غزل شمارهٔ ۴۵۹
نبایستی هم اول مهر بستن
چو در دل داشتی پیمان شکستن
به ناز وصل پروردن یکی را
خطا کردی به تیغ هجر خستن
دگربار از پری رویان جماش
نمیباید وفای عهد جستن
اگر کنجی به دست آرم دگر بار
منم زین نوبت و تنها نشستن
ولیکن صبر تنهایی محال است
که نتوان در به روی دوست بستن
همیگویم بگریم در غمت زار
دگر گویم بخندی بر گرستن
گر آزادم کنی ور بنده خوانی
مرا زین قید ممکن نیست جستن
گرم دشمن شوی ور دوست گیری
نخواهم دستت از دامن گسستن
قیاس آن است سعدی کز کمندش
به جان دادن توانی باز رستن
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نبایستی هم اول مهر بستن
چو در دل داشتی پیمان شکستن
هوش مصنوعی: نباید در آغاز مهر، پیمان بستی در حالی که در دل قصد شکستن آن را داشتی.
به ناز وصل پروردن یکی را
خطا کردی به تیغ هجر خستن
هوش مصنوعی: با محبت و لطافت به دوستی کسی نگاه کردن، اشتباه کردی و این اشتباه با درد جدایی او را آزرده کرده است.
دگربار از پری رویان جماش
نمیباید وفای عهد جستن
هوش مصنوعی: دیگر نباید از زیباییهای پریچهره وفای به عهد و راستگویی انتظار داشت.
اگر کنجی به دست آرم دگر بار
منم زین نوبت و تنها نشستن
هوش مصنوعی: اگر فرصتی دیگر به دست بیاورم، دوباره تنها نشستهام و باید با خودم مواجه شوم.
ولیکن صبر تنهایی محال است
که نتوان در به روی دوست بستن
هوش مصنوعی: اما تحمل تنهایی دشوار است و نمیتوان درِ دل را به روی دوست بست.
همیگویم بگریم در غمت زار
دگر گویم بخندی بر گرستن
هوش مصنوعی: من میگویم که در غم تو باید بگریم و نالان باشم، اما بعد از مدتی به خودم میگویم که بهتر است بخندم و از گریه دست بردارم.
گر آزادم کنی ور بنده خوانی
مرا زین قید ممکن نیست جستن
هوش مصنوعی: اگر مرا آزاد کنی یا اینکه به عنوان بندهات بخوانی، هیچکدام از این وضعیتها نمیتواند من را از این قید و بند رهایی بخشد.
گرم دشمن شوی ور دوست گیری
نخواهم دستت از دامن گسستن
هوش مصنوعی: اگر با من دشمنی کنی یا با من دوستانه رفتار کنی، هرگز دلم نمیخواهد که از رابطهام با تو جدا شوم.
قیاس آن است سعدی کز کمندش
به جان دادن توانی باز رستن
هوش مصنوعی: سعدی میگوید که اگر کسی به دام محبت او بیفتد، حتی اگر جانش را هم بدهد، نمیتواند از آن دام فرار کند.
خوانش ها
غزل ۴۵۹ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل شمارهٔ ۴۵۹ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۴۵۹ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل شمارهٔ ۴۵۹ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل شمارهٔ ۴۵۹ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۴۵۹ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۴۵۹ به خوانش سهیل قاسمی
حاشیه ها
1398/06/27 10:08
گویان
کسی نمیدونه عاقبت عشق باختن چی میشه
اینکه بگوییم از اول عاشق نمیشدی که نمیشود
عشق که با تصمیم قبلی شکل نمیگیرد
که با منطق سرنوشت تطبیق دهیم
1399/08/16 16:11
پریسا
" من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی/ عهد نابستن ازآن به که ببندی و نپایی!"
1403/10/07 22:01
جلال ارغوانی
بگو سعدی که میگویند مردم
کلامت لایق در دل نشستن