غزل شمارهٔ ۴۷
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
غزل ۴۷ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۴۷ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل ۴۷ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل ۴۷ به خوانش سهیل قاسمی
غزل ۴۷ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۴۷ به خوانش مریم فقیهی کیا
غزل شمارهٔ ۴۷ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۴۷ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۴۷ به خوانش امیر اثنی عشری
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
بیت 6
غلط : زهره
درست : زهره ی
در بعضی اوقات( ی) گذاشته می شود یا همزه ی روی ه و یا اصلا چیزی نمی نویسن که در خوانش خود اسنان درست بخواند نیاز به این گونه تصحیح ها نیست عزیزان
با سلام
بیت سوم - مصرع دوم
دوستتر
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
شاید اینطور زیباتر باشه:
هر که به جور رقیب یا به جفای حبیب
عهد فراموش کرد مدعی بیوفاست
سلام
برای دوستانی که میخواهند این شعر را حفظ کنند: آقای حسام الدین سراج این قطعه را تحت عنوان سلسله موی دوست بسیار زیبا اجرا کرده اند
1- سلسله ی موی دوست
2- حلقه ی دام بلاست
3- گونه ی زردش دلیل
4- ناله ی زارش گواست
5- مایه ی پرهیزگار
نوازش و گدازش را در ستیز باهم اورده در نوشته ای از شیخ ژنده پیل هم دیدم که گفته اند از نوشته ما تا ابد بر دوستان نازش و بر دشمنان گدازش باد
برای دوستانی که میخواهند این شعر را حفظ کنند: استاد محمدرضا شجریان این قطعه را در آلبوم یاد ایام بسیار زیبا و استادانه اجرا کرده اند
زیباست فقط همین را می شود عرض کرد .
با سلام سعدی در این غزل نکاتی عرفانی را بیان کرده است و با زیبایی خاصی در هر بیت نکته ای را گنجانده است 1- سلسله موی دوست کنایه از تمام موجودات و اشیا مادی است و به این علت به موی تشبیه شده است که مانند موی بربشت و سیاه در واقع صورت خداوند را نهان کرده است و کسانی میتوانند ان صورت زیبا را ببینند که دقت نمایند و از لابلای این مو به ان صورت نگاه کنند و بنابراین افرادی که این دقت را ندارند کلا بیرون از این ماجرا هستند و در واقع میگوید فقط عاشقان و نظر بازان متوجه ان ماهرو میشوندو هر کس بخواهد او را ببیند باید راه عشق را انتخاب نماید که البنه در ابیات بعدی برخی از صفات بارز عاشقان بیان شده است این نکته را همه عرفا بنحوی بیان کرده اند و متذکر شده اند که هر کسی ظر فیت درک این ماجرا را ندارد مگر اینکه این مسیر را طی کند برای مثال به ابیات زیر دقت نمایید ( شب تاریک و بیم موج و دریایی چنین حایل کجا دانند حال ما سبک باران ساحلها ) و ( برستش به مستی است در کیش مهر برونند زین جرگه هشیارها )و ( هر که در اتش نرفت بی خبر از سوز ماست سوخته داند که چیست بختن سودای خام ) و ( به دریا رفته می داند مصیبتهای طوفان را ) همه اینها میگویند باید وارد این گود شوی تا بتوانی به عمق مطالب برسی 2- برای دیدن او باید بها برداخت و این بها رها کردن خودیت خود است به این معنا که انسان خود را بدون هیچگونه چون و چرایی در اختیار خداوند قرار دهد و هر چه از او رسد را (چه زهر و چه نوش و چه لطف و چه قهر ) با شادمانی ببذیرد و مانند مردهای که در اختیار مرده شور است در اختیار خدا باشد سعدی این مطالب را کم وبیش در ابیات بعدی توضیح داده است و البته باید توجه داشت که به این مرحله کسی بدون استاد و راهنمای کامل نمی رسد و کسی که بخواهد این مسیر را طی کند حتما باید با راهنمایی انساتی کامل باشد و الا تلاشی بیهوده خواهد کرد ( ترک این مرحله بی همرهی خضر مکن ظلمات است بترس از خطر گمراهی )
جناب شایق ، همچنان سپاسگزارم
این شعر رو استاد شجریان خونده قشنگ ترین شعر انتخابی ایشون به نظر منه
