غزل شمارهٔ ۵۲۱
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل ۵۲۱ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل شمارهٔ ۵۲۱ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۵۲۱ به خوانش حجت الله عباسی
غزل ۵۲۱ به خوانش ارژنگ آقاجری
غزل شمارهٔ ۵۲۱ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۵۲۱ به خوانش مهدی کلانتری
غزل شمارهٔ ۵۲۱ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل شمارهٔ ۵۲۱ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل شمارهٔ ۵۲۱ به خوانش افسر آریا
غزل شمارهٔ ۵۲۱ به خوانش نازنین بازیان
حاشیه ها
جالب است بدانیم این غزل در برنامه دوقدم مانده به صبح شبکه چهار سیما توسط میهمان برنامه جناب آقای دکتر ولایتی تاریخدان و دانشمند معاصر خوانده و تبیین شد
فی الوکرات صحیح است
وُکَرات و وُکَنات هر معنی لانه می دهد اما به نظر می رسد در اینجا وکنات صحیح تر باشد
در کتاب فن ترجمه یحی معروف تفاوت وکر و وکن چنین آمده است:
وَکر: لانه زمینی پرنده
وَکن: لانه پرنده در شکاف دیوار یا کوه
سلام خسته نباشید وتشکر
اشکالات املایی زیاد است
دیده ها=دیده ام
عشیتی وغداتی
آتی=آتٍ(درگویش عربی تنوین جر درآخرکلمه به ای تلفظ می شود واگربنویسیم آتی غلط است وکلمه آت اسم فاعل است ودرناقص یاءحذف شده مانند قاضی=قاضٍ
ارجوا =ارجو
سلامی به بلندای آفتاب.
"سل المصانع رکبا تهیم فی الفلواتی"
صحیح می باشد.
با تشکر و قدر دانی از زحمات بی دریغتان
عشیتی غداتی = عشیتی و غداتی
آتی = آت
ارجوا = ارجو
لطفا تصحیح فرمایید.
به عنوان کسی که عربی خوانده نکتههای آقایان عباسی و امیدی درست است.
لطفا تصحیح بفرمایید و اگر جای شکی هست، از اهل ادب سؤال بفرمایید.
ضمنا نکته علی آقا درست نیست و در عربی مینویسند الفلوات نه الفلوانی و در تلفظ آن طور میخوانند که قافیه درست باشد. اینکه میگویم در عربی این طور است، در فارسی هم همین طور مینویسند که عرض شد.
من میخواهم معنای عبارات عربی این شعر بسیار زیبا رو بنویسم که خوانندگانی که عربی نمیدانند، معنای شعر رو بهتر متوجه بشن:
از مسؤولان سایت خواهش میکنم این متن رو کار کنن چون براش زحمت کشیده شده.
سل المصانع رکبا تهیم فی الفلوات= درباره چشمهها از سوارانی که در بیابانها سرگردانند، بپرس
و ان هجرت سواء عشیتی و غدات= اگر از پیشم بروی شب و روزم یکسان میشود
مضی الزمان و قلبی یقول انک آت= زمان گذشت ولی قلبم میگوید که تو میآیی
و قد تفتش عین الحیوة فی الظلمات= که همانا چشمه حیات [همان که حضرت خضر از آن نوشید و جاودانه شد] در تاریکیها جستجو میشود.
فکم تمرر عیشی و انت حامل شهد= پس چقدر زندگیام را تلخ میکنی در حالی که تو حامل شهد هستی.
وجدت رائحة الود ان شممت رفات= بوی عشق را خواهی شنید اکر کفنم را بو کنی
وصفت کل ملیح کما یحب و یرضی= هر نمکینی را آنچنانکه پسند افتد، توصیف کردم.
اخاف منک و ارجو و استغیث و ادنو= هم از تو میترسم و هم به تو امید دارم. هم از تو به دیگری پناه میبرم و هم به تو نزدیک میشوم.
احبتی هجرونی کما تشاء عداتی= دوستانم ترکم کردند همان طور که دشمناتم میخواستند.
و ان شکوت الی الطیر نحن فی الوکنات= که اگر به پرندگان شکایت میبردم، در آشیانه خود نوحه سر میدادند.
