گنجور

غزل شمارهٔ ۵۱۱

هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی
ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی
یا چشم نمی‌بیند یا راه نمی‌داند
هر کاو به وجود خود دارد ز تو پروایی
دیوانه عشقت را جایی نظر افتاده‌ست
کآنجا نتواند رفت اندیشه دانایی
امید تو بیرون برد از دل همه امیدی
سودای تو خالی کرد از سر همه سودایی
زیبا ننماید سرو اندر نظر عقلش
آن کش نظری باشد با قامت زیبایی
گویند رفیقانم در عشق چه سر داری
گویم که سری دارم درباخته در پایی
زنهار نمی‌خواهم کز کشتن امانم ده
تا سیرترت بینم یک لحظه مدارایی
در پارس که تا بوده‌ست از ولوله آسوده‌ست
بیم است که برخیزد از حسن تو غوغایی
من دست نخواهم برد الا به سر زلفت
گر دسترسی باشد یک روز به یغمایی
گویند تمنایی از دوست بکن سعدی
جز دوست نخواهم کرد از دوست تمنایی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی
ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی
هوش مصنوعی: هر کسی که به تماشای زیبایی‌های طبیعت و دشت‌ها می‌رود، باید به یاد داشته باشد که ما را فراموش نکند و در خاطرش بمانیم.
یا چشم نمی‌بیند یا راه نمی‌داند
هر کاو به وجود خود دارد ز تو پروایی
هوش مصنوعی: یا اینکه چشم‌ها به درستی نمی‌بینند، یا اینکه راه حقیقت را نمی‌شناسند. هر کسی که خود را از تو بی‌نیاز می‌داند، نشانه‌ای از ناآگاهی اوست.
دیوانه عشقت را جایی نظر افتاده‌ست
کآنجا نتواند رفت اندیشه دانایی
هوش مصنوعی: عاشق دیوانه‌ای که تحت تأثیر عشق تو قرار گرفته، به جایی نگاه کرده که ذهنش دیگر نمی‌تواند به آنجا برود و فکر کند.
امید تو بیرون برد از دل همه امیدی
سودای تو خالی کرد از سر همه سودایی
هوش مصنوعی: امید تو باعث شد که همه امیدهایم از دل برود و آرزوهایم به خاطر تو از سرم خارج شود.
زیبا ننماید سرو اندر نظر عقلش
آن کش نظری باشد با قامت زیبایی
هوش مصنوعی: سرو برای کسی که عقلش در زیبایی فقط به قامت و ظاهر نگاه می‌کند، زیبا به نظر نمی‌آید. این شخص باید دیدگاهش را گسترش دهد و زیبایی‌های عمیق‌تری را ببیند.
گویند رفیقانم در عشق چه سر داری
گویم که سری دارم درباخته در پایی
هوش مصنوعی: دوستانم می‌پرسند که در عشق چه رازی داری، من پاسخ می‌دهم که رازی دارم که تمام وجودم را به پای آن گذاشته‌ام.
زنهار نمی‌خواهم کز کشتن امانم ده
تا سیرترت بینم یک لحظه مدارایی
هوش مصنوعی: مراقب باش، نمی‌خواهم از کشتن نجات یابم؛ تنها برای یک لحظه، با من مدارا کن تا بهتر تو را ببینم.
در پارس که تا بوده‌ست از ولوله آسوده‌ست
بیم است که برخیزد از حسن تو غوغایی
هوش مصنوعی: در سرزمین پارس، همیشه آرامش و سکوت وجود داشته است. اما اکنون نگران این هستم که زیبایی تو باعث ایجاد هیاهو و شلوغی شود.
من دست نخواهم برد الا به سر زلفت
گر دسترسی باشد یک روز به یغمایی
هوش مصنوعی: من تنها زمانی به موهای زیبا و دلربایت دست می‌زنم که بتوانم روزی به زیبایی تو دست یافته و آن را تصاحب کنم.
گویند تمنایی از دوست بکن سعدی
جز دوست نخواهم کرد از دوست تمنایی
هوش مصنوعی: می‌گویند از دوستخواهم چیزی بخواهم، اما سعدی می‌گوید که من جز دوستی از او چیزی نخواهم.