متاسفانه افراد سود جو سعی می کنند اونطور که می خواهند معنی اشعار رو جهت بدند . از کجا معلوم منظور سعدی خدا و عرفان های جعلی شماست!! سعدی به وضوح از کلمه دوست استفاده کرده . البته منظور سعدی حس و درک حالات خاصی است که انسان فقط در ورود به برخی مسایل می تواند بفهمد مانند عشق به هدفی . بنده خودم به شخصه معتقدم منظور سعدی عشق انسانی است اما چون متاسفانه در زمان اکنون ارزش این عشق درک نمیشه به اشتباه بی ارزش پنداشته میشه و ذهن خواننده اون رو با معیار های امروزی می سنجه این اشتباه به وجود میاد . بله عزیزان در آن زمان های قدیم رسیدن عاشق به معشوقش مثل الان بی دردسر نبود
با سلام و سلام بسیار فراوان خدمت جناب ارمین دوست عزیز و گرامی در سرار اثار گرانقدر سعدی خدا موج میزند و به گواهی تاریخ و اثار سعدی او یکی از عرفای بزرگ ایران است و برخی از محققین نوشته اند که ارامگاه سعدی خانقاه او بوده است و شاگردانی داشته است در ضمن بیان اعتقادات سود جویی نمی باشد چنانچه جنابعالی نیز اعتقاد خود را بیان فرموده اید و بعید است که سود جویی کرده باشیدو در عین حال عشق انسانی ( اگر واقعا شخصی عاشق دیگری باشد بطوریکه اگر معشوق او عاشق شخص ثالثی باشد و شخص عاشق از عشق خود صرفنظر کند بخاطر عشق معشوقش او عاشق حقیی است در عیر این صورت جز خود برستی چیزی نیست ) بسیار هم ارجمند است و مطمین باشید چنین عشقی اگر بیدا شود تبدیل به عشق خداوند میشود با درود مجدد بر شما
آرمین جان راست میگویی این غزل زمینی و انسان به انسان است و در مورد دوست و معشوق زمینی گفته شده
اگر به دو بیت انتهایی غزل توجه کنیم در میابیم که در مورد معشوق و دوست انسانی کلمه رقیب و دشنام را میتوان بکار برد ولی در دورد خداوند نه
اجازه بدهیم هر کس تعبیر خودش را داشته باشد اگر چه نادرست
اشتباه
در مورد صحیح است
با سلام و سلام و درود فراوان خدمت جناب ایزد جو همینکه قبول کنیم مخالف عقیده ما حق اظهار نظر دارد بیشرفت قابل ملاحظه ای کرده ایم و اگر چنین چیزی در جامعه رواج بیدا کند بسیاری از مشکلات اجتمایی حل خواهد شد و درگیریهای فیزیکی کمتر میگردد بس سعی کنیم بدون توهین به یکدیگر ظرفیت تحملمان را بالا بریم و بدانیم این اختلافات همیشه خواهد بود
هر که به جور رقیب یا به جفای حبیب
عهد فرامش کند مدعی بیوفاست
سعدی از اخلاق دوست هر چه برآید نکوست
گو همه دشنام گو کز لب شیرین دعاست
سلام برسما گرامیان نمی توان جور رقیب یا جفاب دوست رو نسبت دادبه شخصی چون همه ما معتقدیم که هرچه هست واتفاق می افتد دروجودماهست پس بنابرین جور رقیب را هوای نفس و جفای دوست راعقل نام می توان برد زیرا که در مصرع بعد می گوید عهد فراموش کن که همان عهد الست است و به عقل گوش کن یا به هوای نفس که باز خودش را به دست دوست می سپارد ودرمصرع آخرهم می گوید حتی اگر دشنام هم بشنوی چون از دوست رسد نیکوبو شیرنین بود
این غزل را بشنوید با صدای شهرام ناظری آلبوم باد صبا می آید
یکی از بهترین اجراهای این غزل توسط مرحوم استاد رضوی سروستانی انجام شده است شنیدنش خالی از لطف نیست
هر چه هست، سعدی در این غزل غوغا کرده!
دراویش اهل طریق خود را منصوب به سلسله ای می دانند مثلا دراویش نقشبندی سلسله ای جدا دارند دراویش شاه نعمت اللهی سلسله ای دیگر و منظور سلسله پیران آن طریقت می باشد که نسل به نسل جانشین شده اند و هر طریقتی سلسه خود را دارد. معتقدم منظور سعدی از سلسله موی دوست در واقع همین سلسله می باشد دلیل من نیز مصراع دوم بیت است که می فرماید هرکه در این حلقه (حلقه ذکر دراویش در خانقاه ها) نیست .....
شرح، به سهو شرع نوشته شده است:
دعوی عشاق را شرع نخواهد بیان
گونهٔ زردش دلیل ناله زارش گواست
که شاعر میگوید حکایت عشاق نیازی بهشرح ندارد و گونه زرو و ناله زار عاشق خودش شرح میدهد.
سپاس از تصحیح
---
پاسخ: متن مطابق نسخهٔ چاپی و تصحیح شادروان فروغی و صحیح است و بدلی هم به این صورت نیاورده است.
عرض میکنم عشق یک حقیقت واحداست والبته مراتبی داردکه بالاترین مرتبه آن ذات باری تعالی است ومرتبه پایین آن عشق های زمینی وبایدگفت عشق های زمینی درواقع رهگذری است برای رسیدن و پی بردن به عشق والاوآسمانی البته به شرط اینکه درآین مرحله متوقف نشود
با سلام.
