۶۸ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۵۶۸ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۵۶۸ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل شمارهٔ ۵۶۸ به خوانش سهیل قاسمی

حاشیه ها

1392/12/17 18:03
زمانی

روحت شاد
واقعا با این اشعار اشک به چشم ادم میاد

1395/09/26 11:11
۷

نه من اوفتاده تنها به کمند آرزویت
همه کس سر تو دارد تو سر کدام داری
فکر کنم (دارند) به جای (دارد) به زبان سعدی نزدیکتر است.
نظر از تو برنگیرم همه عمر تا بمیرم
که تو در دلم نشستی و سر مقام داری
سر مقام داری:قصد داری جا خوش کنی

1395/09/26 11:11
۷

نظری به لشکری کن که هزار خون بریزی
به خلاف تیغ هندی که تو در نیام داری
تو که بر خلاف تیغ هندی با یک نگاه میتوانی لشکری را هلاک کنی چرا یک نگاه به من نمی افکنی.تیغ هندی تا جایی که میدانم تیغی است که به برندگی شهره است و شمشیر بران و آبدیده باشد و شاید در اینجا منظور زبان تیز و تند و پرخاش معشوق یا غلام یا ... باشد
خلاصه جرا با من خوش زبان و مهربان نیستی
من مطمئن نیستم این معنی درست باشد اگر کسی میداند بنویسد و حس میکنم اشکال دارد.

1396/01/01 15:04
امید

در جواب دوست عزیز باید بگویم که از نظر من معنی چنین است:
بر خلاف آن که تیغ هندی تو در غلاف است و تیغ در غلاف آسیبی نمیرساند تو می توانی با نگاه خود لشکری را از بین ببری با اینکه تیغت در غلاف است

1396/03/15 11:06
فرخ مردان

@7:
شمشیر هندی تو( که فولاد دمشقی ست=wootz steel) هم نمیتونه در یک لحظه دشمن رو قتل عام کنه. ولی بر عکس، تیغ نگاه تو می توانه در یک لحظه همه عشاق رو بکشه.

1396/11/05 17:02
نادر..

همه کس سر تو دارد، تو سر کدام داری؟...

1397/02/28 07:04
مصطفی افزونی

این بیت رو هم دیدم، نمی‌دونم برای این شعر می‌تونه باشه یا نه:
چه خطا ز بنده دیدی که خلاف عهد کردی
مگر آن که ما ضعیفیم و تو دستگاه داری

1397/05/16 19:08
نیما سلیمان زاده

این غزل را آقای بهرام باجلان در آلبوم «سروش بهار»، قطعه ی «ساز و آواز دلکش و عراق» در دستگاه ماهور با همراهی تار استاد هوشنگ ظریف اجرا کرده اند. این آواز حاوی ابیاتی از این غزل و غزل حافظ با مطلع “قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود/ ورنه هیچ از دل بی رحم تو تقصیر نبود” است.
آلبوم "سروش بهار" با آهنگسازی و سرپرستی مرحوم استاد فرامرز پایور و اجرای اساتید نام آشنای موسیقی ایران نظیر هوشنگ ظریف و محمد اسماعیلی صورت گرفته است.

1397/11/08 09:02
علیرضا

تو اگر تیغ هندیت را هم ازغلاف بیرون بکشی نمی توانی دریک لحظه خون لشکری را بریزی ولی بیا و نگاه به لشکر عشاقت کن که بایک نظر هزار خون ریزی

1399/01/18 14:04
فرشید علی پور

این غزل در وصف چه کسی است؟

1400/09/04 21:12
بیدل بی نشان

البته که بهتره مخاطب عاشقانه های سعدی بزرگ رو تفسیرش نکنیم 

هر کسی از ظن خودش تفسیری میکنه 

مهم اینه که خطاب به محبوب و معشوقشه 

بقول خودش حضرت "دوست" ...

حضرت معشوق

1402/07/25 03:09
Mahmood Shams

بزرگان شعر عاشق خداوند و خالق هستی و عشق بوده اند 

از جمله جناب سعدی ، مولانا و حافظ که بارها در اشعارشون به صراحت و آشکار این عشق رو بیان کردند، ولی بی تردید از عشق زمینی از جمله عشق به وزیران و پادشاهان وقت و بعضا جنس مخالف هم سروده اند ، در خیلی از غزلیات این سلاطین بخصوص سعدی و حافظ فراز و فرود زیاد بوده  یعنی از عشق آسمانی و حقیقی به عشق زمینی و بلعکس در برخی از غزل ها 

1403/12/08 00:03
تور …

در حاشیه خودم به اون اشاره کردم

1403/10/07 01:01
جلال ارغوانی

صفتیست خاص سعدی سر سروران گفتار

که به کس چنین نزیبد توچنین مقام داری

1403/12/08 00:03
تور …

با درود 

با اطمینان میشه گفت که مقصود حضرت سعدی، معشوق و محبوبی مذکر بوده

چراکه هم رواج این موضوع در اون ادوار مبرهن هستش و هم در دو بیت میتونیم به این موضوع پی ببریم

اولین بیت که بطور آشکار از واژه «غلام» استفاده میکنه و در بیت چهار هم میتونیم سپاهی بودن معشوق رو متوجه بشیم که قطعا مرد/پسر هستش(به خلاف تیغ هندی که تو در نیام داری)(و لشکر؛ که در اینجا هم معنی سربازان سپاه رو میده و هم افرادی که عشاق اون فرد محسوب میشن)

برای مشاهده بیشتر این دست اشعار میتونید به کتاب «شاهدبازی در ادبیات فارسی» نوشته دکتر شمیسا مراجعه بفرمایید.

1403/12/15 12:03
فاطمه rezaie

سعدی عزیز تر از جانم تو فوق العاده هستی 

1403/12/20 17:03
Hafez Khallizadeh

بی‌نظیره این غزل..