سلام بسیار عالی بود 🙏🏻
با سلام و درود فراوان بر مسئولان و اولیاء گنجور، بنده که مدتی است در وادی غربت و دور از وطن به سر می برم مدتی بود که [مصرع] "سل المصانع رکبا تهیم فی الفلواتی" را فراموش کرده بودم و شدیدا ذهنم را آزار می داد و دسترسی هم به کلیات و غزلیات شیخ علیه الرحمه نداشتم تا اینکه در این پیرانه سری سرانجام یادم افتاد از اینترنت که خدایش برکت دهاد استفاده نمایم و از اقبال خوش به گنجینه گنجور دسترسی پیدا کردم و غزل عزیز آن عزیز را یافتم. با تشکر و دعای خیر و آرزوی توفیقات فراوان و بیشتر برای گنجور مایلم این یک توضیح را در باره کلمه "المصانع" تقدیم نمایم؛ و این توضیح را مدیون دیوان غزلیات شیخ به همت استاد حسین استاد ولی هستم.
مصانع به معنی آبانبار است و چون شاید بسیاری از جوانان ندانند آبانبار چیست به عرضشان می رسانم که در قدیم که آب لوله کشی شده وجود نداشت، و به ویژه در نقاط بیابانی، مخازن بزرگ آب معمولا زیر سطح زمین می ساختند که هنوز هم بسیاری از آن ابنیه خیر موجود است. معمولا آبٍ این آبانبارها طعم و مزه ای گوارا نداشت. اما برای سوارانی که در بادیهها هامون نوردی (تهیم فی الفلواتی) میکردهاند همین آب ناگوارای آبانبار نعمتی بزرگ بوده است و ارزش آن را میدانستهاند ولی آبٍ آبانبار برای کسانی که در کنار چشمهسارهای آب زلال و رودهای پرآب زندگی میکردهاند طعم نداشته است و قدر آب را نمیدانسته اند.
با تشکر و دعای خیر برای شما، ابوالفضل
سلام. این شعر فوق العاده زیباست. ممنون از سایت بسیار مفید و خوبتون. اجرتون با خدا.
المصانع، مصانع : آبگیرها . مصانع در نزد عرب آبگیرهایی هستند در پهنه بیکران کویرهای لم یزرع که فقط دلیل راه از وجود آن باخبر است . و نبود آن عبور از کویر را ناممکن می سازد.به همین دلیل وجود مصانع در کویر بسیار حائز اهمیت است.
دست آقارضا درد نکنه که به داد ما عربی ندان ها هم رسید
مصانع جمع مصنع ومصنعه است : به معنی برکه وگودالی که اب باران دران جمع شده است
در خوانش آقای آقاجری اشکالاتی هست ؛ سواء باید با تنوین رفع خوانده شود ؛ سواءٌ ، عین الحیات نیز نایب فاعل و مرفوع است ؛ عینُ الحیاتِ ، یَرضی' درست است ، در مصراع " جواب تلخ بدیع است از آن دهان نباتی " همزه در اوّل واژه ی " از " باید در خواندن حذف شود.
نکاتتان درست است. فقط در مورد یرضی، به نظر میرسد یُرضی هم میتواند درست باشد. و معنی اینگونه میشود: هر ملیحی را طوری وصف کردم که او خوشش میآید و [وصف من] او را راضی میکند
یا تشکر از گذاشتن معنی بیت های عربی ولی بهتر بود معنی بیت های فارسی را هم میزاشتین
خیلی ممنون که معنی بیتهای عربی را گذاشتید
خیلی خوشحام که سعدی رو داریم
و نیز علاقه مندانش را.
سعدی رو فقط با شعراش میشه شناخت.
همه شعراش.
در خوانش آقای آقا جری ایرادات زیاد وجود دارد برخی ابیات اعرابش درست نیست.
ضمنا از کی تا بحال آقای دکتر ولایتی دانشمند شده اند؟ چنانکه محمود میگوید. دانشمند معاصر؟؟؟!!
مصانع به معنای اب انبار است نه به آن شکلی که مااز آب انبار های خودمان در ذهن داریم/ مصانع جمع مصنع از ریشه صنع..به معنی دست ساخته است... و وجود او در بیابان 2 امید به بیابان گردها می دهد اول اینکه از تشنگی هلاک نمی شوند دوم راه را درست آمده اند چرا که مصانع را در کناره ی خطوط اصلی جاده های بیابان و در مسیر رفت و آمد ها درست می کردند...فرق اش با غدیر این است که غدیر به گودال های طبیعی در پهنه ی بیابان گفته می شود /اما مصانع ساخته دست است
دکتر الهی قمشه ای در باغهای بی خزان سعدی/ سی دی اول، این غزل را بسیار زیبا می خوانند و تفسیر می کنند. توصیه میکنم حتما دوستان این غزل را با صدای شیرین ایشان گوش کنند.