در بیت سوم، مصراع دوم عبارت " دوست تر از جان ما " به نظر صحیح نمی اید و فکر می کنم کلمه صحیح " دورتر از جان ما" باشد. چون " دوست تر از جان ما" یعنی دوست برای ما عزیزتر از جان است و در اینصورت کلمه " حیف نباشد" در اول مصراع بی معنی به نظر می رسد. درمصراع اول شاعر اشاره می کند که " که جان در طلب وصل دوست برود" یعنی فعل " رفتن" را عنوان کرده که در این صورت با " دورتر از جان ما" بیشتر همخوانی دارد و نیز " حیف نباشد" در ابتدای مصراع دوم هم دلیلی منطقی تر پیدا می کند. چرا که مفهوم بیت به این صورت می شود که " اگر جان ما در طلب وصل دوست برود، چه حیف که دوست به ما نزدیکتر نیست.[ تا من بلافاصله برایش جان بدهم و از او دور نباشم.] در حالی که با عبارت " دوست تر از جان ما" این شبهه حاصل می شود که چه حیف که ارزش دوست برای من زیاد است و من ناچارم برایش جان بدهم.
آناهیتا جان
اشتباه می خوانی عزیزم
اینطور بخوان :
گر برود جان ما در طلب وصل دوست حیف نباشد ،
که دوست دوستتر از جان ماست
حیف نباشد مربوط به مصراع اول است
مانا باشی
با سلام .دوستانی که میفرمایند این شعر در مورد عشق زمینی سروده شده است این بیت را چگونه توجیه میکنند: مالک ملک وجود حاکم رد وقبول هرچه کند جور نیست ور تو بنالی جفاست اگر در اشعار عاشقانه سعدی به مفهوم زمینی آن جستجو کنید تعبیری مانند این عبارت را نمی یابید.
برای خانم مهناز عزیز:
بله کاملا درست می فرمایید. من هیچ وقت به این شکل که شما گفتید نمی خوندم و برای همین این شبهه برای من پیش می آمد که چطور ممکن است سایت گنجور این بیت را اشتباه بنویسد؟!خیلی ممنونم. کشف بزرگی برای من بود. :-)
اوج احساس عاشق، پذیرفتن تمام جفاهای عشق و سازش بی قید و شرط با معشوق در بیت زیر بازتاب یافته:
تیغ برآر از نیام، زهر برافکن به جام
از قبل ما قبول از طرف ما رضاست
با صدای استاد شجریان این غزل زیبا را بشنوید
سلام وعرض ادب خدمت دوستان.نظر همه عزیزانی که در مورد نوع عشق از نگاه حضرت سعدی بیان شد محترم . دوستان دلیل ماندگاری قرن ها وهزاران سال اشعر بزرگانی چون سعدی، حافظ، مولوی، عطار،ابوالسعید ابولخیر وبزرگان دیگر این است که نگاه این بزرگان به عشق نگاهی بسیار والا تر از عشقی زمینی،ودر واقع نگاهی الهی میباشد، واین بخاطر نگاه عرفانی و بعضا عقاید صوفی گرایانه این بزرگان میباشد.ودر اخر اینکه برای عشق زمینی شعر سرودن نهایتن حاصل چند بیتو چند شعر نه اینکه عمر خود را پای آن نهادن وسرودن دیوان ها . با تشکر از همه.
سلام بر همگی
در ابتدا بگویم که هرچه این شعر را میخوانم لذتی مضاعف برم حاصل می شود، رحمت الله علیک یا سعدی
از بزرگی هنر سعدی همین است که هر کس بهره ای از آن می برد چه برداشت به عشق انسان به انسان باشد و چه برداشت به عشق الهی
به قول جناب مولوی بزرگ : عاشقی گر زین سر و گر زان سرست
عاقبت ما را بدان سر رهبرست
و اما در رابطه با این شعر به خصوص حضرت سعدی نظر بنده بر این است که قریب به یقین شعر عرفانی و شامل نکات ظریف برای اهل معنی و سالکان طریقت حضرت حقست که سعی میکنم به قدر وسع خویش از جناب سعدی در این مقام دفاع کنم
1- بلاء : مفهوم بلاء که در بیت اول به سلسله موی دوست تشبیه شده است در بسیاری از ایات و احادیث ذکر شده است
وَإِذِ ابْتَلَیٰ إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ۖ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا ۖ قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِی ۖ قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ (124)
ابتلی همان معنی بلا و آزمون است
در روایت از امام صادق علیه السلام نقل شده است:
إنّما المؤمنُ بمنزِلَةِ کَفّةِ المِیزانِ ؛ کُلّما زِیدَ فی إیمانِهِ زِیدَ فی بلائِهِ؛( کافی، ج 2 ، ص 254.)
مؤمن مانند کفه های ترازو است؛ هرچه ایمانش زیادتر شود، بلاهایش هم زیادتر می شود.
حضرت علی علیه السلام فرمودند:
لا تفرح بالغناء و الرخاء و لا تغتم بالفقر و البلاء فإن الذهب یجرب بالنار و المؤمن یجرب بالبلاء؛( غررالحکم، ص 99.)
می فرمایند که: اگر سطح مالی تو بالا است، خیلی خوشحال مشو. اگر خیلی سرحال و صحیح هستی و هیچ کسالتی سراغ تو نیامده است، خیلی خوشحال نشو و در گرفتاریها هم خیلی ناراحت نشو؛ چون طلا، با آتش امتحان می شود، تا عیار آن مشخص شود. یک شمش، بیشتر نیست؛ اما از بس که در آن آتش دمیده اند و بر آن، چکش زدهاند، ببین چه چیزهایی از آن در می¬آید، زنجیر در می آید. گوشواره در می آید. این، از آثار تحمل است. حرارت آتش و ضربات چکش را تحمل کرد و بعد هم عزیز شد و به آن مرتبه رسید.