خوانش ها

غزل ۵۱۱ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۵۱۱ به خوانش علی نظیری
غزل ۵۱۱ به خوانش مهدی سروری
غزل شمارهٔ ۵۱۱ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۵۱۱ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۵۱۱ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل شمارهٔ ۵۱۱ به خوانش مصطفی حسینی کومله
غزل شمارهٔ ۵۱۱ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۵۱۱ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۵۱۱ به خوانش سهیل قاسمی

حاشیه ها

1389/10/20 15:01
عباس مشرف رضوی

هر کو به وجود خود دارد ز تو پروایی
به صورت ضبط شده دیگر:
هر کس به وجود خود دارد ز تو پروایی
که (در کو) تنها می تواند به مصرع قبلی رجوع داشته باشد؛ با اینحال درست نمی نماید (دراینصورت باید می بود: چشمش، گوشش)
در حالیکه "هرکس" در "هرکس به وجود خود دارد ز تو پروایی" می تواند علی الاطلاق باشد ( و همینطور: چشم و گوش در مصرع اول) و نه شرطی.
یعنی اینطور نیست که، تنها کسانی نمی بینند که به وجود خود پروایی از دوست داشته باشند؛
بلکه (در اینجا) هر ذیوجودی، اجبارا بخاطر وجود خود، علی الاطلاق، پروا دارد ( و مشروط نیست).

1391/05/04 19:08

واقعا بیت آخر از هر لحاظ بیت نابی است :
گویند تمنایی از دوست بکن سعدی
جز دوست نخواهم کرد از دوست تمنایی

1393/11/24 22:01

سلام
مصرع نخست بهتر است اینگونه باشد :
هر کس به تماشایی رفته است به صحرایی
اینطوری که "هر کس ... رفتند" از نظر دستوری اشکال داره
مگه اینکه بگیم مثلا "مردم به تماشایی رفتند به صحرایی"
که شمار اسم و شمار ضمیر فعل با هم سازگار باشه
پاینده باشید

1393/12/05 19:03

"با چشم نمی‌بیند یا راه نمی‌داند" ، "با " باید "یا " باشد

1394/02/23 14:04
پرهام

در پاسخ به اقای رضوی عارضم که "هر" در زبان پارسی به معنای همه و کل نیز می باشد.
••فرهنگ فارسی معین
°هر°
(هَ) [ په . ] (ق .) کل ، همه ، تمام .

1394/04/24 22:06
بی لب

این شعر در برنامه گلهای تازه شماره 60 با همکاری محمدرضا شجریان (آواز)) ، عبادی (سه تار) ، بدیعی (ویلن) ، منصور صارمی (سنتور) ، جهانگیر ملک (تنبک) با دکلمه آذر پژوهش اجرا شده است.
لینک دانلود:
پیوند به وبگاه بیرونی

1394/05/27 10:07
رضا

شنیدن این غزل با صدای شجریان و تار فرهنگ شریف در کاست پیوند مهربانان خالی از لطف نیست

1396/03/06 11:06
غلامعلی ترابی

زنهار نمی خواهم کز قتل امانم ده صحیح است
اگر بگوییم زنهار نمی خواهم کز کشتن امانم ده وزن شعر بطور کلی غلط می شود

1396/09/21 03:12
بهروز

با سلام خدمت دوستان، در بیت پنجم مصرع دوم
آن کش نظری باشد با قامت رعنایی
در نسخه ها بیشتر به کار رفته .با سپاس

1396/12/26 19:02
پوریا

کاش بزرگی معانی ابیات سخت اشعار گنجور را مینوشت تا لذت بیشتری ببریم

1397/05/22 02:08
یاسر

"آن کش" یعنی چه ؟

1402/01/18 19:04
مهراد نوبخت

آن کش /که اش / که او/ آنکه او

1397/05/22 21:08
بابک چندم

@ یاسر
آن کش -> آن که اش = آنکس که، آن شخص که

1397/06/05 14:09
پدرام

با درود خدمت دوستان
لطفا معنای بیت :
در پارس که تا بوده‌ست از ولوله آسوده‌ست
بیم است که برخیزد از حسن تو غوغایی

