گنجور

غزل شمارهٔ ۴۵۶

ما نتوانیم و عشق پنجه درانداختن
قوت او می‌کند بر سر ما تاختن
گر دهیم ره به خویش یا نگذاری به پیش
هر دو به دستت در است کشتن و بنواختن
گر تو به شمشیر و تیر حمله بیاری رواست
چاره ما هیچ نیست جز سپر انداختن
کشتی در آب را از دو برون حال نیست
یا همه سود ای حکیم یا همه درباختن
مذهب اگر عاشقیست سنت عشاق چیست
دل که نظرگاه اوست از همه پرداختن
پایه خورشید نیست پیش تو افروختن
یا قد و بالای سرو پیش تو افراختن
هر که چنین روی دید جامه چو سعدی درید
موجب دیوانگیست آفت بشناختن
یا بگدازم چو شمع یا بکشندم به صبح
چاره همین بیش نیست سوختن و ساختن
ما سپر انداختیم با تو که در جنگ دوست
زخم توان خورد و تیغ بر نتوان آختن

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ما نتوانیم و عشق پنجه درانداختن
قوت او می‌کند بر سر ما تاختن
هوش مصنوعی: ما نمی‌توانیم با عشق مبارزه کنیم، اما عشق به ما قدرت می‌دهد و باعث می‌شود که به شدت به ما حمله کند.
گر دهیم ره به خویش یا نگذاری به پیش
هر دو به دستت در است کشتن و بنواختن
هوش مصنوعی: اگر راهی به سوی خودمان بدهیم یا اجازه ندهی به جلو برویم، در هر دو حالت در دستان توست که انتخاب کنی بین نابودی و نوازش.
گر تو به شمشیر و تیر حمله بیاری رواست
چاره ما هیچ نیست جز سپر انداختن
هوش مصنوعی: اگر تو با شمشیر و تیر به ما حمله کنی، راهی برای ما وجود ندارد جز اینکه از خودمان دفاع کنیم و سپر بگذاریم.
کشتی در آب را از دو برون حال نیست
یا همه سود ای حکیم یا همه درباختن
هوش مصنوعی: کشتی که در دریا حرکت می‌کند، نمی‌تواند هم به مقصد برسد و هم ضرر کند. یا همه‌چیز به نفع است یا همه‌چیز به زیان. ای حکیم!
مذهب اگر عاشقیست سنت عشاق چیست
دل که نظرگاه اوست از همه پرداختن
هوش مصنوعی: اگر عشق یک مذهب است، پس رسم عاشقان چیست؟ دل که جایگاه اوست، چرا از همه چیز دیگر جدا شده است؟
پایه خورشید نیست پیش تو افروختن
یا قد و بالای سرو پیش تو افراختن
هوش مصنوعی: خورشید نمی‌تواند با درخشندگی تو رقابت کند و هیچ درخت سروی نمی‌تواند با قامت تو برابری کند.
هر که چنین روی دید جامه چو سعدی درید
موجب دیوانگیست آفت بشناختن
هوش مصنوعی: هر کسی که چنین چهره‌ای را ببیند، مانند سعدی لباس خود را پاره می‌کند. این نشان‌دهنده جنون و دیوانگی است که از شناخت آن دردسر به وجود می‌آید.
یا بگدازم چو شمع یا بکشندم به صبح
چاره همین بیش نیست سوختن و ساختن
هوش مصنوعی: یا مانند شمع ذوب شوم یا اینکه مرا به صبح بکشند، چاره‌ای غیر از این نیست که بسوزم و بسازم.
ما سپر انداختیم با تو که در جنگ دوست
زخم توان خورد و تیغ بر نتوان آختن
هوش مصنوعی: ما با تو در جنگ بهشتی دست از دفاع برداشتیم، زیرا در نبرد با دوست نمی‌توانیم از آسیب‌های جدی فرار کنیم و نمی‌توانیم به او ضربه بزنیم.

خوانش ها

غزل ۴۵۶ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۴۵۶ به خوانش مهدی سروری
غزل شمارهٔ ۴۵۶ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۴۵۶ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۴۵۶ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل شمارهٔ ۴۵۶ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۴۵۶ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۴۵۶ به خوانش سهیل قاسمی

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"سه گاه ۶"
با صدای محسن کرامتی (آلبوم ۱۸۶ تصنیف قدیمی ۴)

حاشیه ها

1392/10/09 10:01
یعقوب خاوری

با سلام، در مصرع اول بعد از عشق ویرگول بگذارید و در بیت دوم دهیم اگر دهی ام بنویسید بهتر خوانده می شود.

1392/11/17 10:02
حمزه

با نظر آقای خاوری موافقم

1393/01/16 01:04
داتیس

آقا من هم پیرو نظر دوستان، در عجبم که چرا سایت گنجور با این همه شیوایی و دقت در کارش، اِعرابگذاری را اضافه نمی‌کند که به خواننده در درک زیبایی و معنای شعر کمک کند؟ گاهی عدم درک خواننده از تغییر تلفظ، کل شعر را در هم می‌ریزد. وقتی می‌شود با استفاده از یک اِعرابگذاری ساده، کمک شایانی به خواننده کرد آخه چرا نه؟

1395/03/09 01:06
آرشام

ای کاش زودتر با سعدی بزرگ آشنا شده بودم!

1395/03/09 05:06
گمنام

جناب آرشام،
همشهری شیخ ، خواجه حافظ شیرازی می فرماید؛
هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست،.
ما نتوانیم و عشق، !! پنجه در انداختتن!!
با عشق پنجه می توانی در انداخت؟؟
تو پای به راه در نه و هیچ مپرس!!
خود راه بگویدت، که چون باید رفت.

1402/02/30 03:04
فاطمه یاوری

کشتی در آب را از دو برون حال نیست

یا همه سود ای حکیم یا همه درباختن

مذهب اگر عاشقیست سنت عشاق چیست

دل که نظرگاه اوست از همه پرداختن

 

چاره همین بیش نیست!

سوختن و ساختن....

1403/10/07 23:01
جلال ارغوانی

نام توبرد سعدیا هرکه بگفت از هنر

کس نتواند چو تو شعر وهنر  ساختن