به نقل از آیت الله ناصری که از اوتاد زمان ما محسوب میشوند،خدا برایمان حفظشان کنند ❤
باری، دام بلاء همان سلسله موی سیاه و تاریک حضرت دوست است که هر چه از او رسد نیکوست و این سلسله مو مانع وحایل رویت روی زیبای حضرت حق است
و چه بلاءی بیشتر از هوای نفس و خدوات و وسوسه های جنود شیاطین که هر دم تیغ میزنند ما را که راه به حضرت حق نبریم چنانچه در بیت دوم میگوید :
گر بزنندم به تیغ در نظرش بیدریغ
دیدن او یک نظر صد چو منش خونبهاست
2- خونبها :
من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی احبنی و من احبنی عشقنی و من عشقنی قتلته و من قتلته فعلی دیته و من علی دیته و انا دیته
هر که مرا طلب کند پیدایم میکند و هرکه مرا یافت مرا می شناسد و هر که مرا شناخت دوستم می دارد و هر که مرا دوست داشت عاشقممی شود و هر که به من عشق ورزید او را می کشم و هر که را کشتم پس بر من است خونبهای او و هر که خونبهایش بر من باشد پس من دیه و خونبهای اویم
خونبها در مصراع دوم به وضوح اشاره به این حدیث قدسی دارد که بسیار هم در بین جماعت عرفا معروف و مشهور است
3- ابیات 4،5 و 6 :
کاملا سخن از شرع و عجز آنها در بیان و توجیه عشق است
عقل گرفتار عشق و صبر درمانده هوای نفس است حال آنکه این دو یعنی عقل و صبر دو ابزار اساسی پرهیزگاران است ، متقین که در جای جای قران کریم به تقوا و پرهیزگاری دعوت کرده است
دلشده پایبند و پرهیزگار گردن جان در کمند یار، این پارادوکس را زهره گفتار نه و بگو کاین چه سبب وان چراست
یه چیزی شبیه حرفای اقای میرسلیم تو مناظرات که میگفت : اینو چی میگی آقا؟
4- بیت 7 ؛ مالک ملک وجود چه کسی است جز حضرت حق
وبسیاری ظرائف و دقایقی که برای اهل معنی در این شعر مستتر است و ما جز همین قدر اندک بیشتر درک نکردیم که اگر نیاز به نثر بود و توصیف قطعا دیگر جناب سعدی زحمت سرودن شعر را نمیکشیدند دل است و هنر نظم و شعر که تنها باید حظشو برد دوستان
یک نکنه را دلم نمیاید نگویم هر چند برداشت شخصی من است و دلی خودم ولی فاش میگویم و از گفته خود دلشادم
انجا که حضرت سعدی میفرمایند:
تیغ برآر از نیام زهر برافکن به جام
کز قبل ما قبول وز طرف ما رضاست
زهری که بر جام فکنده شد برای آن امام رئوف که رضا داد به رضای حق
نمیدانم جناب سعدی هم به طور مستتر و پنهانی و رمزی چنین مراعات النظیر و تلمیحی را قصد داشته یا نه ؛ الله اعلم
یا علی ابن موس الرضا یا باب الوائج
ببخشید اونجایی که شاعر میگن صبر زبون هواست..کدوم درسته؟
زَبون یا زِبون... منظور سعدی زبان هوا هست یا از بهونه هوا ؟
1-مایهٔ پرهیزگار قوت صبر است و عقل
2-عقل گرفتار عشق صبر زبون هواست
گوهر آدم پرهیزکار و پارسا نیروی شکیبایی و خرد اوست
2-عقل(خرد) گرفتار عشق شده و صبر(شکیبایی) ناتوان و مغلوب در برابر هوای دل است
مچکرم. پس تلفظ زِبون هواست درسته؟
اریا جان
زِبون نداریم ، زَبون درست می نماید ، به مانای ضعف و ناتوان
ببخشید
ضعیف و ناتوان
از شایق صمیمانه تشکر میکنم.خدا پشت و پناهت
با سلام. از شقایق بابت روشنگری مفاهیم اشعار و به وجود آوردن فضای سالم بحث صمیمانه تشکر میکنم
عشق راستین زمینی به دور از هوی و هوس نشانه ای از عشق آسمانی است. سعدی در عشق پاکباز است و از اینگونه عشق زمینی میگوید:
خویشتن بر تو نبندم که من از خود نپسندم ـ که تو هرگز گل من باشی و من خار تو باشم
در چشم بامدادان به بهشت بر گشودن ـ نه چنان لطیف باشد که به دوست برگشائی
زنده باشید
نظر من
بیت اول
مسیر زندگی ما در این دنیا بر روی یک لبه بسیار ظریف است که یک طرف آن خوب و یک طرف آن بد است و کسانی که این امتحان که از سوی خداوند است را قبول ندارند یعنی خدا را قبول ندارند
این غزل زیبای سعدی با تصنیف بسیار زیبای سلسله موی دوست استاد شجریان در آلبوم یاد ایام و هماهنگی نوازنده ها در این اثر واقعا شنیدنی است. همچنین ادا کردن درست شعر توسط استاد ستودنی است.
