غزل شمارهٔ ۵۰۳
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل ۵۰۳ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل شمارهٔ ۵۰۳ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۵۰۳ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل شمارهٔ ۵۰۳ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل شمارهٔ ۵۰۳ به خوانش افسر آریا
غزل شمارهٔ ۵۰۳ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۵۰۳ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۵۰۳ به خوانش سهیل قاسمی
حاشیه ها
تضمینات و تخلصات فراوانی از خداوندگار سخن سعدی در ابیات حافظ می توان جست که زان میان یکی مصرعی در این غزل است:
سعدی:
در سراپای وجودت هنری نیست که نیست
عیب آنست که بر بنده نمی بخشایی
حافظ
غیر از این نکته که حافط زتو ناخشنود است
در سراپای وجودت هنری نیست که نیست
بی شک تاثیر اکسیر سخن سعدی بر گوهر شعر حافظ چنین نورافشانی را در ابیاتش به ارمغان می آورد که بی او این مرتبت ناممکن بر حافظ میسر نمی گشت.
در بیت هفتم «نه مرا حسرت جاست و نه اندیشه مال» با «نه مرا حسرت جان است و نه اندیشه مال» جایگزین شد.
بادرود وسپاس فراوان
در بیت هفتم, نه مرا حسرت جاهست و...صحیح می باشد.
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
مصرع سیزدهم بیت اول
(سعدیا دختر انفاس تو بس دل ببرد) باید جایگزین (سعدیا دفتر انفاس تو دل ببرد) شود سپاس...
معتقدم چنین تشابهاتی بین غزل حافظ و سعدی کاملاً اتفاقی است. این تشابه که "امیر" ذکر کرده فقط در صورت کلام است و معنای دو بیت مورد استفاده توسط دو شاعر کاملاً متفاوت است. سعدی می گوید: "در سراپای وجودت هنری نیست، که نیست" یعنی تمام هنرها را در خود داری.
حافظ می گوید "در سراپای وجودت هنری نیست که نیست" یعنی جز آن چه گفتم هنر دیگری نداری.
آن یکی شیری است اندر بادیه، آن یکی شیری است اندر بادیه!
حافظ بیش از چهار هزار بیت سروده که صرفاً دوازده مصراعش شاید بتوان گفت مانند برخی اشعار مورد استفاده ی سعدی است. این شد تأثیرِ سخنِ سعدی بر شعرِ حافظ؟؟؟
اینکه علی از تشابه و اتفاق میگه به نظرم درست نیست. مسأله مشخصاً تضمینه و یک مصرع کامل که دیگه اتفاق نیست. در ضمن با اینکه این «نیست که نیست» تو غزل حافظ خیلی جای تأویل داره، ولی به نظرم اتفاقاً این مصرع در هر دو غزل یک معنی رو داره؛ یعنی به غیر از این یک مورد [نارضایتی حافظ از معشوق، نبخشودن بنده در غزل سعدی] هنری نیست که [معشوق] نداشته باشه.
نیک به پندار، و نیک به گفتار، و نیک به کردار!
در برخی از گویش ها جای اینها عوض می شود و "ی " کارکرد فعل را میگیرد:
پنداری نیک، گفتاری نیک، کرداری نیک!
حال اساتید و صاحب نظران خرده میگیرند که این هر دو اشتباه است و میباید طریقه صحیح آن در فارسی نوین اعمال شود یعنی در نمونه اول نه فقط "ه" بلکه " به" کلاً حذف شود و جای دو واژه عوض، ویا در نمونه دوم "ی" باید حذف شود که سهل گردد.هر چه هم از ما اصرار که گر چنان شود بارِ آنها کاملاً عوض می شود از بزرگان انکار!
خلاصه که دوستان این داستان همچنان ادامه دارد.
الخ.....
مگه میشه این شعر رو دوست نداشت... بنظرم اوج هنر شاعر توو این شعر بیت های اول و ششم است...
شیر دربادیه عشق تو روباه شود
ایهام بسیار زیبا در کلمات شیر،بادیه و روباه وجود داره
شیر جنگل و شیر خوردنی
بادیه به معنی بیابان و به معنی کاسه
روباه به معنی حیوان معروف ودر عریی روباه میشه ثعلب که گیاهیه که شیره و نشاسته اش برای عمل آوری شیر و بستنی استفاده میشه.
اگر کمی به شاعران دیگر بنگرید می بینید تنها کسانی که از سعدی اثر نپذیرفته اند شاعران قبل از سعدی هستند حافظ و خواجو و هزار شاعر پس از سعدی اگر از سعدی اثر نپذیرفته بودند نمی توانستند شعر عاشقانه تمام عیار یاد بگیرند سعدی وقتی به رحمت خدا رفت بعد از وفات اشعارش تا چین که اون زما بسیار دور بود و پیامبر گفته بدنبال علم باشید حتی اگر مجبور شوید تا چین بروید منظورش از چین این بود که چین خیلی سخت بود تا به آنجا برویم ولی آثار سعدی بدون اینکه کسی تلاش کند خود به خود به آنجا رفته یعنی این نشان از قدرت زبان سغدی دارد
علی عزیز
در اون غزل حافظ هم نیست که نیست به معنای نفی به کار نرفته
حافظ داره از معشوقی صحبت میکنه که تمام خوبی ها رو در خودش داره، ولی به حافظ کم توجهی میکنه
شاید مخاطب حافظ شاه شجاع بوده
سعدی از معجز حسنی که برآری زسخن
گفته باغ هنر را تو دهی زیبایی