گنجور

غزل شمارهٔ ۴۵۸

گر متصور شدی، با تو در آمیختن
حیف نبودی وجود، در قدمت ریختن
فکرت من در تو نیست، در قلمِ قدرتی‌ست
کاو بتواند چنین، صورتی انگیختن
کی‌ست که مرهم نهد، بر دل مجروح عشق؟
که‌ش نه مجال وقوف، نه رهِ بگریختن
داعیهٔ شوق نیست، رفتن و باز آمدن
قاعدهٔ مهر نیست، بستن و بگسیختن
آبِ روان سرشک، وآتش سوزانِ آه
پیش تو باد است و خاک، بر سر خود بیختن
هر که به شب شمع‌وار در نظر شاهدی‌ست
باک ندارد به روز، کشتن و آویختن
خوی تو با دوستان، تلخ سخن گفتن است
چارهٔ سعدی حدیث با شکر آمیختن

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر متصور شدی، با تو در آمیختن
حیف نبودی وجود، در قدمت ریختن
هوش مصنوعی: اگر تصور می‌کردی که می‌توانم با تو یکی شوم، این حیف بود که وجودم را در پای تو نثار کنم.
فکرت من در تو نیست، در قلمِ قدرتی‌ست
کاو بتواند چنین، صورتی انگیختن
هوش مصنوعی: اندیشه من در تو نیست، بلکه در نیرو و توانایی است که می‌تواند چنین شکلی را خلق کند.
کی‌ست که مرهم نهد، بر دل مجروح عشق؟
که‌ش نه مجال وقوف، نه رهِ بگریختن
هوش مصنوعی: کیست که بتواند بر دل جریحه‌دار عشق درمانی بگذارد؟ نه فرصتی برای درنگ است و نه راهی برای فرار.
داعیهٔ شوق نیست، رفتن و باز آمدن
قاعدهٔ مهر نیست، بستن و بگسیختن
هوش مصنوعی: درگیر شوق و اشتیاق بودن، دلیل نمی‌شود که کسی بی‌وقفه بیفتد و دوباره برگردد. روابط عاشقانه همیشه بر پایه ثابت و پایدار نیستند که به راحتی بتوان آنها را قطع یا دوباره برقرار کرد.
آبِ روان سرشک، وآتش سوزانِ آه
پیش تو باد است و خاک، بر سر خود بیختن
هوش مصنوعی: اشک‌های من مانند آب روان و آتش درونم همچون زبانه‌های آتش است، اما در مقابل تو همه این‌ها بی‌اهمیت و ناچیز به نظر می‌رسد، مانند خاکی که بر سر خود می‌ریزم.
هر که به شب شمع‌وار در نظر شاهدی‌ست
باک ندارد به روز، کشتن و آویختن
هوش مصنوعی: هر کسی که در شب مانند شمع در جلو چشم معشوقی است، از روزی که به دست می‌آید و او را می‌کشند یا آویزان می‌کنند، هیچ هراسی ندارد.
خوی تو با دوستان، تلخ سخن گفتن است
چارهٔ سعدی حدیث با شکر آمیختن
هوش مصنوعی: تو با دوستانت به تلخی سخن می‌گویی، اما سعدی می‌گوید باید داستان‌ها را با شیرینی و لطافت بیان کرد.

خوانش ها

غزل ۴۵۸ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل شمارهٔ ۴۵۸ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۴۵۸ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۴۵۸ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل شمارهٔ ۴۵۸ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۴۵۸ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۴۵۸ به خوانش سهیل قاسمی

حاشیه ها

1394/03/16 21:06
حسین

قافیه در بیت سوم (مطابق کتاب "کلیات سعدی" آقای دکتر خرمشاهی) بگریختن است.
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

1394/03/16 21:06
ایران نژاد

و هم ازین رو که بگسیختن در بیت بعدی آمده است!!
« کش نه مجال وقوف ،نه ره بگریختن »
و دیگر که گسیختن ره نمی خواهد گریختن اما چرا

1395/04/13 16:07
۷

آب روان سرشک و آتش سوزان آه
پیش تو بادست و خاک بر سر خود بیختن
اشک روان و آه جگرسوز من پیش تو چون خاک ریختن بر سر و همانا خواری من هست
هر که به شب شمع وار در نظر شاهدیست
باک ندارد به روز کشتن و آویختن
هر کس شبها در برابر دیدگان شاهد و دلبر همچون شمع ذره ذره آب میشود باکی ندارد که هنگام روز او را به دار بکشند و بکشند

1403/10/07 22:01
جلال ارغوانی

هر که بود اهل دل زین دو یکی میکند

دفتر سعدی  به دل یا  به تن آویختن