السلام علیکم.
الرقیب و الحبیب از اسامی خداوند است جور رقیب و جفای حبیب هردو منظور اگر خداوند جور و جفا می کند برای رشد ما است و نباید بخاطر این جور و جفا عهد و پیمان خود را با او فراموش کنیم در پایین هم منظور از حبیب را بیان کرده که از اخلاق دوست هر چه رسد نیکوست اگر حتی لعنت هم کند چون از دهان شیرین اوست گویی همه دعاست . عارفان در این پیکار هستند که روزی الله تعالی او را چه به نیکو یا چه به بدی یاد کند مهم این است که مورد خطاب خداوند باری تعالی قرار بگیرد . بقول مجنون اگر با من نداشت میلی ، چرا ظرف مرا بشکست لیلی . خدوند عز وجل خود خالق صفات است و در نزد او خوب و بد رنگ ندارد البته این سخنان در درجات و مراتب بالا عرفان است و در میدان عشق است و چون تمام کردار عارف در نظرش بدیست خود را لایق مهر و لطف خداچند هم نمی داند و راضی است به رضای او و اگر دوست تنها او را بنده خود حال چه بنده خوب و چه بنده بد همینکه لفظ بنده ی ما شنید کافیست . در مثال زمینی اگر لیلی ظرف مجنون میشکند که در اصل دل اوست می نداند دوای دل شکسته هم از لیلی است و این در همان لحظه به یکجا اتفاق می افتد لب شیرین دشنام گو نم میشکند هم مرحم میزند . و در دید کلی تماما لطف است و عطا . یار هرکه را بیشتر دوست می دارد همت بیشتر میبرد در آزارش . چه شیرین است آزارش .
والسلام علیکم
این شعر زیبا رو آقای علیرضا افتخاری هم در قالب تصنیف "سلسله موی دوست" خوانده اند. اما به صورت تک آهنگ آرشیو شده و تو هیچ آلبومی منتشر نشده.
در نقد نظر داتیس به نظر من همان شرع متناسب معنای شعر است. چرا که اینجا سعدی صحنه دادگاه را به تصویر میکشد ودعوی به معنی ادعا و دادخواست است و بیان همان بینه که عبارت از دلیل و گواه می باشد که مدعی درمقام اثبات ادعا درمحضر حاکم شرع می آورد پس شرع درواقع همان قاضی است،یعنی قاضی برای ادعای عشاق نیاز به بینه و گواه ندارد بلکه دلیل همان رخ زرد آنان است
شایق شایق شایق
اختلاف بنده با همچو تویی اختلاف در اصول است اینکه میگویی با هر نظری به هم احترام بگذاریم درست این طرز تفکر ما رامنفعل کرده.
اختلاف با تو بر سر این موضوع که مثلا من رنگ زرد دوست دارم و تو رنگ بنفش نیست تا با احترام سخن کنم برای همین اختلاف به تو احترام میگذارم ولی برای تخیلاتت نخیر
با تو باید جنگید.با این نظر باید جنگید من مسلمانی نیستم که از اجبار اسلام عرب را به اسلام لطیف عرفا پیوند زنم و ساکت این بدتر را بپذیرم. جنگ با این تفکر وظیفه هر آزاده ایست.اگر عارفی برو با آن توهم سر بر کوه نه که پیدایت نکنم برای من از عرفان سخن نگو که انسان را منکری.اساتیدت در تاریخ ناموسی نیست که ندریده باشند.مخالفی نیست که حکم به ارتدادش نداده باشند تو میخواهی از طرف آنها به مخالف رای خود احترام بگذاری. یا تو عرفان را نمیشناسی و یا دوست داری همچون استادت شاه نعمت الله در بقعه خویش بشینی و من به پا بوست بیایم.
خیر این اصل است که با هم اختلاف داریم با تو باید جنگید تا تخم انفعالت را نابارور کنم.
درود
معنی و مفهوم کلی بیت گر بزنندم به تیغ چیست؟
سلام و درود بر همهی دوستان و فرهیختگان
اگرچه مجبوریم به احترام بر همهی نظرات و آرا، اما اقرار کنم که متاسف نیز هستیم از این بابت؛
چرا که هر که از ره رسید، بی آنکه بویی از عشق و معرفت حقیقی برده باشد، بر دُرّ افشانیهای بزرگانی چون شیخ اجل نظر راند و آنرا بر دوستیها و عشقهای رنگین و ننگین نسبت داد!!!
نه لیلی میشناسیم و نه مجنون
نه یوسف نه زلیخای جگرخون!!
به هر خبطی نهادیم عاشقی نام
به الله عشق را کردیم دلخون
#حسن_خادم_صبا
سلام دوستان جناب استاد شجریان این شعر را بسیار زیبا خوانده اند.این شعر را در آلبوم یاد ایام استاد شجریان دنبال کنید.
