اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرا دلیست گرفتار عشق دلداری
سمن بری صنمی گلرخی جفاکاری
هوش مصنوعی: دل من در چنگال عشق یک محبوب گرفتار شده است؛ محبوبی که زیباییاش همچون گل است ولی در عین حال، رفتارهای ناپسندی دارد و به من زخم میزند.
ستمگری شغبی فتنهای دل آشوبی
هنروری عجبی طرفهای جگرخواری
هوش مصنوعی: ستمگری و آشفتهحالی باعث ایجاد هیجانات و مشکلاتی میشود که در آن هنر و شگفتی به چشم میخورد. این وضعیت نهتنها دردآور است، بلکه حسی عمیق و تأثیرگذار بر جان انسان دارد.
بنفشه زلفی نسرین بری سمن بویی
که ماه را بر حسنش نماند بازاری
هوش مصنوعی: بنفشه با زلفهایش، نسرین با زیباییاش و سمن با عطرش، همه در برابر زیبایی ماه کمارزش و بیمعنا به نظر میرسند.
همای فری طاووس حسن و طوطی نطق
به گاه جلوه گری چون تذرو رفتاری
هوش مصنوعی: پرندهای چون همای زیبا و فریبا که با طاووس زیبایی و طوطی شیوایی کلام مقایسه میشود، در زمان نمایان شدن خود، رفتاری دارد که مانند تذرو میباشد و این رفتار خاص او را متمایز میکند.
دلم به غمزه جادو ربود و دوری کرد
کنون بماندم بی او چو نقش دیواری
هوش مصنوعی: دل من به لطف و زیبایی معشوق فریب خورد و اکنون که از او دورم، مانند یک نقش روی دیوار بیجان و بیحرکت ماندهام.
ز وصل او چو کناری طمع نمیدارم
کناره کردم و راضی شدم به دیداری
هوش مصنوعی: به خاطر وصال او دیگر انتظار کنارهگیری ندارم؛ بنابراین کنار کشیدم و به دیدار او راضی شدم.
ز هر چه هست گزیر است و ناگزیر از دوست
چه چاره سازد در دام دل گرفتاری
هوش مصنوعی: همه چیز در زندگی زودگذر و فراموش شدنی است، اما از محبت و عشق به دوست نمیتوان فرار کرد. دل آدمی درگیر این عشق است و چارهای به جز پذیرش آن ندارد.
در اشتیاق جمالش چنان همینالم
چو بلبلی که بماند میان گلزاری
هوش مصنوعی: در حالی که مشتاق زیبایی او هستم، به شدت ناله میکنم، درست مثل بلبل که در میان گلها گرفتار مانده است.
حدیث سعدی در عشق او چو بیهده است
نزد دمی چو ندارد زبان گفتاری
هوش مصنوعی: سخنان سعدی درباره عشق او به اندازهای بیفایده است که در برابر لحظهای که زبان برای بیان آن نداشته باشم، نقصی ندارد.
حاشیه ها
در چهار بیت اول سعدی وصف معشوق میکند و در چهار بیت بعدی به تناسب شرح حال خود را بیان میکند:
در مقابل صفات سمن بری صنمی گلرخی خود را به نقش دیوار تشبیح میکند چون این صفات توصیف صورتگری است.
در مقابل صفات جفاکاری ستمگری شغبی فتنه ای دل آشوبی هنروری عجبی طرفه ای جگرخواری خود را کناره میکشد و به نگاه کردن بسنده میکند.
در مقابل صفات بنفشه زلفی نسترین بری سمن بویی ( صفات گل مانند ) و همای فری طاووس حسن و طوطی نطق و تذرو رفتار ( صفات پرندگانی) خود را چو پرنده ای در دام و بلبلی ( پرنده ای) در میان گلزار (با توجه به صفات گل مانند معشوق ) وصف میکند.
تن نازی سعدی که به تناسب صفات معشوق ، وصف حال خود را بیان میکند و دور و نزدیکی خود را شرح میدهد در ادبیات ما بی مثال است و این را خود در بیت پایانی با رندی و کنایه بیان میکند که : نزند دمی چون ندارد زبان گفتاری!!!!؟؟؟؟
در حاشیه این غزل در تصحیح فروغی آمده:
«این غزل در نسخ بسیار قدیم و در اکثر نسخهها نیست.»
این غزل یا از سعدی نیست یا در سنین خیلی پایین گفته شده. بسیار ابتدایی است.
1403/10/06 14:01
جلال ارغوانی
سعدی رموز عشق زتو آموخت روزگار
تو گنج نشیمن عشقی و کلید اسراری