گنجور

غزل شمارهٔ ۴۷۲

ای به دیدار تو روشن چشم عالم بین من
آخرَت رحمی نیاید بر دل مسکین من؟
سوزناک افتاده چون پروانه‌ام در پای تو
خود نمی‌سوزد دلت، چون شمع بر بالین من
تا تو را دیدم که داری سنبله بر آفتاب
آسمان حیران بماند از اشک چون پروین من
گر بهار و لاله و نسرین نروید گو «مروی»
پرده بردار ای بهار و لاله و نسرین من
گر به رعنایی برون آیی دریغا صبر و هوش
ور به شوخی در خرامی، وای عقل و دین من
خار، تا کی لاله‌ای در باغ امیدم نشان؟
زخم، تا کی مرهمی بر جان دردآگین من؟
نه امید از دوستان دارم نه بیم از دشمنان
تا قلندروار شد در کوی عشق آیین من
از ترش‌رویی دشمن وز جواب تلخ دوست
کم نگردد شورش طبع سخن‌شیرین من
خلق را بر نالهٔ من رحمت آمد چند بار
خود نگویی چند نالد سعدی مسکین من؟

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای به دیدار تو روشن چشم عالم بین من
آخرَت رحمی نیاید بر دل مسکین من؟
هوش مصنوعی: ای تو که دیدارت چشم دنیا را روشن می‌کند، پس چرا بر دل بی‌چاره من که در مضیقه است، رحم نمی‌کنی؟
سوزناک افتاده چون پروانه‌ام در پای تو
خود نمی‌سوزد دلت، چون شمع بر بالین من
هوش مصنوعی: من مانند پروانه‌ای سوزناک در پای تو افتاده‌ام و دلم می‌سوزد، اما دل تو مانند شمعی که بر سر بالین من است، نمی‌سوزد.
تا تو را دیدم که داری سنبله بر آفتاب
آسمان حیران بماند از اشک چون پروین من
هوش مصنوعی: وقتی تو را دیدم که درخشان و تابناک هستی، آسمان از دیدن زیبایی‌ات حیران و متعجب ماند، درست مثل پروین که از اشک می‌بارد.
گر بهار و لاله و نسرین نروید گو «مروی»
پرده بردار ای بهار و لاله و نسرین من
هوش مصنوعی: اگر بهار و گل‌های زیبا نیایند، پس تو هم نیا، پرده از زیبایی‌های خود بردار، ای بهار و گل‌های من!
گر به رعنایی برون آیی دریغا صبر و هوش
ور به شوخی در خرامی، وای عقل و دین من
هوش مصنوعی: اگر با زیبایی و دلنوازی به بیرون بیایی، افسوس بر صبر و اندیشه‌ام، و اگر با شوخی و لطافت بر من بخندی، وای بر عقل و ایمان من.
خار، تا کی لاله‌ای در باغ امیدم نشان؟
زخم، تا کی مرهمی بر جان دردآگین من؟
هوش مصنوعی: تا کی باید غمخوار یک لاله‌ی امیدوار باشم، و تا کی زخم‌هایم را بپوشانم و درمانی برای جان پر درد خود بیابم؟
نه امید از دوستان دارم نه بیم از دشمنان
تا قلندروار شد در کوی عشق آیین من
هوش مصنوعی: من نه به دوستانم امیدی دارم و نه از دشمنانم می‌ترسم، به طوری که به سبک قلندران در راه عشق، زندگی‌ام را سپری می‌کنم.
از ترش‌رویی دشمن وز جواب تلخ دوست
کم نگردد شورش طبع سخن‌شیرین من
هوش مصنوعی: دشمنی که رویی ترش دارد و دوستی که جوابش تلخ است، هیچ‌کدام نمی‌توانند شور و شوق طبیعی من را برای گفتن سخن شیرین کاهش دهند.
خلق را بر نالهٔ من رحمت آمد چند بار
خود نگویی چند نالد سعدی مسکین من؟
هوش مصنوعی: مردم بر اثر ناله‌های من با رحمت و لطف روبرو شدند، اما خودت چند بار می‌گویی که سعدی، این فرد بیچاره، چند بار باید ناله کند؟

خوانش ها

غزل ۴۷۲ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل شمارهٔ ۴۷۲ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۴۷۲ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۴۷۲ به خوانش حمید توانگر
غزل شمارهٔ ۴۷۲ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل شمارهٔ ۴۷۲ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۴۷۲ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۴۷۲ به خوانش سهیل قاسمی

حاشیه ها

1397/07/10 23:10
ایرانی

شاهکاره این غزل.

1397/07/10 23:10
امین

ای به دیدار تو روشن چشم عالم بین من
آخرت رحمی نیاید بر دل مسکین من
سوزناک افتاده چون پروانه‌ام در پای تو
خود نمی‌سوزد دلت چون شمع بر بالین من
نه امید از دوستان دارم نه بیم از دشمنان
تا قلندروار شد در کوی عشق آیین من
از ترش رویی دشمن وز جواب تلخ دوست
کم نگردد شورش طبع سخن شیرین من
خلق را بر ناله من رحمت آمد چند بار
خود نگویی چند نالد سعدی مسکین من.

1403/08/22 00:10
جلال ارغوانی

گر بهار ولاله ونسرین مروید گو مروی

پرده بردار ای بهار ولاله ونسرین من

سعدیا توخود بهار طبیعت ادبیات جهانی 

خوش به حال آنکه بهار ونسرین ولاله توبوده

1403/09/26 00:11
جلال ارغوانی

گر دلت بگرفت یارا شعری از سعدی بخوان

کن دوای جسم وجان از شربت شیرین من