غزل شمارهٔ ۵۰۱
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل ۵۰۱ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۵۰۱ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۵۰۱ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۵۰۱ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل شمارهٔ ۵۰۱ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل شمارهٔ ۵۰۱ به خوانش حمیدرضا فرهنگ
غزل شمارهٔ ۵۰۱ به خوانش افسر آریا
غزل شمارهٔ ۵۰۱ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۵۰۱ به خوانش سهیل قاسمی
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
*** ماء مهین :
آب خوار و بی مقدار ، کنایه از نطفه
ماخوذ از آیه 20 سوره مرسلات
أَلَمْ نَخْلُقکُّم مِّن مَّاء مَّهِینٍ
مگر شما را از آبی بیمقدار نیافریدیم ؟
بیت 9
ظاهرا غلط: پاپانم
پیشنهاد برای تصحیح: پایابم
شاهد: بیت 6 از غزل 8 از همین دیوان:
وقتی در آبی تا میان دستی و پایی میزدم
اکنون همان پنداشتم دریای بی پایاب را.
به این پیوند مراجعه کنید
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۸
---
پاسخ: با تشکر، در تصحیح فروغی هم با ستاره در پاورقی پیشنهاد «پایابم» را داده اما متن را تغییر نداده. متن را تغییر ندادیم.
در بیت هفتم میان ماء مهین و مایی تناسب لطیفی وجود دارد . چو دانستی که از مایی میتواند به دو منظور به کار رفته باشد که ایهام بی نظیری پدید آورده است. چودانسنی که از مایی هم میتواند به معنی مستقیم خود برداشت شود به معنی : آنگاه که دانستی یکی از ما هستی ؛ و هم میتواند معنای ایهامی خود را که کمی دور تر است داشته باشد ؛ به معنی : آنگاه که دانستی از ماء معین هستی؛ که این ایهام به باور من بدیع ترین صنعت به کار رفته در این غزل بوده است
یکی از زیباترین طنازی های خداوندگار سخن بیت اخر است که به زیبایی هرچه تمامتر از خود تعریف کرده و کمتر سخنوری این شهامت را دارد
جوونم 23 سالمه
کاش میشد... کاش خدا میذاشت
حاضرم جوونیم رو تقدیم سعدی کنم تا سر از خاک بیرون بیاره و باز دنیا رو با اشعارش تکون بده...
سعدی قیامت میبینمت بت من...
سعدی معشوقش را ؟آنچنان عزیز می داند که دشنام او نیز شیرین است
معشوقش بی نیاز است و به او توجهی ندارد
ولی در بیت گرفتم سرو آزادی نه از ما معین زادی.... به یکباره نظرش را عوض می کند و می گوید تو هم مانند من هستی پس با من اینگونه رفتار نکن
جالب بود
این بیت دیگر از سعدیم به همین معناست
"من دگر شعر نخواهم که نویسم که مگس
زحمتم میدهد از بس که سخن شیرین است"
آیا اینگونه از اشعار بر شیرینی سخن سعدی دلالت دارد یا بر غرور یا هر دو
با اجازه مرحوم شاعر گرانقدر هلالی جغتایی... شعری از ایشون رو که فقط برازنده ی حضرت سعدیست... میخوام تقدیم کنم به روح والا مقام عشق جاودانم سعدی...♥♥♥♥♥♥♥♥♥
جان خوشست، اما نمیخواهم که جان گویم تو را
خواهم از جان خوشتری باشد، که آن گویم تو را
من چه گویم که آنچنان باشد که حد حسن توست؟
هم تو خود فرما که چونی، تا چنان گویم تو را
خدا بیامرزه روح اون عزیزانی رو که برنامه رادیو گلها رو در حدود 40.. 50 سال پیش راه اندازی کردن و به زیبایی و هنرمندی وصف نا پذیری آثار جاودانی... بهتره بگم میراث جاودانی... از خود و شاعران و هنرمندان سرزمین پاکم ایران به یادگار گذاشتن... به شخصه علاقه ای به شعر نداشتم اما این برنامه چنان شوقی رو به جان من انداخته که حالا هزاران شعر رو با جون و دل حفظم...
این شعر رو هم از اونجا شنیدم... معرکس...
