غزل شمارهٔ ۵۴۶
جور بر من میپسندد دلبری
زور با من میکند زورآوری
بار خصمی میکشم کز جور او
مینشاید رفت پیش داوری
عقل بیچارهست در زندان عشق
چون مسلمانی به دست کافری
بارها گفتم بگریم پیش خلق
تا مگر بر من ببخشد خاطری
باز گویم پادشاهی را چه غم
گر به خیلش در بمیرد چاکری
ای که صبر از من طمع داری و هوش
بار سنگین مینهی بر لاغری
زآنچه در پای عزیزان افکنند
ما سری داریم اگر داری سری
چشم عادت کرده با دیدار دوست
حیف باشد بعد از او بر دیگری
در سراپای تو حیران ماندهام
در نمیباید به حسنت زیوری
این سخن سعدی تواند گفت و بس
هر گدایی را نباشد جوهری
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جور بر من میپسندد دلبری
زور با من میکند زورآوری
هوش مصنوعی: معشوق با زیباییاش بر من سخت میگذرد و با قدرت خود بر من فشار میآورد.
بار خصمی میکشم کز جور او
مینشاید رفت پیش داوری
هوش مصنوعی: من بار سنگینی از ظلم و ستم او را به دوش میکشم که نمیتوانم پیش قاضی بروم و از او شکایت کنم.
عقل بیچارهست در زندان عشق
چون مسلمانی به دست کافری
هوش مصنوعی: عقل انسان در چنگال عشق مانند مسلمانی است که به دست کافر افتاده باشد و به شدت در عذاب و محدودیت به سر میبرد.
بارها گفتم بگریم پیش خلق
تا مگر بر من ببخشد خاطری
هوش مصنوعی: بارها گفتهام که در جمع مردم گریه کنم تا شاید کسی به من رحم کند و از من دلخور نشود.
باز گویم پادشاهی را چه غم
گر به خیلش در بمیرد چاکری
هوش مصنوعی: میگویم که اگر پیشوای یک گروهی در کنار او بمیرد، چه اهمیتی دارد.
ای که صبر از من طمع داری و هوش
بار سنگین مینهی بر لاغری
هوش مصنوعی: ای کسی که انتظار داری من صبر کنم، بدان که فکر و درک من بار سنگینی بر دوشم میگذارد و به من فشار میآورد.
زآنچه در پای عزیزان افکنند
ما سری داریم اگر داری سری
هوش مصنوعی: ما به خاطر عشق و ارادت به عزیزان، هر فداکاری که لازم باشد میکنیم، حتی اگر این فداکاری به قیمت سر ما باشد. اگر تو هم احساس مشابهی داری، باید برای محبوبانت فداکاری کنی.
چشم عادت کرده با دیدار دوست
حیف باشد بعد از او بر دیگری
هوش مصنوعی: چشم که به دیدن دوست عادت کرده است، پس از او دیدن کسی دیگر ناامیدکننده و بیمعناست.
در سراپای تو حیران ماندهام
در نمیباید به حسنت زیوری
هوش مصنوعی: من در وجود تو غرق در شگفتی هستم و نمیتوانم به زیباییات دست بزنم.
این سخن سعدی تواند گفت و بس
هر گدایی را نباشد جوهری
هوش مصنوعی: این گفته از سعدی بیان میکند که فقط اوست که میتواند چنین حرفی را بیان کند و اینکه هر بینوا و گدا به تنهایی صاحب ارزش و کیفیتی خاص نیست.
خوانش ها
غزل ۵۴۶ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل شمارهٔ ۵۴۶ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۵۴۶ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل شمارهٔ ۵۴۶ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل شمارهٔ ۵۴۶ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۵۴۶ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۵۴۶ به خوانش سهیل قاسمی
حاشیه ها
1393/08/05 00:11
مهدی پزوهنده
بیت آخر ، تفاخر و تحدی سعدی است و چه درست و بجاست!
1400/08/16 09:11
محمد بخارایی
بسیار زیبا
1403/10/03 20:01
جلال ارغوانی
همچو سعدی در دل آویزی وحسن
کس چنین زیبا نگفت از دلبری