قلبم می خواهد ایست کند از زیبایی ماورایی و غیرقابل تحمل این شعر! نفسم حبس می شود!... خدایا، این سعدی نابغه است، نابغه!...
چنانکه دوستانی فرمودند، نگارش برخی ابیات اشتباه دارد(مثلا آتی درست نیست و "آت" درست است که اسم فاعل ثلاثی مزید است و آتِِ نوشته می شود و آتی خوانده می شود) از این رومناسب است آقای گنجور این غزل ناب سعدی را تصحیح نماید. همچنین اگر زیر و زبر عبارات عربی بیاید بهتر است، چون سعدی گاهی فعل متکلم وحده به کار برده(مثل وجدتُ، وصفتُ، شکوتُ) و گاهی فعل خطابی(مثل هجرتَ یا شممتَ). با سپاس ویژه.
حواسم نبود.ثلاثی مجرد صحیح است. آت، (حروف اصلش اش اتی. اسم فاعل و مفعولش: آت، ماتی)
جزاکم الله خیرًا، وأحسن الله إلیکم. خیلی ممنونم ... موفق باشید.
این غزل خداوندگار بلامنازع مُلک سخن را با حرکت گذاری دقیق تقدیم می کنم. در متن گنجور چند مورد ایراد بود که در این متن اصلاح شده است (دیده ها بشود دیده ام/آتی بشود آتٍ /ارجوا بشود ارجو) که قبلا هم تذکر داده ام
ضمنا در عربی حرف ی با ی فرق دارد در جاهایی مثل عشیتی که «ی» صدای «ای» دارد باید از شکل نوشتاری «ی» استفاده شود)
سَلِ المَصانِعَ رَکباً تَهیمُ فِی الْفَلَواتِ
تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی
شبم به روی تو روز است و دیده ام به تو روشن
وَ إِنْ هَجَرْتَ سَواءٌ عَشِیَّتی وَ غَداتی
اگر چه دیر بماندم امید برنگرفتم
مَضَی الزَّمانُ و قَلبی یَقولُ إنَّک آتٍ
من آدمی به جمالت نه دیدم و نه شنیدم
اگر گلی به حقیقت عجین آب حیاتی
شبان تیره امیدم به صبح روی تو باشد
وَ قَدْ تُفَتَّشُ عَیْنُ الْحَیوة فی الظُّلُماتِ
فَکمْ تُمَرِّرُ عَیْشی و أَنتَ حاملُ شَهْدٍ
جواب تلخ بدیع است از آن دهان نباتی
نه پنج روزهٔ عمر است عشق روی تو ما را
وَجَدتَ رائحةَ الوُدِّ إِنْ شَمَمْتَ رُفاتی
وَصَفْتُ کلَّ مَلیحٍ کما یُحِبُّ وَ یَرضَی
محامد تو چه گویم که ماورای صفاتی
أَخافُ مِنْکَ أَرْجُو وَ أَسْتَغیثُ وَ أَدْنُو
که هم کمند بلایی و هم کلید نجاتی
ز چشم دوست فتادم به کامهٔ دل دشمن
أَحِبَّتی هَجَرُونی کَما تَشاءُ عُداتی
فراقنامهٔ سعدی عجب که در تو نگیرد
وَ إِنْ شَکَوتُ إِلی الطَّیْرِ نُحْنَ فی الْوُکَناتِ
ایام به کامتان شیرین چون سخن سعدی باد
مثل اینکه حرف ی که زیرش دو نقطه دارد در رسم الخط گنجور نوشته نمی شود
با این وصف بخشی از توضیح بالا بلااثر می شود
فی الوکنات که گفته شده صحیح هستش.
وکنات,جمع سالمِ کلمه ی وکنت به معنای لانه هستش.
سعدی در بیت آخر میگه که اگر این فراقنامه رو برای پرندگان هم بخونم اونها در لانه هایشان, شیون و زاری میکنن!
شاید سعدی اینجا که می گوید: اخاف منک و ارجوا و استغیث و ادنو؛ نظر به انتهای دعای 52 صحیفه سجادیه انداخته که امام سجاد(ع) می فرماید: الهی ... منک اخاف و بک استغیث و ایاک ارجو و لک ادعو!