قیامت میکنی سعدی نمک ریزی بدین نازی
کبابی آر به تنگش می کناری خور شیرازی(یا اهوازی)
الم نخلقکم من ماءٍ معین؟
به نظر می رسد اشاره استاد سخن به این آیه ی قرآن کریم است. در نسخه ای که در اختیار بنده هست و به تصحیح فروغی هم هست نیز، ماء معین نوشته شده است، نه ماه مهین.
در متن فوق منظور بنده از آخرین عبارت ماء مهین است که به اشتباه
ماه مهین نوشته شد.
چند ساعت جست و جوی بنده، نشان داد که بنده اشتباهی مرتکب شده بودم و دلیل آن نیز غلط املایی در نسخه ای بود که در اختیار بنده بود.
در قرآن آیه ای در سوره الملک هست ،آیه ی سی، که در آن عبارت ماء معین آمده است:
قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُکُمْ غَوْرًا فَمَن یَأْتِیکُم بِمَاء مَّعِینٍ
در سوره مرسلات نیز همانطور که در حاشیه های بالا آمده است عبارت ماء مهین هست.
لذا بیت نوشته شده که به زادن از یک نوعی از آب اشاره می کند و از سایر واژگان برمی آید آب بی مقدار، منظور بیت هست و نیز به خلقت
و زادن آدمی اشاره دارد، باتوجه به دو آیه ی فوق آیه ی سوره مرسلات مورد اشاره استاد سخن بوده است و همان ماء مهین درست است.
بنده به خاطر اشتباهم عذرخواهی می کنم و از دست اندرکاران گنجور بزرگ ممنونم که هستند.
آقای شجریان یه اجرای خصوصی دارن در فروردین سال 67 در آلمان به همراه آقایان عندلیبی و درخشانی که پس از آوازی در مایه سه گاه چند بیتی از این غزل رو اونجا به صورت تصنیف می خونن. ملاحتی داره که پیشنهادش می کنم
.... چه جوری میشه از دینشون در اومد؟ سعدی، شجریان، گنجور، ...ایشالا این "دکّان حلوایی" هیچوقت از رونق نیافته.
سلام در بیت دوم بجای (معرض) (ساعت ) آمده
سلام
دوستانی آیه قرآن را به صورت ماء معین نوشته اند که صحیح نیست و صحیح آن «ماء مَهین» است به معنی آب بی ارزش و خوار و زبون.
ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ مَاءٍ مَهِینٍ (سجده – 8)
أَلَمْ نَخْلُقْکُمْ مِنْ مَاءٍ مَهِینٍ (مرسلات – 20)
مَهین از ریشه «هون» و از این ریشه با هم در قرآن داریم که یک نمونه را عرض می کنم:
وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الأرْضِ هَوْنًا (فرقان – 63)
آنچه دوستان آورده اند که در قرآن ماء مَعین آمده است این آیه است:
قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُکُمْ غَوْرًا فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِمَاءٍ مَعِینٍ
ولی در اینجا آب معین به معنی آب روان و جاری است و اصولا ربطی به سخن سعدی و آفرینش انسان ندارد و سخن سعدی در این است که تو فرضا مثل بقیه انسان ها از آب بی ارزش آفریده نشده باشی و ...
