گنجور

غزل شمارهٔ ۵۲۴

یارا قدحی پر کن از آن داروی مستی
تا از سر صوفی برود علت هستی
عاقل متفکر بود و مصلحت اندیش
در مذهب عشق آی و از این جمله برستی
ای فتنه نوخاسته از عالم قدرت
غایب مشو از دیده که در دل بنشستی
آرام دلم بستدی و دست شکیبم
برتافتی و پنجه صبرم بشکستی
احوال دو چشم من بر هم ننهاده
با تو نتوان گفت به خواب شب مستی
سودازده‌ای کز همه عالم به تو پیوست
دل نیک بدادت که دل از وی بگسستی
در روی تو گفتم سخنی چند بگویم
رو باز گشادی و در نطق ببستی
گر باده از این خم بود و مطرب از این کوی
ما توبه بخواهیم شکستن به درستی
سعدی غرض از حقه تن آیت حق است
صد تعبیه در توست و یکی باز نجستی
نقاش وجود این همه صورت که بپرداخت
تا نقش ببینی و مصور بپرستی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یارا قدحی پر کن از آن داروی مستی
تا از سر صوفی برود علت هستی
هوش مصنوعی: ای دوستان، جامی پر از آن شراب دلنشین بریزید تا از ذهن صوفی برود و علت وجودی را فراموش کند.
عاقل متفکر بود و مصلحت اندیش
در مذهب عشق آی و از این جمله برستی
هوش مصنوعی: آدم دانا و هوشمند باید عاقل و بینا باشد و به نفع خودش و دیگران فکر کند. در عشق، باید به آنچه گفته شده توجه کند و از آن پیشرفت کند.
ای فتنه نوخاسته از عالم قدرت
غایب مشو از دیده که در دل بنشستی
هوش مصنوعی: ای فتنه‌ای که به تازگی از قدرت‌ها برخواسته‌ای، از نظرها دور نشو. تو در دل ما جا داری و نمی‌توانیم تو را فراموش کنیم.
آرام دلم بستدی و دست شکیبم
برتافتی و پنجه صبرم بشکستی
هوش مصنوعی: به آرامش قلبم دست یافتی و صبر و تحمل من را به آزمایش گذاشتی تا جایی که از طاقتم خارج شدی.
احوال دو چشم من بر هم ننهاده
با تو نتوان گفت به خواب شب مستی
هوش مصنوعی: چشمان من به خواب نمی‌روند و نمی‌توانند حال و هوای خود را در این مستی شب با تو بیان کنند.
سودازده‌ای کز همه عالم به تو پیوست
دل نیک بدادت که دل از وی بگسستی
هوش مصنوعی: شخصی عاشق و دل‌باخته تو شده که از همه دنیا جدا شده است. او به تو محبت و دل‌خوشی بخشید، در حالی که تو از عشق قبلی‌ات دل کنده‌ای.
در روی تو گفتم سخنی چند بگویم
رو باز گشادی و در نطق ببستی
هوش مصنوعی: من در مورد تو صحبت‌هایی را مطرح کردم، اما تو با باز کردن رویت، به من نشان دادی که نمی‌خواهی بیشتر بگوید و صحبت کردن را متوقف کردی.
گر باده از این خم بود و مطرب از این کوی
ما توبه بخواهیم شکستن به درستی
هوش مصنوعی: اگر شراب از این خم باشد و نوازنده از این محله، ما به راستی از توبه کردن شرمنده خواهیم شد.
سعدی غرض از حقه تن آیت حق است
صد تعبیه در توست و یکی باز نجستی
هوش مصنوعی: غرض از وجود و تن انسان، نشان دادن حق و حقیقت است. در وجود تو بسیاری از نشانه‌ها و قابلیت‌ها نهفته است، اما هنوز یکی از آن‌ها را هم به درستی نیاورده‌ای.
نقاش وجود این همه صورت که بپرداخت
تا نقش ببینی و مصور بپرستی
هوش مصنوعی: این دنیا با طرح‌ها و جلوه‌های مختلفی که دارد، به گونه‌ای طراحی شده که تو بتوانی آن‌ها را ببینی و از زیبایی‌های آن لذت ببری.

خوانش ها

غزل ۵۲۴ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل شمارهٔ ۵۲۴ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۵۲۴ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۵۲۴ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل شمارهٔ ۵۲۴ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۵۲۴ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۵۲۴ به خوانش سهیل قاسمی

حاشیه ها

1395/04/20 21:07

عاقل متفکر بود و مصلحت اندیش
در مذهب عشق آی و از این جمله برستی
خودپرستی را از سر بینداز و عاشق شو تا از غم چه کنم چه نکنم رها شوی

1395/04/20 21:07
۷

سعدی غرض از حقه تن آیت حقست
صد تعبیه در توست و یکی بازنجستی
2- ظرفی کوچک برای نگهداری گوهر و چیزهای گرانبها
تن تو حقه ای است که درون خود گوهرهای گرانبهایی دارد و نشان درست که یکی را بازنیافتی.به آفرینش خود نگاه کن

1396/09/21 14:12

عبارت «احوال دو چشم من بر هم ننهاده» (= احوال دو چشم بر هم ننهادهٔ من) در بیت پنجم از لحاظ دستوری و جابجایی اجزای عبارت در آن یادآور عبارت عجیب دیگری در اشعار سعدی است: «پسران وزیر ناقص عقل» (=پسران ناقص عقل وزیر)

1403/10/07 18:01
جلال ارغوانی

هر گوشه زسعدی سخنی ناب شنیدند

 

درگوشه  میخانه  دلها    بنشستی