گنجور

غزل شمارهٔ ۴۷۹

من از دست کمانداران ابرو
نمی‌یارم گذر کردن به هر سو
دو چشمم خیره ماند از روشنایی
ندانم قرص خورشید است یا رو
بهشت است این که من دیدم نه رخسار
کمند است آن که وی دارد نه گیسو
لبان لعل چون خون کبوتر
سواد زلف چون پر پرستو
نه آن سرپنجه دارد شوخ عیار
که با او بر توان آمد به بازو
همه جان خواهد از عشاق مشتاق
ندارد سنگ کوچک در ترازو
نفس را بوی خوش چندین نباشد
مگر در جیب دارد ناف آهو
لب خندان شیرین منطقش را
نشاید گفت جز ضحاک جادو
غریبی سخت محبوب اوفتاده‌ست
به ترکستان رویش خال هندو
عجب گر در چمن برپای خیزد
که پیشش سرو ننشیند به زانو
و گر بنشیند اندر محفل عام
دو صد فریاد برخیزد ز هر سو
به یاد روی گلبوی گل اندام
همه شب خار دارم زیر پهلو
تحمل کن جفای یار سعدی
که جور نیکوان ذنبیست معفو

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من از دست کمانداران ابرو
نمی‌یارم گذر کردن به هر سو
هوش مصنوعی: من از تیرهای کمانداران ابرو نمی‌توانم به راحتی عبور کنم، زیرا هر طرف که می‌نگرم، در تیررسشان هستم.
دو چشمم خیره ماند از روشنایی
ندانم قرص خورشید است یا رو
هوش مصنوعی: دو چشمان من به خاطر روشنایی خیره مانده است و نمی‌دانم که این نور از کجاست؛ آیا از قرص خورشید است یا از چهره محبوبم.
بهشت است این که من دیدم نه رخسار
کمند است آن که وی دارد نه گیسو
هوش مصنوعی: آنچه من دیده‌ام بهشتی است که در آن زیبایی‌های واقعی نه در چهره و نه در موها محدود نشده است.
لبان لعل چون خون کبوتر
سواد زلف چون پر پرستو
هوش مصنوعی: لب‌های قرمز مانند خون کبوتر و سیاهی موها همچون پرهای مرغابی است.
نه آن سرپنجه دارد شوخ عیار
که با او بر توان آمد به بازو
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که شخصی که به ظاهر شاداب و فریبنده به نظر می‌رسد، در واقع توانایی و قدرت واقعی برای مقابله و ایستادگی ندارد. به عبارت دیگر، برخی افراد شاید ظاهری قوی یا توانا داشته باشند، اما در عمل نمی‌توانند در برابر چالش‌ها و قدرت‌ها مقاومت کنند.
همه جان خواهد از عشاق مشتاق
ندارد سنگ کوچک در ترازو
هوش مصنوعی: عاشقان از عشق، همه وجود خود را می‌خواهند و در این راه هیچ چیز کوچک و ناچیزی را قبول ندارند.
نفس را بوی خوش چندین نباشد
مگر در جیب دارد ناف آهو
هوش مصنوعی: بوی خوش فقط در صورتی به مشام می‌رسد که در جیب خود عطر یا چیز خوشبو داشته باشیم، مانند بوی ناف آهو که معروف است.
لب خندان شیرین منطقش را
نشاید گفت جز ضحاک جادو
هوش مصنوعی: لبخند خوشمزه و دلنشین او را هیچ‌کس جز ضحاک جادو نمی‌تواند بیان کند.
غریبی سخت محبوب اوفتاده‌ست
به ترکستان رویش خال هندو
هوش مصنوعی: دختری غریب و زیبا در ترکستان زندگی می‌کند و بر روی صورتش خالی شبیه به نشانه‌ای هندی دیده می‌شود.
عجب گر در چمن برپای خیزد
که پیشش سرو ننشیند به زانو
هوش مصنوعی: عجب است اگر در باغ و چمن کسی از جایش بلند شود که در برابرش سرو، که نماد بلندی و زیبایی است، به زانو درآید.
و گر بنشیند اندر محفل عام
دو صد فریاد برخیزد ز هر سو
هوش مصنوعی: اگر در جمع عمومی نشسته باشد، صدای فریادها از هر سوی بلند می‌شود.
به یاد روی گلبوی گل اندام
همه شب خار دارم زیر پهلو
هوش مصنوعی: هر شب به خاطر زیبایی و لطافت چهره‌ی محبوبم، در دل احساس ناراحتی و درد دارم.
تحمل کن جفای یار سعدی
که جور نیکوان ذنبیست معفو
هوش مصنوعی: تحمل کن سختی و بی‌مهری یار، زیرا اینکه ستم نیکوکاران، گناهی است که بخشیده می‌شود.

