غزل شمارهٔ ۴۵۰
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل ۴۵۰ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۴۵۰ به خوانش فاطمه زندی
غزل ۴۵۰ به خوانش مهدی سروری
غزل شمارهٔ ۴۵۰ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۴۵۰ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل شمارهٔ ۴۵۰ به خوانش فرشید ربانی
غزل شمارهٔ ۴۵۰ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل شمارهٔ ۴۵۰ به خوانش محمدرضا کاکائی
غزل شمارهٔ ۴۵۰ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۴۵۰ به خوانش سهیل قاسمی
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
بیت اول، مصرع دوم:
کز سنگ "ناله" خیزد . . .
با تشکر.
---
پاسخ: «ناله» به جای «گریه» جایگزین شد و «گریه» به عنوان بدل اضافه شد.
در مورد کلمۀ الا در مصرع دوم بیت هفتم:
1. بعضی آن را حتی می دانند. نمی دانم کدامیک درست است.
2. به نظر من کلمۀ الا باید با "ی" نوشته شود مثل "حتی" و بر روی "ی" الف مقصوره گداشته شود که البته من جای آن را در کامپیوتر نمیدانم وگرنه بر بالای "ی" می گذاشتم.
با سپاس
@مهوش نوابی:
کلمهی «الّا» به معنی «مگر» و «به جز» را خود عربها هم الا مینویسند، «الی» کلمهی دیگری است که تشدید ندارد و معنیش «به سوی» میشود.
در بیت هفتم به جای واژه ی «الا»بایدواژه «حتی» گذاشت.زیرا عشق با گذشت روزگاران از دل پاک نمی شود.
سعدی خود میگوید:
عشق داغی است که تا مرگ نیاید نرود
هر که بر چهره از این داغ نشانی دارد
لازم بذکرست که استاد شفیعی کدکنی در شعر خود بجای الا حتی گذاشته اند و این بیت را با کلمه اخیر آورده اند...
دوستانی که از عبارت بعضی استفاده کردنه اند باید بجای آن نام استاد کدکنی را میاوردند.اینگونه صحیحترست.
بر خلاف نظر استاد شفیعی کد کنی که کلمه"حتی" را جایگزین "الا" کرده اند ،بنظر این حقیر با توجه به سه ردیف ابیات آخر غزل که "الا" بکار گرفته شده در این بیت هم سعدی خواسته است از همین ردیف استفاده کند ولذا "الا" صحیح تر بنظر میرسد.
نکته دوم اینکه استاد سخن فارسی در این غزل از قصیده امروءالقیس که از معلقات سبعه دوران جاهلیت در کعبه بوده است الهام گرفته و به گونه ای به استقبال آن رفته است.
میتوان به عنوان تفنن «الا» را «حتا» نوشت و معنایی تازه از آن برداشت کرد. اما منطق شعر اجازه نمیدهد که «حتا» باشد. زیرا آنوقت مصراع نخست مقدمه منطقی ست که تالی آن میشود «الا به روزگاران» اگر «الا» به «حتا» تغییر پیدا کند آنوقت مقدمه زاید میشود.
شاعر میگویید انتظار نداشته باشید مهری که به روزگاران در دل نشسته است زود فراموش شود نمیتوانید آن را از دل بیرون کنید مگر به روزگران. اگر میخواست بگوید هیچوقت از دل بیرون نمیرود آن دلیل بر دل نشسته به روزگاران را نمیآورد و برای مثال میگفت مهر تو به روزگاران بر دل نشسته ازلی بوده است و حتا به روزگاران هم بیرون نمیرود مانند حافظ که میگوید:
عشقت نه سرسری ست که از سر به در شود
مهرت نه عارضی ست که جای دگر شود،
عشق تو در وجودم و مهر تو از دلم
با شیر اندرون شد و با جان به در شود!
در مصرع دوم از بیت تخلص و الا و حتا بسیارگفته اند و نوشته اند و خوانده ایم ، حتا هرگز به جای این هردو ، اما از شیخ که به رندی و زمینی بودن شهره است باید همان الا را بپذیریم و لی حال و هوای غزل با حتا و هرگز موافقت دارد . و در عین حال به یاد داشته باشیم که او خودمی فرماید :
به هیچ یار مده خاطر و به هیچ دیار....
با سلام
به استناد تحقیقات جامعی که دکتر کدکنی در نسخ قدیمی انجام داده اند اصل باید بجای ناله، گریه باشد
مطلب در یکی از شماره های مجله بخارا به صورت کامل چاپ گردیده شده است
در بیت نخست از لغت بگزار استفاده شود که به معنی اجازه بده و یا رخصت فرما است. چیزی جابجا نشده است که بگذار بگوییم. مانند دیگر بیت سعدی: بگزار تا مقابل روی تو بگذریم.