آقای آرمین عزیز کسی عشق انسانی و زمینی را نفی نمی کند و حتی سعدی نیز آثار زیادی در این خصوص دارد اما این غزل بسیار زیبا که یکی از زیباترین عزلیات ادب فارسی است ، عارفانه است یا بهتر بگویم عاشقانه عارفانه است چون در بیت " گر بزنندم به تیغ در نظرش بی دریغ - دین او یک نظر صد چومنش خونبهاست"، سعدی منظور خود را مشخص کرده که این عشق نمی تواند زمینی باشد.
دعوی عشاق را شرح نخواهد بیان ..... در مصرع دیگر حکم تو بر من روا ، زهر تو بر من دواست ...این طور درست است به نظر حقیر
جناب آرمین
باسلام
ساختار و کلمات و تعابیر هر شعر یا غزلی معرف سبک و هدف آن است
در این غزل مشخصا کلمات و تعابیر معروف در ادبیات عرفانی به کار رفته و به هیچ عنوان جنبه زمینی در آن متصور نیست
در اشعاری از باباطاهر عریان و عمر خیام نیشابوری می توان عشق زمینی را یافت
در پایان توصیه میکنم هنگام نقدو نظر جنبه ادب و حرمت نیز رعایت شود
موفق باشید
جناب آقای همایون سلیمانی
باسلام
این بیت در درجه ی بالایی از تصاویر و مضامین عرفانی به مقوله شوق دیدار به قیمت تیغ خوردن یا گردن زده شدن اشاره دارد. به این مضمون که
اگر سر از تنم جدا کنند، به شرط آنکه فقط یک نظر محبوب خود را ببینم، همان یک نظر دیدن به اندازه خون بهای صد نفر چون من که عاشق یار هستم ارزش دارد.
این حالات و تصاویر عرفانی بر اوج ارادت و اشتیاق وصل حتی به قیمت فنا در محضر دوست تاکید دارد.
امیدوارم از ادا نمودن حق مطلب بر آمده باشم.
بر این بنده ناچیز ببخشید کاستی ها را...
بدرود
با عرض سلام
خانم شقایق و اقا ی ارمین
مهم نیس که هر کی چه تعبیری داره تعبیر و درک هر کس از مساله متفاوت از دیگری میباشد
ولی تعبیر من ترکبیب تعابیر شما هستش البته به اقا ی ارمین نزدیکتر می باشد
امیدوارم ایران و جانعه به جایی برسه که هرکی با طرز فکر مخصوص به خودش در اسایش کنار دیگری زندگی کند
جناب آقای امیر موثقی
درود بی کران بر شما، بسیار سپاسگزارم از وقتی که برای پاسخ دادن به بنده گذاشتید.
پاینده و برقرار باشید
مهیار جان ، به این مدل وزن ها میگن دوری ، چه مدل وزن هایی؟؟
وزن هایی که اگه مصراع رو به دو نیم تقسیم کنی هر دو نیمه با هم برابر هستن ، البته در هر نیمه دو رکن نباید یکسان باشن ، مثلا مفتعلن مفتعلن این دوری نمیشه
ولی مثلاثه مفتعلن مفاعلن یک نیمه ی مصراع هست ، اگر نیمه ی دوم مصراع هم بشه مفتعلن مفاعلن اون وقت میشه وزن دوری ،
حالا قاعده ی خاص این اوزان اینطور هست که هر نصف مصراع که رسیدی حکم پایان مصراع رو داره و بنا بر همین قاعده دقیقا وسط مصراع میتونه های کشیده بیاد و صحیح هم محسوب میشه ، فقط های کشیده ، نمیتونی به جای هجای کشیده مثلا یه هجای کوتاه بیاری ، اگر توضیحاتم واضح نبود بفرمایید که بیشتر توضیح بدم
مهیار جان شما بزرگوارید
منم مثل شما فقط یک شاعر هستم از این دریای بیکران فقط قطره ای رو چشیدم
خوشحال میشم اگر مشورتی خواستید ، زنده باشی هم کیش (شاعر جان )
مایهٔ پرهیزگار قوت صبر است و عقل
عقل گرفتار عشق صبر زبون هواست
مفهوم این بیت چیست؟؟؟؟
سلام
زیباترین شعر سعدی مهربان همین است سعدی را بشناسید مالک ملک وجود همان دوست است که هر چه کند جور نیست چه دشنام دهد چه زهر برجام افکند
اوست استاد سخن ان هم ساده نویس وشیرین میبالم به خود از ایرانی بودنم او میآموزد راه خدا پرستی را چه شوکران دهد چه دشنام لب شیرین راهکار است سعدی جان مهربان حلالت باد یکی از 5 نام برتر ایران زمین نوشت باد شهد شیرین سختیهای روزگارت راستی در زمان تو کبوتر نامه بر وچاپار به اینجایت رساند
اگر در زمان من بودی افاق از بارنامت چه میکرد
دوستان من بااین شعر 15سال عمرم را رویایی گذراندم چه رنجها که از اخلاق دوست شیرینم آمد خداوند رحمتت کند زنده باد مهربان بزرگ
آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری
در آخر سعدی با مردم آزاری بسیار مشکل داشت من این ازسعدی گرفتم وخدمت چه اندک به خلق کردم البته مراد مرام وحاصل کار اوست نه ریا
این شعر انقدر گویاست که نیاز به تفسیر ندارد واینکه نکته ای جالب آمد دوستان افاغنه انقدر اشعارفارسی میدانند که باورتان نمیشود عوامشان اشعاری از برند که مبهوت میشوید بپرسید تا ببینید
سلام سرکار خانم زهرا بزرگوار
مفهوم این بیت بسیار جالب است هر دو مصرع پاسخ یکدیگر است
پرهیزگاری راه خدا پرستیست که لازمه آن صبوری در مقابل هوس وعاقلانه عمل کردن در مقابل عشق است او مینالد از انسان که عقلش پی انواع عشق وصبرش زبون هوی وهوس است زبون یعنی مغلوب
عشق را در آخر شعر شرح میدهد که میگوید از لب شیرین فحش و شنام هم شیرین میاید صبر هم که با تیغ وزهر هم شکسته نمیشود
این شعر به لحاظ وزن ومعنا خارق العاده واینا قرآن است و بس البته اگر تسوف سوفیان مجالش دهد خیلی ساده همان است حضرت محمد درش کوشید ای کاش تصوف ودرویشی را از نظر من جدا کنیم از این بزرگان سوره شعرا را اگر لازم دانستید بخوانید از معنا تا بدانید چرا نامی چنین بر سعدیست
با درود.