با تشکر از آقای عباسی از فسا تمام گفته های ایشون و متن تصحیح از ایشون کاملا صحیحه
سلام علیکم
تصحیح استاد بزرگوارم جناب عباسی بجز یک مورد صحیح است
آن مورد که صحیح نمینماید:
وصفت کل ملیح کما یحب و یرضی =این دو فل یحب و یرضی باید بصورت مجهول خوانده شوند چون اگر بمعنی توجه شود مجهول معنا میدهند : هر ملیحی را آنگونه که به حب اوفتد و مورد پسند واقع شود وصف کردم.
سلام . در بیت آخر به نظر میرسه وکرات باید جایگزین وکنات بشه. وکر: لانه پرنده
صوت رو گوش کردم
بسیار افتضاح بود مخصوصا مصراع های عربیش
من نمیدونم این گویندگان بر چه اساسی انتخاب میشوند ولی اصلا گویا انسی با شعر ندارند وحتی تکیه یا استرس روی کلمات را متدجه نیستند که این معنی را پاک عوض میکند. بگذریم که لحنشان هم با معنا تنظیم نیست.
متوجه
عرض سلام و خسته نباشید خدمت اعضای محترم.
سلام خسته نباشید
در متن این شعر اشتباهی بود که بهتره رفع بشه
وصفت کل ملیحٍ کما «تُحِبُّ» و «تَرضَی»
این مصرع باید به این شکل باشه و ضمنا خوانش ایراد زیادی داشت
با عرض سلام خدمت دست اندرکاران زحمتکش رنجور
سپاس از زحمات بسیار با ارزش شما
چند مورد در این ملمع وجود دارد که بدون دلیل خاصی به همان شکل دارای ایراد باقی مانده اند البته بعضا قبلا تذکر داده شده است:
اگر چه دیر بماندم امید برنگرفتم
مضی الزَمانُ و قلبی یقولُ اَنَّکَ آتی
آتی به شکل آتٍ صحیح است قبلا هم دلیلش ذکر شده است و نیز أنَّک همزه اش باید مکسور باشد یعنی به شکل إنَّک.
چون کل جمله به همراه إنَّ مقول قول هستند.
اگر فقط اسم و خبر، مقول قول باشند باید أنَّ نوشته شود:
قلبی یقول أنَّ(کَ آتٍ) قسمت داخل پرانتز، مقول قول است. دلم می گوید که: تو می آیی
اما وقتی با إنَّ نوشته شود قلبی یقول (إنَّکَ آتٍ) قسمت داخل پرانتز، مقول قول است دلم می گوید حتما تو می آیی
و مشخص است که منظور نوع دوم است
وَصَفتُ کُلَّ مَلیحٍ کما یُحبُّ و یُرضی
محامد تو چه گویم که ماورای صفاتی
عزیز بزرگواری (که اظهار لطف فرموده بودند ولی متأسفانه به جا نیاوردم) فرموده بودند فعل های یحب و یرضی باید مجهول باشند. نمی دانم از کجا به این نتیجه رسیده اند اگر بخواهیم مجهول کنیم باید فعل یرضی هم از باب افعال بیاوریم. آن وقت معنای سخت و دور از ذهنی می شود. هر ملیحی را وصف کردم به گونه ای که دوست داشته شود و راضی کرده شود. می بینیم این دو فعل اصولا با هم نمی خوانند
همان شکل فعل معلوم درست است و مدیران محترم یُحِبُّ و یَرضی را اصلاح می فرمایند.
هر ملیحی را وصف کردم به گونه ای که (آن را) دوست دارد و راضی شود.
اخافُ مِنکَ و اَرجوا و اَستَغیثُ و اَدنو
که هم کمند بلایی و هم کلید نجاتی
الف فارقه در أرجوا نیاز نیست چون این الف فقط برای جمع مذکر به کار می رود جهت جلوگیری از اشتباه شدن با افعال غیر جمع مثل همین أرجو و أدنو
أرجوا (جمع مذکر باب إفعال): کار را به تأخیر انداختند
أرجو (متکلم وحده مجرد) امید دارم
در بیت آخر الوَکَنات و الوُکَنات هر دو صحیح هستند
و در آخر کاش برای سایت فونتی تعریف می شد که حروف خاص عربی را بشود به همان شکل صحیح نوشت (کاف آخر، ی دارای دو نقطه و تاء گرد)
ایام عزت مستدام
هزاران درود...برای من که شیفته سعدیم،این غزل بسیار شنیدنی وخواندنیست.....سعدیا چون توکجا نادره گفتاری هست، باسپاس رامین امینی زارع
واقعا چه کسی میتونه عشق خودش به معشوقه اش رو بهتر از سعدی توصیف کنه؟
من آدمی به جمالت نه دیدم و نه شنیدم
اگر گِلی به حقیقت عجین آب حیاتی
نه پنج روزه عمر است عشق روی تو مارا
وجدت رائحه الود ان شممت رفات
با این غزل میشه زندگی کرد
عباسی فسا هرچه گفت، درست گفت. مخصوصاً دو فعل یُحِبُ و یَرضی که باید معلوم خوانده شوند نه مجهول.