با سلام گمان می کنم اینگونه درست است : سعدی به روزگاری مهری نشسته بر دل بیرون نمی توان کرد الا به روزگاران
چون وقتی الا می آید حتما چیزی جدا از کلمه گفته شده قبلی است یعنی به چند روز امکان ندارد بلکه روزهای زیادی لازم است .
دوستان توجه داشته باشند که کلمه حتی در محاوره عربی به معنی هرگز نیست بلکه دقیقا به معنی "تا" است مانند از حالا تا عید. دیده اید که فلسطینی ها شعار می دهند ثوره ثوره حتی النصر ! یعنی انقلاب ،انقلاب تا پیروزی!
پس در غزل سعدی چه الا قرار دهیم وچه حتی ،معنی اش این است که مهری که طی روزگاران بر دل نشسته است تا پاک شدن آن تا روزگاران طول می کشد.ولی چون ردیف در ابیات بعدی الا به غمگساران امده است جای تعجب است که استاد شفیعی کدکنی در یک بیت به جای الا حتی گذاشته باشد!
1 - در مورد « الا » و « حتی » در بیت هفتم به نظر حقیر بهتر است به نظر شاعر احترام بگذاریم و همان که گفته را بپذیریم و اگر شخصاً نظر غیر داریم ، همانند شفیعی کدکنی و (خیلیهای دیگر) نظر خود را در بیت یا مصرع تضمین شده یا استقبال شده به نام خود مطرح کنیم نه اینکه نظر خود را به نام شاعر اصلی به خواننده تحمیل کنیم !
2 - در بیت چهارم « بگذاشتند ما را » با وزن مفعول فاعلاتن ، 2 بخش کم دارد که این خطا از سعدی بعید است مگر اینکه در کتابت در طول دوران خطا وارد شده است . شاید چنین بوده است :
بگذاشتهاند ، و ما را ، در دیده آب حسرت
و یا
بگذشتهاند و ما را ، در دیده آب حسرت
( لازم به ذکر است که بند 2 عرض بنده هیچ تعارضی با بند 1 ندارد ! بنده نمی گویم نظر سعدی که گفته است « بگذاشتند ما را » را به میل خود تغییر دهیم بلکه عرض من این است که با توجه به اشکال وزنی شعر احتمال خطا از سوی کاتبان بوده نه جناب حضرت شیخ اجل سعدی . )
در رابطه با نظر آخرین دوست مون، کامران که فرمودند مصراع :
بگذاشتند ما را، در دیده آب حسرت...
.
مشکل وزنی داره، لازمه ذکر کنم که این بیت هیچ مشکل وزنی نداره و هیچ هجایی کم نیست، اگه با دقت تقطیع کنین متوجه می شین
اتفاقا همین مصراع، نشون دهنده ی بزرگی و علم شیخ اجل بوده، چرا که به جای استفاده از هجای کوتاه و بلند، در رکن اول، از دو هجای کشیده پشت سر هم استفاده کرده :
بگ
ذاش
تند
و با این کار از سرعت وزن و ریتمیک بودنش کاسته تا اندوه رو بهتر نشون بده به وسیله این هجاهای کشیده.
وقتی می خونیم این مصراع رو ناخودآگاه یه مکث و آهستگی توو خوندن مون رخ میده و متوجه می شیم که غیر از مضمون، حتی لحن و وزن هم اندوه بار هست.
ممنونم
من مصراع اول بیت یکم را اینگونه در جا های دیگر مشاهده کرده ام: بگذار تا بگریم ...
بنده شعر شناس نیستم اما تا جایی که میدانم سعدی و حافظ از واژۀ"حتی"
استفاده نکرده اند.مگر در دو سه بیتکی آن هم به زبان عربی.
در تأیید الا: در مصرع نخست از نشستن مهر بر دل در گذشت روزگاران سخن آمده است. روشن است که آنچه با گذشت زمان آمده است با گذشت زمان هم خواهد رفت. از این رو، الا درست تر می نماید.
این حتی به روزگاران مربوط به شعر ای مهربان تر از برگ در بوسه های باران شفیعی کدکنی ست آنجا که بیت سعدی را
سعدی به روزگاران مهری نشسته در دل
بیرون نمی توانکرد الا به روزگاران
با اندکی تغییر می آورد و در واقع جواب می گوید:
گفتی به روزگاران مهری نشسته گفتم
بیروننمی توان کرد حتی به روزگاران
دکتر شفیعی کدکنی برآنند که در بسیاری از تفاوت خوانش ابیات ، این طبع خوانندگان فارسی زبان است که به تغییر و گزینش واژه ها ،دست می زند. همچنان که در مصرع معروف ( کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران ) در اصل ( کز سنگ گریه آید ) بوده است . استاد می گوید: ” این تصرف هنرمندانه ی ذوق جامعه بوده که صورت ( کز سنگ ناله خیزد ) را جانشین سخن سعدی کرده است ” ( رستاخیز کلمات.ص 395/ انتشارات سخن.1391 )
سعدی به روزگاران ، مهری نشسته بر دل
بیرون نمی توان کرد.(الا،حتا ،هرگز) به روزگاران
ازدل سعدی ای بسا به روزگاران بیرون کردنی بوده است شاعری که به هیچ یار و دیار خاطر نمی سپرده ؛ چه بر و بحر را فراخ و آدمیان را بی شمار می دیده است ( ارچه هم می سراید:
عشق داغی است که تا مرگ نیاید نرود
هر که بر چهره ازین داغ نشانی دارد.
