گنجور

غزل شمارهٔ ۵۶۷

اگر به تحفه جانان هزار جان آری
محقر است نشاید که بر زبان آری
حدیث جان بر جانان همین مثل باشد
که زر به کان بری و گل به بوستان آری
هنوز در دلت ای آفتاب رخ نگذشت
که سایه‌ای به سر یار مهربان آری
تو را چه غم که مرا در غمت نگیرد خواب
تو پادشاه کجا یاد پاسبان آری
ز حسن روی تو بر دین خلق می‌ترسم
که بدعتی که نبوده‌ست در جهان آری
کس از کناری در روی تو نگه نکند
که عاقبت نه به شوخیش در میان آری
ز چشم مست تو واجب کند که هشیاران
حذر کنند ولی تاختن نهان آری
جواب تلخ چه داری بگوی و باک مدار
که شهد محض بود چون تو بر دهان آری
و گر به خنده درآیی چه جای مرهم ریش
که ممکن است که در جسم مرده جان آری
یکی لطیفه ز من بشنو ای که در آفاق
سفر کنی و لطایف ز بحر و کان آری
گرت بدایع سعدی نباشد اندر بار
به پیش اهل و قرابت چه ارمغان آری

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر به تحفه جانان هزار جان آری
محقر است نشاید که بر زبان آری
هوش مصنوعی: اگر بخواهی جان خود را برای عزیزت فدای او کنی، این کار بی‌ارزش است و نباید آن را به زبان بیاوری.
حدیث جان بر جانان همین مثل باشد
که زر به کان بری و گل به بوستان آری
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که بیان احساسات و عشق به معشوق، مانند این است که طلا را به معدن ببری یا گل را به باغ بیاوری. در واقع، این کارها تکراری و بی‌فایده هستند، زیرا جایگاه و ارزش آن‌ها در خود مکان‌هایشان وجود دارد.
هنوز در دلت ای آفتاب رخ نگذشت
که سایه‌ای به سر یار مهربان آری
هوش مصنوعی: هنوز نور خورشید تو در دل او تابیده نشده است که سایه‌ات بر سر دوست مهربانش افتاده باشد.
تو را چه غم که مرا در غمت نگیرد خواب
تو پادشاه کجا یاد پاسبان آری
هوش مصنوعی: تو چه دلی پر از غم داری، که من به خاطر غمت خوابم نمی‌برد؟ تو که مقام والایی داری، چه نیازی به یادآوری نگهبان و پاسبان داری؟
ز حسن روی تو بر دین خلق می‌ترسم
که بدعتی که نبوده‌ست در جهان آری
هوش مصنوعی: از زیبایی چهره‌ات نگرانم، زیرا ممکن است که این زیبایی به اعتقادات مردم آسیب بزند و موجب ایجاد سنت‌های جدیدی شود که قبلاً وجود نداشته است.
کس از کناری در روی تو نگه نکند
که عاقبت نه به شوخیش در میان آری
هوش مصنوعی: هیچ کس از کنارت به چهره‌ات نگاه نمی‌کند، زیرا در نهایت نباید با بی‌ملاحظگی‌ات در دل کسی وارد شوی.
ز چشم مست تو واجب کند که هشیاران
حذر کنند ولی تاختن نهان آری
هوش مصنوعی: از نگاه مست تو باعث می‌شود که هشیاران بترسند و احتیاط کنند، اما اگر کسی بخواهد، می‌تواند به‌طور پنهانی به سمت تو بیاید.
جواب تلخ چه داری بگوی و باک مدار
که شهد محض بود چون تو بر دهان آری
هوش مصنوعی: اگر پاسخی تلخ و ناخوشایند داری، بگو و نگران نباش، زیرا وقتی که حقیقت تلخ را بر زبان بیاوری، شیرینی واقعی در آن نهفته است.
و گر به خنده درآیی چه جای مرهم ریش
که ممکن است که در جسم مرده جان آری
هوش مصنوعی: اگر تو بخندی، دیگر نیازی به دارو و درمان نیست، زیرا شاید بتوانی روح تازه‌ای به جسم مرده ببخشی.
یکی لطیفه ز من بشنو ای که در آفاق
سفر کنی و لطایف ز بحر و کان آری
هوش مصنوعی: یک داستان جالب را از من بشنو، ای کسی که در جهان سفر می‌کنی و از دریا و منابع غنی، نکته‌های لطیف و زیبا به دست می‌آوری.
گرت بدایع سعدی نباشد اندر بار
به پیش اهل و قرابت چه ارمغان آری
هوش مصنوعی: اگر آثار زیبا و دلنشین سعدی را نداشته باشی، در میان خانواده و آشنایان چه چیزی برای ارائه و هدیه دادن خواهی داشت؟