بیت اول :از انبارهای آب ها در مورد سوران که در بیابان تشنه هستند سوال کن .مصانع آبگیرهایی بوده اند که مزه گوارایی نداشته اند ؛اما برای تشنگان -بیابان-نعمت بزرگی بوده است.
بیت دوم :شب من با دیدین روی زیبا تو روز است و چشمان و دیدگان من با دیدن روی زیبا تو روشن میگردد ؛اگر مرا ترک نمایی شب و روز من برابر است (یعنی چه شب و چه روز به یاد یار خواهم بود و زمان دیگر فرقی نخواهد داشت چرا که هر لحظه تنها تو هستی که پیش چشمان من هستی )
بیت سوم:اگر چه زمان زیادی را بهانتظار گذراندم اما امید از دست ندادم(نا امید نگشتم)زمان گذشت(عمری گذشت )و دلم میگوید که تو خواهی آمد[به زیبایی تمام استاد سخن سعدی ،به این اشاره میکند که عاشق برای همیشه در فراق یار در انتظار یار است و از یاد او غافل نیست و هر زمان منتظر دیدار او هست ،حتی اگر هیچ گاه این دیدار رخ ندهد ...]
بیت چهارم :من آدمی و انسانی و کسی به زیبایی و جمال تو ندیده ام و نه وصف زیبایی اش را شنیده ام ؛اگر خمیر آفرینش تو از همان آب و گل دیگران است حقیقتا که آغشته به آب زندگانی و خدا هستی .
بیت پنجم:شبهای تاریک و تیره و سیاه من ،به امید دیدن و دیدار تو و روی تو صبح میشود ؛و برخی اوقات چشمه حیات در سیاهی ها و تاریکی ها جستجو میشود
بیت ششم :تو چقدرزندگانی ام را تلخ و زهرین میکنی- با این همه -(در حالی که )تو این همه شهد و شیرینی داری (در حالی که پر از خوبی و زیبایی هستی )؛از زبان تو جواب تلخ را شنیدن زیبا هست
از زبان یار هر تلخی را شنودن باز هم زیبا هست ...
بیت هفتم:عاشق روی تو بودن تنها این چند روز کوتاه عمر زندگی مان نیست (پنج روزه عمر اینجا در واقع همان منظورش کوتاهی این دنیا و عمر کم انسان است و میتوان گفت که مجاز از زود گذر بودن / کوتاهی این دنیا هست )؛اگر خاک قبر و گور مرا استشمام کنی (ببویی) بوی عشق را می یابی (حتی پس از مرگ من جسم بی ارزش و خاک تنم و روحم عاشقانه در انتظار توست و باز عاشق تو ...)
بیت هشتم :هر زیبایی ملیحی(بانمکی )را بدان گونه که دوست میداری مورد پسند ت هست وصف کردم ؛حمد و ستایش ات چگونه بر زبان بیان کنم (تو را چگونه بیان نمایم )که تو فراتر از وصف کردن هستی [زبان ناتوان من در وصف جمال و زیبایی و وصف صفاتت ناتوان هست ]
بیت نهم :از تو میترسم و از تو خوف دارم و به تو امید دارم و از تو دست یاری و -کمک -میخواهم و به تو (وصال )نزدیکی میجویم که تو هم دام بلا هستی و هم کلید رهایی و نجات هستی .
بیت دهم :ازچشم دوستانم افتاده ام به دلخواه و خواست دشمنانم و بی ارزش گشته ام دوستان مرا ترک نموده اند همان طور که دشمنانم میخواهند (از چشم دوست و یار افتاده ام و آنان مرا ترک نموده اند که این همان خواسته دشمنان من است )
بیت یازدهم :شگفتا -شرح نامه جدایی- فراقنامه سعدی که بر تو هیچ اثر نمیکند ؛اگر به پرندگان این شکایت ها ببرم در لانه هاشان شیون کنند.میتوان گفت که این بیت در واقع اشاره به بی اهمیتی یار در سوزش عشاق هست و زنان را در آتش عشق خویش میسوزاند ؛یا به سنگلدلی یار همچون این بیت دیگر سعدی :
دل همچو سنگت ای دوست به آب چشم سعدی عجب است اگر نگردد که بگردد آسیابی
با تشکر .