خوانش ها

غزل ۴۷۹ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل شمارهٔ ۴۷۹ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۴۷۹ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل شمارهٔ ۴۷۹ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۴۷۹ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۴۷۹ به خوانش سهیل قاسمی

حاشیه ها

1394/04/12 18:07
کسرا

من از دست کمانداران ابرو
نمی‌یارم گذر کردن به هر سو
به هر جایی نمیروم از ترس زیبارویان ابرو کمان ( تشبیه به تیر کمان ) که مبادا تیر کمان ( تیر جمال ) آنها در چشم من رفته و عمری گرفتار شوم...
این تشبیه من از بیت اول این شاهکار شعر بود... نمیدونم درست معنی کردم یا خیر... اما اونطوری که خودم معنی کردم چنان این بیت برایم سنگین و زیبا بود که دیگه امروز طاقت خواندن باقی شعر را ندارم... همین 1 بیت برای امروزم کافی بود... جللخالق از این سعدی...

1395/06/03 15:09
سعید

تصنیف این شعر توسط سالار عقیلی در آلبوم سعدی نامه به زیبایی اجرا شده است

1399/12/19 20:02
عباس مشرف رضوی

نمی‌یارم گذر کردن به هر سو
به
نظر کردن نمی آرم به هر سو
شما از سو - سوی / جهت - گذر نمی کنید (منظقا غیر ممکن است از جهتی بگذرید، بطرف یا خلاف جهتی حرکت می کنید؛ جهت، مثلا شما و جنوب، جا یا مسیری نیست که ازش بگذرید)؛ ولی می توانید به هر سو بروید یا یدوید یا از هر کو ( کوی / کوچه ) گذر کنید: "نمی آرم گذر کردن به هر کو"(می ترسید بیرون، جایی بروید).
درهرصورت، در نسخه ای که من دارم اینطور ضبط است و ابرو و چشم و نظر هم مناسبت بیشتری باهم دارند: جرات ندارید به چشمان یار نگاه کنید تا اینکه نتوانید هر جا که دلتان خواست بروید.

1400/01/29 11:03
رهگذر

دریافت من از بیت اول اینچنین است : من تسلیم کمانداران ابروی یار شده‌ام و یارای حرکت کردن به هیچ جهتی را ندارم ؛ و احتمال صحت این معنی با عبارت "خیره ماندن" که در بیت دوم فرموده‌اند در من تقویت میشود ، ظاهرا حضرت سعدی تصویری از گرفتار و پایبند شدن را ارائه میکنند

1400/01/07 14:04
امیر مستلزم

جناب احسان !
سعدی توانایی حرکت و پویایی را دارد لیکن جرأت نمی کند تکانی بخورد زیرا معشوق کمان ابرو او را به تیر خواهد بست!
نمی یارم :جرأت نمی کنم

1400/01/07 14:04
امیر مستلزم

در ضمن خیره ماندن به معنای تاریک شدن چشم از شدت روشنایی است.
موفق باشی!

1403/10/09 01:01
جلال ارغوانی

سخن گوید چوسعدی جمله گویند

سخن  گفتن  نمی باشد که جادو