دوستان پیشنهاد میدم آهنگی که با این شعر از خواننده تازه کاری به نام میلاد رجبیان ارائه شده و لینک دانلودش رو در زیر میگذارم حتما گوش بدید.
پاینده باشید.
با سلام سوالی هست که خواستم با بزرگان در میان بگذارم
آیا در مورد زندگی نامه سعدی در کتابی به طور کامل بیان شده که او دقیقا عاشق چه کسی بوده و ... و اینکه با که ازدواج نموده ؟در واقع باید این گونه بپرسم که بنده تا پیش از این فکر میکردم که در مورد زندگی سعدی چندان اطلاعی نیست ولی فردی چیزهایی میگفت که ذهن مرا مشغول کرد
سعدی جان من
سعدی سعدی سعدی با دل من چه کردی
چه سحر کلامی چه اعجاز بیانی
هر کس به زمان خویشتن بود
من سعدی آخرالزمانم
هر بار که غزلی از سعدی میخوانم، میگویم «دیگر از این غزل بهتر وجود ندارد و این انتهای زیبایی است و ممکن نیست بشود زیباتر از آن سرود» اما هر بار غزل جدیدی میبینم و میفهمم که نه ... فصاحت و شیوایی و زیبایی کلام سعدی انتها ندارد و غزلهای او یکی از یکی بهتر است. امروز که این غزل را دیدم از شدت زیبایی و شیوایی و شیدایی کلام سعدی اشک شوق ریختم.
سعدی تو با ما چه کردی؟
مطمئنم آخرش یک روز سر به بیان میگذارم و برنمیگردم. سعدی این وعده را داده.
عاقبت سر به بیابان بنهد چون سعدی
هر که در سر هوس چون تو غزلی دارد
بی تکراره این بشر...
یک شعر کاملا عرفانی
جناب سعدی ، کاش بودی و میدیدی این همه عرض ارادت رو .. چیکار میکنی با قلب ما؟
درود بر همگی
و درود بی کران بر استاد سخن شیخ سعدی
در مورد شعر که هرچی بگم باز هم در حد و اندازه ش نیست و زائد الوصفه.
ولی مصرع اول یه چیزی به ذهنم خطور کرد که گفتم به اشتراک شما عزیزان بگذارم. میفرماید که سلسله موی دوست حلقه دام بلاست. به نظرم یه اشاره ریزی به زندان داره. با توجه به اینکه مو معمولا سیاه هست و فضای زندان هم یک فضای تاریک و سیاه. و استفاده از واژگانی چون حلقه و دام و بلا این رو میتونه برسونه که حضرت در عشق معشوق خود زندانی شده. ( نظر بنده به هیچ وجه این نیست که عشق زمینی است یا غیر زمینی و صرفا یک تمثیل هست. )
در پناه حق
فکر کنم وزنش مفتعلن فعولن مفتعلن فعولن باشه
چون من هم به صورت سماعی هم به صورت تقطیع وزنو مفتعلن فعولن مفتعلن فعولن بدست اوردم
سلسله موی دوست حلقه دام بلاست
هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست
بسیار زیبا و تامل بر انگیز👌
غزل ۴۷
وزن :مفتعلن فاعلات مفتعلن فاعلات (بحر منسرح مثمن مطوی موقوف )
1.سلسه :زنجیر /ماجرا 2/8
تشبیه :مو به سلسله و زنجیر، وبلا و مصیبت به دام (اضافه تشبیهی ) /ایهام :حلقه 1_حلقه دام
2_گروه عاشقان.
معنی :حلقه های زنجیر گیسوان یار دام بلایی گسترده و عاشقان را اسیر خود ساخته است.