در بیت سوم :مضی(گذشت)فعل ماضی
در بیت پنجم:حرف قد اگر همراه با فعل مضارع باشد گاهی و شاید و... معنا میدهدتفتش هم فعل مضارع مجهول است .فاعله، عین است و چون مجهول است اصلا فاعل ندارد و عین ،نائب فاعل است
در بیت یازدهم: هجرونی :هجروا(فعل غائب )+ن+ی
نکاتی بود که گفتم بگویم.البته در بیت های دیگر نیز هست .
البته بنده معنایی که از اشعار و بیت ها گفتم را به طور کلی و بدون رعایت ترجمه مصراع های عربی گفتم .
یکی از زیباترین غزلیات سعدی است و حس و حال بسیار دلچسبی دارد. قدر داشتههایمان را بدانیم و بودنها را گرامی بداریم.
انصافا شاهکاره...
ضمنا به مجریان و ادارهکنندگان وبسایت گنجور تبریک عرض میکنم که خدمتی بزرگ به فرهنگ و هنر ایران انجام میدن.
فُلُواتی صحیحه
فلواتی صحیح نیست
فلواتٍ در موقع خواندن فلواتی خوانده می شود
فلواتی یعنی بیابان های من
بی معنی است
خوانش مهدی کلانتری قشنگ تره
درود بر مدیر فرهیخته گنجور
امروز دو سری ویرایش روی این ملمع زده ام که توضیح عرض می کنم
1- جدیدا فونت ها به گونه ای است که رسم الخط عربی را می توان در متن ها اعمال نمود و این کار بسیار ارزشمندی است. یک سری رسم الخط ها را اصلاح کردم
2- بیت اول در ترجمه تغییری دادم. چون از آبگیر در باره سواران سرگردان نمی پرسند بلکه از سواران در باره آبگیرها می پرسند (یعنی در باره ارزش آب در بیابان) مصرع دوم هم آن را کامل می کند و می گوید (از تو نمی پرسم) چون نباید توقع داشت که تو قدر آب را بدانی
درود و عرض ادب خدمت شما ادب دوستان گرامی و ارجمند.
میخواستم پرسشی کنم و هرچند ممکن است کمی به شخصیت بزرگ نامدارمان سعدی اهانت باشد که صد البته هرگز این کار را نخواهم کرد و همیشه از تاریخ ادبی وطنم دفاع کردهام. من متوجه شدم که در بیت ۶ سعدی از ضمیر أنتَ که به معنای تو(مذکر) است بهره برده و مدتی مرا به تحمل در این باره کرده که آیا مخاطب سعدی در این غزل مرد بوده(مانند غزلهای مولانا) و آیا اشتباهی رخ داده در نوع نوشتار آن؟
لطفا پاسخم را اگر هیچ رنجی در شما ایجاد نخواهد کرد بدهید زیراکه واقعا مرا به خود درگیر کرده
با سلام و احترام
بنده ادبب نیستم اما تصور می کنم در مصرع آخر،
و إِن شَکَوتُ إِلی الطَّیرِ نُحنَ فی الوُکَناتِ
"نُحنَ" به معنای حنین و ناله است واحتمالا باید "تُحِنُّ" باشد.
ان در زبان عربی از ادات شرط است همان اگر فارسی. و براساس گفته نحویان اگر ادات شرط بر سر فعل شرط ماضی و جواب شرط ماضی بیاد ایرادی نداره که هر دو فعل به صورت مضارع معنی شود در نتیجه همین نحن درست است
به هر بیان که بگویند سعدی تومهری وعشقی
به هر زبان که بگویند تو جانی وآب حیاتی
سلام. در مصرع های عربی، افعال و ضمایر مخاطب مذکر خوانده شده است که معشوق مذکر را تداعی می کند. چه می شد اگر مونث می خواندیم و معشوقه مونث مرادمان بود؟ مثلا به جای انتَ، انتِ، به جای انّکَ، انّکِ، به جای هَجَرتَ، هَجَرتِ الخ می خواندیم.