غزل شمارهٔ ۴۹۱
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل ۴۹۱ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل شمارهٔ ۴۹۱ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۴۹۱ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل شمارهٔ ۴۹۱ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل شمارهٔ ۴۹۱ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۴۹۱ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۴۹۱ به خوانش سهیل قاسمی
حاشیه ها
من در بیان وصف تو حیران بماندهام
حدیست حسن را و تو از حد گذشتهای
وای از آن زمانی که خداوندگار عشق و سخن از وصف حیران بمانند...
از عنبر و بنفشه تا بر سر آمدست
«تا» به جای «تو»
زیب و فریب آدمیان را نهایت است
حوری مگر؟نه از گل آدم سرشتهای
از:
از عنبر و بنفشه تو بر سر آمدست
به
از عنبر و بنفشه تر برتر آمدست
آن موی مشک بوی که در پای هشتهای
گیسوان مشک بوی تو که تا پایت گذاشته ای از عنبر و بنفشه تازه خوشبوتر است.
من در بیان وصف تو حیران بماندهام
حدیست حسن را و تو از حد گذشتهای
انگار در بیان خود سعدی است.
لذت بردم از سخنِ شیوای شما
دقیقا همینطور است که فرمودید
اگرچه آنچه 7 نوشته اند زیباست امّا در تصحیح فروغی این گونه آمده:
از عنبر و بنفشۀ تر بر سر آمدست
که معنایی گسترده تر دارد .
قافیه مصرع اوّل رُشته ای است که در لغت نامه دهخدا ، رنگ کردن و حنا بستن دست و پا (لغت محلی شوشتری)معنی شده و همین بیت سعدی به عنوان شاهد مثال آمده است.
سلام.این غزل ظاهرا در کلیات با شماره ۵۱۵ ثبت شده.
ما دفتر از حکایت عشقت نبستهایم
تو سنگدل حکایت ما درنوشتهای
این بیت ناخودآگاه اشک رو جاری میکنه
حوری مگر؟ نه از گلِ آدم سرشته ای؟
رنگ دستت نه به حناست که خون دل ماست...
گاه پریدن
از چوب خشک نرمش اندام دیده ای ؟
داری چه انتظار ز پیر خمیده ای ؟
آزادگی مجوی ز زنجیر بسته ای
عمری به پای حسرت دنیا خزیده ای
گفتی که ترک خویش و هوسهای دل کنم
بوی خوشی ز طرف گلستان شنیده ای؟
شاید درین سرای پر ازعطر و بوی مشک
خوش منظری ست آهوی ریحان چریده ای
آنگه که کوس عشق سر دار می زدند
ما را چه بود جز لب دندان گزیده ای
آنگه که جام نعمت دنیا تهی نبود
ساقی نبرد بر لب حسرت کشیده ای
گاه شکفتن است و بهاری دگر رسید
بلبل کجاست تا که بخواند قصیده ای
وقت پریدن است و چه خوش ساز می زنند
این پیله بر گشا که به دورت تنیده ای
از شکوه ها چه سود” نیا “آنچه شد گذشت
کو جامه ای که از تن غم ها دریده ای؟
شد مرجع کلام خلق کلام توسعدیا
از آب حسن دفتر پیشینیان تو شسته ای