1397/06/05 14:09
۷

در اقلیم پارس (استان فارس) که تا به یاد دارم آشوب و هرج و مرج نبوده(اشاره به حمله مغول و ...)
ترس آن است آشوب به پا شود از این همه زیبایی که تو داری
(خود پارسی ها به جان هم بیفتند یا دیگرانی به قصد رسیدن به تو به اینجا لشرکشی کنند مثلا از ابرقو)

1397/06/05 15:09
۷

فیلم مرگ پلنگ فریبز صالح در سال 68 با بازی فرخ حیدری،شهلا ریاحی و فرامرز قریبیان و تیتراژ پایانی با صدای حمید موگویی بی ربط به این بیت نیست
پیوند به وبگاه بیرونی
پیوند به وبگاه بیرونی
بعد از قیصر از بهترینها میباشد.

1398/01/19 21:04
محمد عرفان

با سلام
در نرم افزار گنجور رومیزی (ویندوز) نوشته شده:
با چشم نمیبیند یا...
در صورتی که یا چشم نمیبیند یا... درست است.
در سایت درست است اما در نرم افزار اشتباه است.
:)

1398/06/25 02:08
مصطفی رشیدی

در پارس که تا بوده‌ست از ولوله آسوده‌ست
بیم است که برخیزد از حسن تو غوغایی
این بیت نشون میده در فارس همیشه ارامش برقرار بوده.

1398/07/28 18:09
میلاد

سلام و خسته نباشید
مدیریت محترم این غزل رو استاد شجریان در دستگاه ماهور در آلبوم 'سخن عشق' هم اجرا کردن لطفا این آلبوم رو هم اضافه کنید

1398/09/25 23:11
رضا

در جواب به میلاد
آلبوم پیوند مهر در دستگاه شور اجرا شده و نه ماهور

1399/03/22 17:05
علی‌اکبر مصورفر

در جواب آقای غلامعلی ترابی
وزن مصراع:
زنهار نمی‌خواهم کز کشتن امانم ده
مشکلی ندارد. وزن شعر عبارت است از "مستفعلُ مفعولن دو بار" به صورت: - - U U - - //- - - U U - - -
تقطیع مصراع:
زن-هار-ن-می-خا-هم//کز-کش-تَ-نَ-ما-نم-ده
که با وزن فوق مطابقت دارد.
توضیح: مطابق تقطیع همزه اول "امان" به ضرورت وزن حذف شده است (در صورت عدم حذف همزه وزن غلط است و ایراد از خواننده است).

1399/03/04 10:06
شهاب

چقدر غزل عاشقانه سعدی غمگینه ملاحضه فرمایید در آن بیتی که حضرت می‌فرمایند زنهار نمی خواهم مختاری که بکشی فقط قبل از کشتن من بگذار کمی بیشتر ببینمت
و وقتی استاد شجریان میخوانند این بیت رو با لحنی میخوانند که تمام حس این بیت رو منتقل میکنند
در این دوران بی کسی اگر این دو بزرگوار و دیگران شعرا را نداشتیم چه می کردیم

1399/03/05 00:06
بابک

درود
این شعر در آلبوم سخن عشق به زیبایی اجرا شده .. لطفا در لیست قرار دهید

1399/05/27 06:07
پاسخگو

آقای رضا
آقا میلاد درست نوشته
ایشون در باره اجرای سخن عشق نوشته اند که در ماهور است و شما از آلبوم پیوند مهر فرمودید

1399/06/12 23:09
احمد

روحت شاد سعدی ...

1399/09/10 23:12
حسین بیدرام

این شعر زیبای استاد سخن سعدی عزیز و ارجمند با آواز استاد محمدرضا شجریان زیباتر و زیباتر گردیده. نام و یاد هر دو بزرگوار بر تارک این سرزمین همواره درخشنده باد و روحشان قرین آرامش ابدی.

1399/11/04 12:02
امیر

دوستان چشم نمی بیند یعنی حوصله ندارد یاتنبلیش میشه هنوز این اصطلاح تو نیشابور استفاده میشهدرنتیجه همون هرکو درسته در مصراع بعدی

1400/08/07 16:11
آرش نادری

خاطر نرود جایی...