خوانش ها

غزل ۵۶۷ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل شمارهٔ ۵۶۷ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۵۶۷ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۵۶۷ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۵۶۷ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل شمارهٔ ۵۶۷ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۵۶۷ به خوانش شبنم مرزیجرانی

حاشیه ها

1393/12/20 04:02
عادل مجدی ساروی

ترا چه غم که یکی در غمت نگیرد خواب
تو پادشاه کجا یاد پاسبان آری

1394/11/02 13:02
جلال

معنی بیت کس از کناری در روی تو نگه نکند
که عاقبت به شوخیش در
یعنی چی؟ کسی می داند؟ ممنون

1394/11/02 16:02
سمانه ، م

جلال گرامی
کس از کناری در روی تو نگه نکند
که عاقبت نه به شوخیش در میان آری
اغلب اشعار عاشقانه ی سعدی در مدح نگار زمینی ست
از جمله همین غزل
به زبان خودمانی درین بیت می گوید : کسی نیست که حتی سرسری به تو نگاه کند و جمال و زیبایی تو اورا گرفتار نکند
کنار و میان را مثل محیط و مرکز دایره می توان تصور کرد که هرکس در خط دایره به مرکز نگاه کند جذب می شود
در بیت قبل نیز خوش به تصویر می کشد
ز حسن روی تو بر دین خلق می‌ترسم
که بدعتی که نبودست در جهان آری
شاد زی شاد

1394/11/02 16:02
بابک

جناب جلال گرامی،
که عاقبت نه به شوخیش....
این نه در اینجا مهم است و شوخی را نفی می کند، یعنی که:
هر کسی که از کناری در روی تو نگاه بکند، تو نه که به شوخی او را در میان (جمع) آوری ( و خود اشاره به مسخره و مضحکه آن شخص دارد)
بلکه،
او را بر عکس شوخی، مسخرگی، مضحکه قرار دادن... از روی صدق در میان (بغل) می گیری

1394/11/03 16:02
جلال

ممنونم از شما خوبان. لطف کردید و استفاده کردم.

1395/02/30 02:04
حامد

معنی بیت دوم رو ممنوم میشم اگر کسی میدونه ...

1395/06/22 17:08
گمنام

درود،
در بیت
کس از کناری در روی تو نگه نکند
که عاقبت ، نه به شوخیش ( به شوخی اش ) در میان آری.
میفرماید هر که از هر گوشه و کناری تو را ببیند
سرانجام ، با شوخی ( دلبری، طنازی ) خود، وی را به میان می آوری.

1395/06/22 18:08
گمنام

و،
در میان آوردن به گمانم به دام انداختن است

1395/06/24 03:08
بابک چندم

گمنام جان،
به گمانم که هر سه ما (شما و بنده و خانوم سمانه) به خطا رفته ایم که نگاه نکند را برابر نگاه بکند آورده ایم؟؟؟
و به نظر می آید که این یکی از شاه بیتهای سعدیست که آنرا چند گونه می توان تعبیر کرد.
یکی دیگر از این تعبیرات:
کنار به معنی گوشه است...
عاقبت نِه (ه ساکن و کشیده) به معنای نه در عاقبت یا پایان، که عکس آن... به شوخیش یعنی از بابت شوخی او یا از بابت بی پروایی، بی شرمی، بی حیایی، گستاخی او...
در میان آوردن یعنی مطرح کردن، مطرح ساختن در اینجا رسوا و انگشت نما کردن...
و دو دیگر اگر در میان آوردن برابر در میان گرفتن باشد یعنی در آغوش گرفتن، بغل کردن...
مصراع نخست:
کَس از کناری در روی تو نگه نکند
کَس گوشه چشمی به تو نیاندازد، یعنی به تو بی محلی و بی اعتنایی کند
مصراع دوم:
که عاقبت نِه به شوخیش در میان آری
1-که نه در عاقبت (زودتر از آن) از بابت این بی پروایی و گستاخی او را مطرح (رسوا، انگشت نما) می سازی...
2- که عاقبت نه از بابت گستاخی و بی شرمیش، (ولیکن) او را در آغوش می گیری...
در بیان نخست یعنی او را از بابت گستاخی اش رسوا می کنی...
و در دومی یعنی از گستاخیش می گذری و مورد لطف و عنایت و محبت خود قرار می دهی...

