گنجور

غزل شمارهٔ ۴۹۰

ای که ز دیده غایبی در دل ما نشسته‌ای
حسن تو جلوه می‌کند وین همه پرده بسته‌ای
خاطر عام برده‌ای خون خواص خورده‌ای
ما همه صید کرده‌ای خود ز کمند جسته‌ای
از دگری چه حاصلم تا ز تو مهر بگسلم
هم تو که خسته‌ای دلم مرهم ریش خسته‌ای
گر به جراحت و الم دل بشکستیم چه غم
می‌شنوم که دم به دم پیش دل شکسته‌ای

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای که ز دیده غایبی در دل ما نشسته‌ای
حسن تو جلوه می‌کند وین همه پرده بسته‌ای
هوش مصنوعی: ای کسی که از دید ما دوری، اما در دل ما حضور داری. زیبایی تو به طور واضح نمایان است، هرچند که پرده‌های زیادی بین ما وجود دارد.
خاطر عام برده‌ای خون خواص خورده‌ای
ما همه صید کرده‌ای خود ز کمند جسته‌ای
هوش مصنوعی: تو در دل مردم عادی نفوذ کرده‌ای و از افراد خاص بهره‌وری زیادی برده‌ای. حالا همه ما را در دام انداخته‌ای، اما خودت از این دام رها شده‌ای.
از دگری چه حاصلم تا ز تو مهر بگسلم
هم تو که خسته‌ای دلم مرهم ریش خسته‌ای
هوش مصنوعی: از کسی دیگر چه فایده‌ای دارم وقتی که عشق تو را رها کنم؟ تو هم که دل من را درد آورده‌ای، مرهمی برای زخم‌های دلم نیستی.
گر به جراحت و الم دل بشکستیم چه غم
می‌شنوم که دم به دم پیش دل شکسته‌ای
هوش مصنوعی: اگر دل ما بر اثر درد و زخم شکست، چه اهمیتی دارد؟ من هر لحظه صدای دل شکسته‌ای را می‌شنوم.

خوانش ها

غزل ۴۹۰ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل شمارهٔ ۴۹۰ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۴۹۰ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۴۹۰ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل شمارهٔ ۴۹۰ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۴۹۰ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۴۹۰ به خوانش سهیل قاسمی

حاشیه ها

1398/05/15 15:08
پدرام ملکی

با سلام به نظر می رسد صورت درست یکی از مصراع ها چنین است:گر به جراحت و الم دل بشکسته ای چه غم

1402/03/17 00:06
فاطمه یاوری

هم تو که خسته ای دلم

مرهمِ ریشِ(!!!؟) خسته ای.....(":

1403/10/08 11:01
جلال ارغوانی

نیست چوتو سعدیا جایگه سخنوران

از هنر سخنوری دردل وجان نشسته ای