غزل شمارهٔ ۵۵۲
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل ۵۵۲ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۵۵۲ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۵۵۲ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۵۵۲ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۵۵۲ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل شمارهٔ ۵۵۲ به خوانش سهیل قاسمی
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
این شعر در برنامه گلهای تازه شماره 38 دردستگاه ماهور با آواز حسین قوامی و همکاری جواد معروفی ، اسدالله ملک ، منصور صارمی، جهانگیر ملک اجرا شده است.
لینک دانلود :
پیوند به وبگاه بیرونی
با جازه اساتید آیا وزن شعر میتواند مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن هم باشد؟
عباس خان
من هم همیشه درین موارد عروض مشکل دارم به همین جهت از سایت ها برای اطمینان کمک میگیرم
پیرو فرمایش شما ، جستجو کردم ، گویا وزن عروض پیشنهادی شما نیز صدق می کند
هر چند که وزن آمده در گنجور نیز درست است
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
مجتث مثمن محذوف
شاد باشید
با سلام ، دوستان عزیز وزن شعر همان مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن است وزنی که شما فرموده اید درست نیست برای تشخیص نادرستی آن کافیست هجای اول یک مصراع را با وزن مقایسه کنید ؛ چنان که می بینید هجای اول تمام ابیات یا بلند است یا کشیده که در هر دو حالت وزن باید با هجای بلند آغاز شود درصورتی مفاعلن با هجای کوتاه آغاز می شود .
نسخه چشم و ابرویت پیش نگارگر برم
گویمش این چنین بکن صورت قوس و مشتری
سیاره مشتری=زاوش=زئوس=هورمزد
مشتری پس از زهره از درخشانترین ترین سیاره ها در نگاه به آسمان است و اینجا به چشم درخشان و بخت بلند معشوق اشاره دارد
قوس=کمان=یکی از دو برج مشتری به همراه حوت یا ماهی
در فرهنگ نجومی مشهور به سعد اکبر و نشان خوشبختی و جایگاه بلند بوده
اگر خود سپهر روان زان تست
سر مشتری زیر فرمان تست
فردوسی
نحس کیوان یا که سعد مشتری
ناید اندر حصر گرچه بشمری
مولوی
پند حکیم بیش از این در من اثر نمیکند
کیست که برکند یکی زمزمه قلندری
آیا کسی پیدا شود که قلندری بخواند
قلندر خوانی=شوریده خوانی و لاابالیگری بدون پرده پوشی بی توجه به این و آن
این شعر در تصنیفی به نام ماه تمام توسط خانم سپیده رئیسسادات در آلبوم چهارده قطعه برای بازپریدن خوانده شده است.
عشق و دوام عافیت مختلفند سعدیا ، هر که سفر نمیکند دل ندهد به لشگری
= به دیا رفته می داند مصیبت های طوفان را
= شبی تاریک و بیم موج و گردابی چنین حایل، کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
= جگر شیر نداری سفر عشق مرو
= چو عاشق میشدم گفتم که بردم گوهر مقصود ، ندانستم که این دریا چه موج خون فشان دارد
= ....
mk.mehryar
سعدی پاک خوش سخن تاکه همی زند نفس
سر ننهد به کوی کس دل ننهد به دیگری