1400/12/27 19:02
مهرگان

بیت هفتم یعنی چی؟

1400/12/27 23:02
رضا از کرمان

سلام مهرگان عزیز

       معمولا رسم بر اینه محکومین به مرگ  آخرین خواسته خودشون رو از مجری حکم میخوان  

        اینجا هم سعدی علیه الرحمه از این رسم استفاده کرده ومیگه :  فکر نکنی از تو خواهش دارم که من رو نکشی نه ،فقط خواسته من اینه که در کشتن من کمی تعلل کنی تا در آخرین لحضات قبل از مرگ من سیر دیدار تو بشم  پس بامن مدارا کن 

زنهار= آگاه باش (شبه جمله است)

شاد وخرم باشی

1400/12/27 23:02
رضا از کرمان

       مهرگان سلام مجدد البته الان دیدم شهاب عزیز هم  این بیت رومعنی کرده بودن  انگار به حاشیه های قبلی مثل بنده توجه نکردید

1401/10/31 00:12
آرش

یک لحظه مدارایی

1402/06/05 07:09
عبدالرضا ناظمی

درود   -  در مورد بیت زیر میخواستم مطالبی بعرض  برسانم

من دست نخواهم برد الا به سر زلفت

گر دسترسی باشد یک روز به یغمایی

شاعر می فرمایند در دستبرد به خوان یغما  اگر روزی میسرم شود جز سر زلفت به چیز دیگری دست نخواهم زد اما منظور از خوان یغما که چند بار در اشعار حضرت سعدی آمده نه از باب چپاول  است بلکه رسمی  بوده در قدیم که سفره پهن می نمودند و مردم مجاز بودند  بخورند و ببرند

دکتر علی اصغر حریری می فرمایند : خوان یغما نام یکی از جشنهای مجلل و باشکوه تورانیان ماوراء النهر بوده است که آداب و رسوم آن را از جشن سگه اقتباس کرده اند. توضیح آنکه در این جشن سفره های وسیعی می گسترانیدند. انواع و اقسام خوراکهای لذیذ و نوشیدنیهای خوشگوار در آن می نهادند. از عموم طبقات دعوت می کردند که در این ضیافت عمومی حاضر شوند و ضمن انجام سایر مراسم معموله بخورند و بنوشند. اگر به این سفره و ضیافت عام نام خوان یغما داده شده است شاید از این جهت بوده که شرکت کنندگان در جشن مجاز بودند ضمن اکل و شرب هر چه می خواهند با خود ببرند

"در عهد اسلامی پس از آنکه طوایف تورانی ماوراءالنهر جای سگان قدیم را گرفتند دین و آیین قدیم و حتی عادات سگان را اخذ کرده بودند و از آن جمله جشنی که به طرز جشن سگه می گرفتند خوان یغما می نامیدند و چنان که می دانیم یغما نام گروهی از تورانیان است که چندی بعد به شهری داده شده است که در نزدیکی خجند کنونی واقع بوده است. در عهد مغولی و تیموری به این گونه جشنهای همراه با ضیافت نام طوی بر وزن خوی داده می شد که امروز در آذربایجان به جشن عروسی اطلاق می شود.

در اوستا چندین بار از رسم طویهای عظیم و خوان یغما که از ملوک کیان و ملوک قدیم و خراسانی، اشکانیان اباورد- ابیورد- داده می شده است سخن رفته است. و آخرین ملک ایرانی اسلامی که جشن سده را به طرز سگان گرفت و خوان یغما نهاده مرداویج دیلمی بود. در باب خوان یغما حضرت سعدی می گوید:

ادیم زمین سفرۀ عام اوست    برین خوان یغما چه دشمن چه دوست

فَغان کاین لولیانِ شوخِ شیرین‌کارِ شهرآشوب   چنان بردند صبر از دل، که تُرکان خوان یغما را     حضرت حافظ

1402/10/02 10:01
رضا رحیم

درود بر آقای عبدالرضا ناظری و تشکر از توضیح بسیار خوب ایشان در تفسیر و بیان معانی بیت "من دست  نخواهم برد...."

1403/10/05 08:01
جلال ارغوانی

 

سعدی شکر ریری درملک سخن گویی

از شیوه خوش گویی زیور ده دلهایی