ایام عزت مستدام
معنی این بیت چیه؟گمان از تشنگی بردم که دریا تا کمر باشد/ چو پایابم برفت اکنون بدانستم که دریایی؟؟؟؟؟؟
سلام
در پاسخ لادبن:
گمان از تشنگی بردم که دریا تا کمر باشد/ چو پایابم برفت اکنون بدانستم که دریایی
یعنی از شدت تشنگی عمق دریا را نمی دیدم و گمان می کردم که عمق دریا تا کمرم برسد ولی حالا که وارد آن شده ام و تازه در جای کم عمقش هم هستم متوجه شدم که این آب کم عمقی که می دیدم در واقع دریاست
مثال برای روشن تر شدن از حافظ:
چو عاشق می شدم گفتم که بردم گوهر مقصود
ندانستم که این دریا چه موج بیکران دارد
درود
سلام خدمت بزرگواران.مشابه بیت سوم"به زیور ها بیارایند..." رو بنده تو ی کتاب بختیار نامه از محمد دقایقی مروزی( قرن6)خوندم با این ترتیب که *به زیور ها بیارایند خوبان خوب رویان را تو سیمین بر چنان خوبی که زیور ها بیارایی* به نظرم سعدی علیه الرحمه این بیت رو از جناب مروزی به وام گرفته
قیامت میکنی سعدی نمک ریزی و مینازی
کبابی آر به تنگش می کناری حور سربازی
سرباز سیستان حور سبزه
مگر ممکنه همچین شعری سرایید؟
اینقدر زیباست که خود سعدی هم طاقتش تمام شده و خودش را مدح کرده است
منظور سعدی از چو یوسف چی است
مگه معشوقش پسر بوده؟
امیر جان عزیزم استاد سخن اشاره به داستان حضرت یوسف دارن و زن هایی که زلیخارو ملامت میکردن که چرا عاشق یوسف شدی و وقتی خودشون یوسف را دیدن ترنج را از دست تشخیص ندادن و دست های خودشونو بریدن. حس میکنم شما جوونی و اول راه پس گمراه حرف های یه سری مدعی خالی از عشق و معرفت نشو عزیزم
در پاسخ به امیر:
شیخ اجل، از حضرت یوسف گفته برای اشاره به اوج زیبایی معشوق و نه مرد بودنش. کدام زن را می توان نام برد که در تاریخ به زیبایی مشهور بوده است؟
چون چنین زنی نداریم و چون حضرت یوسف به زیبایی شهره بوده و داستانش در قرآن هم آمده است، استاد سخن برای اشاره به زیبایی خیره کننده ی معشوق، حضرت یوسف را یادآور شده است. در واقع با توصیف شیخ اجل می توان گفت که معشوق، نسخه ی زن حضرت یوسف بوده است.
این شعر واقعا در اوج زیباییست. مگر می توان زیباتر از این معشوق را وصف کرد؟!!!
معنی این بیت اخر مصرع دوم چیه “مسلم نیست طونی در ایامت شکر خایی"؟
میگوید: سعدی با این سخنان شیرینت، در روزگار تو سزاوار نیست که طوطی شکرخایی ( شکرجویدن که کنایه از شیرین حرف زدن و آواز خواندن خوش است) کند.
این غزل نیز همانند اکثر غزلیات سعدی بی نظیر و زیباست ، آنقدر این غزل زیباست که خود سعدی نیز از سرودنش به وجد آمده بود، همه ابیات این غزل بی نظیرند اما من بیت دوم( ملامت گوی بی حاصل) و بیت نهم (گمان از تشنگی بردم) را خیلی دوست دارم.
در بیت دوم به خوبی داستان حضرت یوسف تداعی می شود و در بیت نهم نیز وسعت عشق مشخص می شود.
کولاکه
پایاب نه پایان
تو خواب آلودگی بر چشم بیداران نبخشایی
سخنهای تو ای سعدی به باغ جنت جانت
گل عشق است می روید زجان تو به زیبایی
قبلا داشتیم "اکنون همان پنداشتم دریای بیپایاب را"
پایاب قسمت گود ولی کم عمق یک رودخانهست، کاملاً مشخصه در مصرع "چو پایانم برفت اکنون بدانستم که دریایی" کلمه "پایانم" اشتباهه و کلمه درست "پایابم" هست. معنی خودمونی پایاب میشه تا جایی که پاها پیداست. حضرت سعدی میگه فکر کردم آب تا پاهام بیشتر نیست (عشق سطحی و وصال راحت) ولی وقتی خودمو تو ورطه تو انداختم متوجه شدم دریایی و آب از کمرم گذشت (عشق ژرف و وصال مشکل). هرجا مرقوم شده "پایانم"، اشتباهه. درخواست تصحیح زدم، امیدوارم تصحیح کنید.
اشتباهی به این فاحشی، تصحیح نشد ❌️
گمان از تشنگی بردم که دریا تا کمر باشد
چو پایابم برفت اکنون بدانستم که دریایی...
ممنونم بله پایاب صحیح است *جایی که پای در آب استوار است و از غرق شدن جلوگیری می کند