غزل شمارهٔ ۵۶۶
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل ۵۶۶ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل شمارهٔ ۵۶۶ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۵۶۶ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۵۶۶ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۵۶۶ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل شمارهٔ ۵۶۶ به خوانش سهیل قاسمی
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
یکی از ابیات غلط می باشد . صحیح آن را در ذیل می نویسم . متأسفانه نام مصحح آن را ندارم .
آرزو می کندم با تو شبی یا روزی * یا شبی روز کنی چون من و روزی به شب آری
خانم نیک منش! این که شما نوشتی که وزن رو به هم ریخته!
همون که بود و هست کاملا صحیح است.
واقعا شعر لطیف و زیبایی است. انسانی به لطافت طبع سعدی ندیده ام.
این شعری است که در قسمت پایانی سریال روزی روزگاری بسیم بیگ میخواند
باسلام ودرود
دربیت چهارم اهوی ختایی هست که همون اهوی ختن هست که از نافش مشک میگیرن
عابدینی جان کلا به قافیه معتقد نیستیا. "ختایی" مگه با قافیه این غزل جور میاد؟
بهارجان آهوی ختایی درست هست و با قافیه هم کاملا هماهنگ
کورش جان ،
همان تتاری است، بهار درست میگوید.
سعید جان اون بسیم نبود نسیم بود!
خانم نیک منش اون چیزی که شما نوشتید نه وزن داره نه قاعده درضمن منظور شاعر از این بیت دوازده ساعت یا بیست و چهار ساعت شبانه روز نیست بلکه از بودن یک عمر در کناره هم صحبت میکنه
این غزل را در اپیزود پایانی سریال روزی روزگاری نسیم بیگ با لحن آهنگین دلنشین میخواند همانجا که مرادبیگ بانگش میدهد: «آهای درویش بدصدا ! »
این غزل
سعدی در این غزل میگوید:
به چه کار آیدت آن دل که به جانان نسپاری
و مولانا چه زیبا همین حرف را در یک رباعی تکرار میکند:
گر من به غم تو نسپارم دل
دل را چه کنم، بهر چه میدارم دل
اوحدالدین کرمانی نیز در یک رباعی میگوید:
گر دل نبود، کجا وطن سازد عشق
ور عشق نباشد، به چه کار آید دل
رفیع لنبانی نیز همین مضمون را در یک رباعی میآورد:
گر مهر نورزد، چه کند جان در تن
گر عشق نبازد، به چه کار آید دل
سعدی در جای دیگری میگوید:
ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه
ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی؟
سعدی ار عشق نبازد چه کند ملک وجود
حیف باشد که همه عمر به باطل برود
در دیباچه گلستان میفرماید:
بر گل سرخ از نم اوفتاده لآلی
همچو عرق بر عذار شاهد غضبان
سعدی به بهار سخن از عشق غزل گوی
چون جان غزل باشی وامید بهاری
یکی از بهترین غزلیاتی که از سعدی خوندم
من گرفتار کمندم، تو چه دانی که سواری؟