گنجور

غزل شمارهٔ ۵۱۲

همه چشمیم تا برون آیی
همه گوشیم تا چه فرمایی
تو نه آن صورتی که بی رویت
متصور شود شکیبایی
من ز دست تو خویشتن بکُشم
تا تو دستم به خون نیآلایی
گفته بودی قیامتم بینند
این گروهی محبِ سودایی
وین چنین روی دل‌سِتان که تو راست
خود قیامت بود که بنمایی
ما تماشاکنان کوته‌دست
تو درخت بلندبالایی
سر ما و آستان خدمت تو
گر برانی و گر ببخشایی
جان به شکرانه دادن از من خواه
گر به انصاف با میان آیی
عقل باید که با صلابت عشق
نکند پنجهٔ توانایی
تو چه دانی؟ که بر تو نگذشته‌ست
شب هجران و روز تنهایی
روشنت گردد این حدیث چو روز
گر چو سعدی شبی بپیمایی

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

همه چشمیم تا برون آیی
همه گوشیم تا چه فرمایی
هوش مصنوعی: همه منتظرند که تو بیایی و همه گوش به سخنان تو دارند تا ببینند چه می‌گویی.
تو نه آن صورتی که بی رویت
متصور شود شکیبایی
هوش مصنوعی: شما آنقدر زیبا هستید که هیچ تلاشی برای تصور صبر و تحمل در absence شما بی‌فایده است.
من ز دست تو خویشتن بکُشم
تا تو دستم به خون نیآلایی
هوش مصنوعی: من خودم را از دست تو دور می‌کنم تا تو دستم را به خون آلوده نکنی.
گفته بودی قیامتم بینند
این گروهی محبِ سودایی
هوش مصنوعی: تو گفته بودی که این گروه عاشق و دلداده، قیامت را خواهند دید.
وین چنین روی دل‌سِتان که تو راست
خود قیامت بود که بنمایی
هوش مصنوعی: این چهره زیبای تو به اندازه‌ای جذاب است که اگر آن را به نمایش بگذاری، روز قیامت به نظر می‌رسد.
ما تماشاکنان کوته‌دست
تو درخت بلندبالایی
هوش مصنوعی: ما افرادی هستیم که دست‌مان به بالای درختی که تو بر افراشته‌ای نمی‌رسد و فقط می‌توانیم آن را تماشا کنیم.
سر ما و آستان خدمت تو
گر برانی و گر ببخشایی
هوش مصنوعی: اگر ما را از درگاه خود برانی یا با محبت ببخشی، مهم نیست؛ ما همیشه در خدمت تو هستیم.
جان به شکرانه دادن از من خواه
گر به انصاف با میان آیی
هوش مصنوعی: اگر به من با انصاف نگاه کنی، می‌توانی از من بخواهی که جانم را در راه شکرگزاری برای تو بدهم.
عقل باید که با صلابت عشق
نکند پنجهٔ توانایی
هوش مصنوعی: انسان باید در مواجهه با عشق، آرزوی قدرت و تسلط را کنار بگذارد و به جای آن، با عشق خالص و صداقت رفتار کند.
تو چه دانی؟ که بر تو نگذشته‌ست
شب هجران و روز تنهایی
هوش مصنوعی: تو چه می‌دانی که شب‌های جدایی و روزهای تنهایی چه بر من گذشته است؟
روشنت گردد این حدیث چو روز
گر چو سعدی شبی بپیمایی
هوش مصنوعی: این سخن به تو می‌گوید که اگر به شنیدن و فهمیدن این روایت بپردازی، مانند روز روشن خواهی شد. پس اگر شبی مانند سعدی در تامل و تفکر فرور بروی، به روشنی و دانایی دست پیدا خواهی کرد.

خوانش ها

غزل ۵۱۲ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل شمارهٔ ۵۱۲ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۵۱۲ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۵۱۲ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل شمارهٔ ۵۱۲ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۵۱۲ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۵۱۲ به خوانش سهیل قاسمی

حاشیه ها

1400/05/27 02:07
فرزاد

در بیت سوم با توجه به معنی شعر کلمه‌ی دستت به جای دستم درست است

تا تو دستت به خون نیالایی

1400/08/28 19:10
محمد بخارایی

خیر .. بیت درست است. 

یعنی تا دست تو به خونم آلوده نشه.  

خرده بر استاد سخن وارد نیست.. دانش خودمان را باید زیاد کنیم. 

1402/08/30 10:10
جهن یزداد

شاهکاره این

1402/08/30 10:10
جهن یزداد

تا تو دستم بخون نیالایی
تا تو دست بخونم نیالایی

1403/09/17 02:12
جلال ارغوانی

گفت تا سعدی فلک گفتا

کس نگفته چنین به زیبایی