1395/06/24 14:08
گمنام-۱

گمان نمی برم بابک جان،
به شوخیش در میان آوردن ، اورا با شوخی (دلبری) به میان آوردن است، به دام انداختن است
هرآن کس که به تو نگهی اندازد سرانجام شوخی و دلبری تو به دامش می افکند، مگر که چشم نظر بسته بدارد.

1395/06/24 17:08
بابک چندم

گمنام جان،
به شوخیش که یعنی شوخی او و نه شوخی تو... اگر که صحبت از شوخی تو بود آنگاه می باید به شوخیت را می آورد....
ضمن آنکه نگه نکند نگاه نکردن است و نه نگاه کردن...
از کناری به تو نگه نکند یعنی که گوشه چشمی بر تو نیاندازد، یا به عبارتی تو را ارزش ننهد که همین شوخی او یا گستاخی و بی شرمی "او" را می رساند.
مخلص همچنان بر آنچه که آوردم پایبندم...

1395/06/25 16:08
گمنام-۱

بابک گرامی،
من دو نکته می بینم؛
نخست مانای شوخی است، که در این بیت به گمان من دلبری و طنازی است. ( ونه گستاخی و بی شرمی)
دو دیگر ضمیر ملکی " شین " است که اینجا به جای "او ، سوم کس" نشسته است.( ضمیر مفعولی)
به شوخیش = به شوخی او را
بر من ببخشایید، و پیوسته شاد و تندرست بوید.

1396/04/07 18:07
۷

کس از کناری در روی تو نگه نکند
که عاقبت نه به شوخیش در میان آری؟
این بیت در اصل به گونه تعجب و پرسش است:
کس از کناری در روی تو نگه نکند که عاقبت نه به شوخش در میان آری!؟
کسی خود را دور نگه دارد و تو را ننگرد که سرانجام مانند دیگران اسیر نگاه نشود!؟
و در بیت بعدی میگوید باز هم امکان ندارد که در نهان و خلوت شخص هم می تازی

1396/04/08 08:07
nabavar

دوستان
این همه نوشتید ، ولی یک نکته مرا معلوم نشد :
کس از کناریِ در ، روی تو نگه نکند
یا :
کس از کناری ، در روی تو نگه نکند
که دومی به نظر درست تر است
که با نظر سمانه خانم مطابقت دارد
ممنون

1399/04/28 16:06
مجید۲۸

کس از کناری در روی تو ......
این بیت حکایت از کسانی دارد که زیرکانه و از زاویه ای که محبوب متوجه نشود نظاره گر محبوب میشوند چون میترسند که حب آنها برملا شده و رسوا شوند
کسی اگر از کناری در به تو نگاه کند و تو متوجه بشوی با شوخی و دلبری او را به سمت جمع می کشانی وچون همه میفهمند که او نظاره گر تو بوده ممکن است رسوا شود.احتمالآ نگاه کردن از کناری در یک جور دید زدن غیر عرف محسوب می شده است.

1399/05/10 17:08
فاطمه

درود به دوستان اهل شعر
به نظر مصرعِ : کس از کناری در روی تو نگه نکند، جمله ی دعایی است به این معنا که خدا نکند که کسی تورا زیرچشمی(یا از گوشه ای) نگاه کنه، چرا که باعث رسوایی اش میشی
که عاقبت نه به شوخیش در میان آری
که سرانجام با طنازیت به دام میندازی اش
پاینده باشید

1403/10/07 01:01
جلال ارغوانی

سعدی به لطف تو بیان عشق آسان شد

که لفظ عشق تو خوشتر اندر بیان آری