غزل شمارهٔ ۵۳۰
ندیدمت که بکردی وفا بدان چه بگفتی
طریق وصل گشادی من آمدم تو برفتی
وفای عهد نمودی دل سلیم ربودی
چو خویشتن به تو دادم تو میل باز گرفتی
نه دست عهد گرفتی که پای وصل بدارم
به چشم خویش بدیدم خلاف هر چه بگفتی
هزار چاره بکردم که همعنان تو گردم
تو پهلوانتر از آنی که در کمند من افتی
نه عدل بود نمودن خیال وصل و ربودن
چرا ز عاشق مسکین هم اولش ننهفتی
تو قدر صحبت یاران و دوستان نشناسی
مگر شبی که چو سعدی به داغ عشق بخفتی
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ندیدمت که بکردی وفا بدان چه بگفتی
طریق وصل گشادی من آمدم تو برفتی
هوش مصنوعی: من نتوانستم تو را ببینم که به وعدهات وفا کردی و راه وصال را باز کردی. من با امید به دیدارت آمدم، اما تو رفته بودی.
وفای عهد نمودی دل سلیم ربودی
چو خویشتن به تو دادم تو میل باز گرفتی
هوش مصنوعی: به تو وفا کردم و دل باصفا و پاکم را به دست آوردی. زمانی که خودم را به تو تقدیم کردم، تو میل و رغبت را از من پس گرفتی.
نه دست عهد گرفتی که پای وصل بدارم
به چشم خویش بدیدم خلاف هر چه بگفتی
هوش مصنوعی: من نه وعدهای از تو گرفتم که بخواهم به وصل تو امیدوار باشم، اما با چشم خودم دیدم که برعکس آنچه گفتی، واقعیت چیزی دیگر است.
هزار چاره بکردم که همعنان تو گردم
تو پهلوانتر از آنی که در کمند من افتی
هوش مصنوعی: برای رسیدن به تو و همراهی با تو تلاشهای زیادی کردم، اما تو آنقدر قوی و با قابلیت هستی که نمیتوانی به دام من بیفتی.
نه عدل بود نمودن خیال وصل و ربودن
چرا ز عاشق مسکین هم اولش ننهفتی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که نشان دادن خیال وصال و به دنبالش گرفتن دل و امید عاشق، ناعادلانه است. همچنین بیان میکند که چرا در ابتدا به دل عاشق بیرحمی میکنی و او را از آرزوهایش محروم میسازی.
تو قدر صحبت یاران و دوستان نشناسی
مگر شبی که چو سعدی به داغ عشق بخفتی
هوش مصنوعی: تو ارزش و اهمیت صحبت با دوستان و یاران را نمیفهمی، مگر وقتی که خودت تجربهٔ تلخ عشق را داشته باشی و در آن حال به ناراحتی و غم فرو بروی.
خوانش ها
غزل ۵۳۰ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل شمارهٔ ۵۳۰ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۵۳۰ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل شمارهٔ ۵۳۰ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل شمارهٔ ۵۳۰ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۵۳۰ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۵۳۰ به خوانش سهیل قاسمی
حاشیه ها
1398/03/09 02:06
رومینا
فکر کنم در بیت اول به جای «بدان چه»، باید «بدانچه» باشد
1400/07/11 19:10
مرداد
یکی از زیباترین و غمناک ترین غزلهای سعدی.
1403/10/09 00:01
جلال ارغوانی
حدیث مهر ومحبت روازسعدی گشت
که در دریچه جانها زخاک عشق شکفتی