هر کس اسیر این دام نگردد، از این هنگامه و غوقا در امان است؛گر چه از لذت این اسارت نیز محروم خواهد ماند.
2.نظر :نگاه /خونبها :تاوان و غرامت و دیه ریخته شدن خون و کشته شدن کسی.
تشطیر :تیغ، دریغ.
معنی :اگر مرا با شمشیر، بی ملاحظه در پیش چشمان او تکه تکه کنند، تحمل می کنم ؛ زیرا یک بار دیدن او به خونبهای صد چو منی می ارزد.
3.حیف :/11/6دوستر :کوتاه شده دوست تر، دوست داشتنی تر.
آرایه تکرار :دوست، جان ما.
معنی :اگر در راه وصال دوست جان ببازی، تاسفی نمیخوریم؛ زیرا دوست از جان ما محبوب تر و عزیز تر است.
4.تناسب :دعوی، شرع، بیان، دلیل، گواه.
صفحه 120
معنی :شریعت و قانون برای داوری در باب عاشقان به برهان آشکار نیازی ندارد؛ زیرا گونه های زرد آنان به مئابه دلیل و ناله های زارشان به جای گواه و شاهد پذیرفتنی است.
5.مایه :سرمایه /قوت :نیرو/هوا :میل و آرزو، هوس.
آرایه تفسیر :ابتدا صبر و عقل به طور کلی آمده و سپس هر یک تفسیر شده است.
معنی :آنچه پرهیزگار را به پرهیز وا می دارد، نیروی شکیبایی و خردمندی است؛ اینک خردش اسیر عشق گشته و شکیبایی او در برابر هوس عاجز مانده است.
6.کنایه :بند، کمند /استعاره مکنیه :گردن جان.
معنی :هر گاه عاشق پای بند معشوق گردد و جانش با کمند معشوق صید شده باشد، یارای آن ندارد تا بپرسد که این پایبندی و اسارت برای چیست؟
7.جرم :گناه.
کنایه :مالک ملک وجود، حاکم رد و قبول (خداوند) /جناس اشتقاق و زاید :مالک، ملک /تشبیه :وجود به ملک (اضافه تشبیهی) /تضاد :رد، قبول.
معنی :او فرمانروای سرزمین هستی است و پذیرفتن یا نپذیرفتن به حکم اوست و هر چه انجام دهد، عین عدل است و چنانچه تو خواست و فرمان او را نپسندی و شکوه سر دهی، جفا کرده ای.
8.نیام :غلاف شمشیر /قبل :جانب و سوی /رضا :خوشنودی و موافقت.
جناس زاید و شبه اشتقاق :قبل، قبول /تناسب :تیغ، نیام /تشطیر :نیام، جام.
معنی :شمشیر از غلاف بیرون کن و به جای شراب در جام ما زهر بریز؛ این ها از جانب ما پذیرفتنی و قابل قبول است و بدان خشنودیم.
9.نواختن :نوازش و ملاطفت کردن /گداختن :سوزاندن، ذوب کردن /قهر :خشم و بی مهری /زجر :بازداشتن و نهی کردن، درد و شکنجه.
تضاد :لطف، قهر /جناس زاید و اشتقاق :روان، روا.
معنی :اگر مرا از سر لطف و مهربانی نوازش کنی و یا با غضب خویش مرا بسوزانی آنچه تو فرمایی، بر من روان و جاری است؛ حتی اگر مرا از خود برانی جایز و رواست.
10.جور :ستم /رقیب :8/9/عهد :پیمان /مدعی 18/2.
تشطیر :رقیب، حبیب.
تضاد و جناس لا حق :جفا، وفا.
معنی :آن کسی که به ستم و عتاب های نگهبان معشوق یا به تند خویی او میثاق دوستی را فراموش کن، لاف زنی بی وفا بیش نیست.
11.اخلاق :جمع خلق، خوی ها و رفتارها /گو (اول) :بگذار (لغت نامه) /لب شیرین :273/3.
تشطیر :دوست، نکوست /جناس تام :بین دو “ گو “/تضاد :دشنام، دعا.
معنی :ای سعدی، از خوی یار هر چه حاصل آید، برای عاشق نکوست؛ بگذار دشنام گوید که حتی دشنام از لبان شیرین او مثل دعاست .
منبع : شرح غزلهای سعدی
دکتر محمدرضا برزگر خالقی
دکتر تورج عقدایی
سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟
از گلستان ِ ما بِبَر طبقی
شاد و تندرست باشید .
سرکار خانم زندی، با سپاس از زحمات شما در روایت شرح غزلها، بنظرم برای تسهیل در بهرهگیری از حاشیه ارزشمند، لازم است در شروع شرح هر بیت، ابتدا خودِ بیت را ذکر نمایید تا نیاز مکرر به مراجعه به غزل وجود نداشته باشد در غیر اینصورت کار مطالعه شرح با دشواری بسیار خواهد بود. موفق باشید انشالله.
سلام 😊
این شعر منو یاد "فیلمِ در دلِ ماشین" که بر اساس واقعیت هم هست میندازه
میشه بیت ۱ رو معنی کنید دوستان 💐🙏