غزل شمارهٔ ۴۵۷
چند بشاید به صبر دیده فرو دوختن
خرمن ما را نماند حیله به جز سوختن
گر نظر صدق را نام گنه مینهند
حاصل ما هیچ نیست جز گنه اندوختن
چند به شب در سماع جامه دریدن ز شوق
روز دگر بامداد پاره بر او دوختن
زهد نخواهد خرید چاره رنجور عشق
شمع و شراب است و شید پیش تو نفروختن
تا به کدام آبروی ذکر وصالت کنیم
شکر خیالت هنوز مینتوان توختن
لهجه شیرین من پیش دهان تو چیست
در نظر آفتاب مشعله افروختن
منطق سعدی شنید حاسد و حیران بماند
چاره او خامشیست یا سخن آموختن
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چند بشاید به صبر دیده فرو دوختن
خرمن ما را نماند حیله به جز سوختن
هوش مصنوعی: چند بار باید صبر کرد و به زمین نگاه کرد، وقتی که دیگر چیزی از زمین ما باقی نمانده و جز سوختن راهی نداریم؟
گر نظر صدق را نام گنه مینهند
حاصل ما هیچ نیست جز گنه اندوختن
هوش مصنوعی: اگر به صداقت و درستی، نام گناه بگذارند، در نهایت آنچه ما به دست آوردهایم جز انباشتن گناه نیست.
چند به شب در سماع جامه دریدن ز شوق
روز دگر بامداد پاره بر او دوختن
هوش مصنوعی: چند بار در شب به شوق روز بعد، لباس خود را پاره کردم و سپس به روز جدید، با دوختن تکههای آن لباس را دوباره درست کردم.
زهد نخواهد خرید چاره رنجور عشق
شمع و شراب است و شید پیش تو نفروختن
هوش مصنوعی: دلبستگی به درویشی و زهد نمیتواند به تنهایی درد عشق را درمان کند. در حقیقت، عشق همانند شمعی است که در کنار شراب میسوزد و نورافشانی میکند، و این زیبایی و شور را نمیتوان به راحتی به کسی فروخت یا تحمیل کرد.
تا به کدام آبروی ذکر وصالت کنیم
شکر خیالت هنوز مینتوان توختن
هوش مصنوعی: نمیدانیم با چه نیت و احترامی به یاد وصالت بپردازیم، چرا که هنوز نمیتوانیم به خوبی از خیال تو سپاسگزاری کنیم.
لهجه شیرین من پیش دهان تو چیست
در نظر آفتاب مشعله افروختن
هوش مصنوعی: لحن دلنشین من در مقابل سخن تو چه معنایی دارد، هنگامی که در برابر نور خورشید میدرخشد و شعله میافروزد.
منطق سعدی شنید حاسد و حیران بماند
چاره او خامشیست یا سخن آموختن
هوش مصنوعی: سخنان سعدی به قدری منطقی و دلنشین است که حسودان و دشمنان، از شنیدن آن شگفتزده میشوند. راه حل آنها یا این است که از سخن گفتن خودداری کنند یا اینکه بیاموزند چطور سخن بگویند.
خوانش ها
غزل ۴۵۷ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل شمارهٔ ۴۵۷ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۴۵۷ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل شمارهٔ ۴۵۷ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل شمارهٔ ۴۵۷ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۴۵۷ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۴۵۷ به خوانش سهیل قاسمی
حاشیه ها
1395/04/13 16:07
۷
چند به شب در سماع جامه دریدن ز شوق
روز دگر بامداد پاره بر او دوختن
تا کی شبها از شدت پایکوبی پیراهن چاک میکنی و بامداد بر آن پاره و صله میدوزی.
این جامه به ظاهر تقوا را دور بینداز
1395/04/13 16:07
۷
زهد نخواهد خرید چاره رنجور عشق
شمع و شرابست و شید پیش تو نفروختن
بیمار عشق(عاشقی) با زهد و تقوا درمان نمیشود که نمیشود بلکه درمان او شمع و شراب است و پرهیز از ریا و زهد نر برابر تو
1396/04/30 12:06
آرمان سلیمی کوچی
بیت 5: من نمی دانم که باید با کدام آبرو، از آرزوی وصال تو یاد کنم در حالیکه هنوز توان قدردانی از خیال روی تو را( که به من آرامش بخشیده) هم ندارم.
توختن: در اینجا به معنی " ادا کردن و گزاردن " است.
1403/10/07 22:01
جلال ارغوانی
پیش تو سعدی ببین پیر ادیب فلک
از ادب استاده است بهر نو آموختن