اما آنجا که می فرماید
ما دفتر ازحکایت مهرت نبسته ایم .... دست کم گمان بستن دفتر را از سربه در نمی کند)
باری، الا، حتا، هرگز
با شماست چگونه بخوانیدش، به مهر بستگی دارد، مهر کسی، جایی ، چیزی، و این مهر تا کجا در دلتان نشسته باشد، فرو رفته باشد ، ریشه دوانیده باشد
جا خوش کرده باشد.
همه دلتان را فرا گرفته است؟؟
چنان فراخ که بیش صحبت اغیار در نمی گنجد؟
مهر آفتاب است، دوستی است ، پیمان است در دل من جا خوش کرده است ، روشن پر و پیمان. بیرون رفتنی نیست ، بیرون کردنی نیست.
بی او دلم می میرد.
آن شما چطور ؟ ماندگار است؟ ماندگار باد!
درود دکتر ترابی عزیز
بنده هم با حتا موافقم،
حتا به روزگاران، حتا با اراده، حتا با تلاش، نمیتوان مهری را از دل برون کرد،
راستی بیرون از توان و کنترل ماست که کسی را دوست بداریم یا نه...
سلام بنظر من اگر بگذار تا بگریم بجای " بگذار تا بگرییم " بیاد قشنگتره.
سلام. راستش من از این بحث های فنی ادبی سر در نمی آرم. فقط لذت بردم و میبرم از این غزل. خیلی.
تضمین غزل اسماعیل خان ( سرباز)
در قـــلگــاه گـفتـا زینب به حمـله¬داران بــگـذار تـا بگـریم چـون ابـر در بـهاران
ای شـمـر بـی مــروت مَنْعـَـم زِ گریه منما کَـز سـنـگ نـالـه خـیـزد روزِ وَداعِ یـاران
هـر کـَس کـه دیـده بـاشد شهدِ لَبانِ اَکبر دانـَـد که تـلْـخْ بــاشـد قطـعِ امـیـدواران
بـا ســاربان بگـوئـید از گـریــۀ سـکـیـنـه تـا بر شـتر نـبـنـدد محمل به روزِ باران
چــون فاطـمه جدا شد گفتا به نعش قاسم انـــدوهِ دلْ نَگـُفـتـم الا یـک از هــزاران
صـبح قـیامـت آمـد این شـام مــاتـم مـا از بس که دیر ماندی چون شام روزه داران
گـردون جـورپـیشـه زیـن غـم بُوَد همیشه گریان چــو در قـیامت چـشمِ گناهکاران
سـربـاز با دل خـــود بـرگـو غم شَـه دین با کـس نـمی توان گفت اِلّا به غـمگُساران
کافه رویا
از من به اسماعیل خان:
کاش فقط سینه میزدی
گرامی 7
برموج خیالات و خرافات سواریم
با دغدغه ی عشقِ زره دار بهاریم
این قافله تا حشر بدین گونه روان است
تا ما به غم و غصه ی اغیار دچاریم
ماناباشید
این غزل از بیت آغازین آن نمونه کاملی از صنعت اغراق است یعنی جیزهایی گفته شود که از دید درست و عقلی شدنی نیست و در ادبیات حماسی و شاهنامه بسیار دیده میشود.همچنین دارای صنعت حسن تعلیل است یعنی با اینکه عقل پذیرای سخن نیست ولی از نظر حسی خوشایند و شدنی است.
وای وای وای شما ها چقدر مفهمید من کلا ارور دادم
میشه از بحث الا و الی و حتی خارج بشیمو یکی بهمن توضیح بده معنیه شعرو ؟!!!
ممنون میشم
اسماعیل خان عالی بووووووووووووووووووووووود
در مصراع اول بگذار تا بگریم صحیح است. زیرا بعدا می فرماید :با ساربان بگویید احوال آب چشمم. و خطاب شخصی است و فردی. . کاملا واضح است که الا درست است و حتی در این جا درست نیست. البته بنا به امر ذوقی می توان گذاشت همچنان که گویا استاد کدکنی گذاشته. و البته از او عجیب است. اقای مصطفایی هم درست گفته اند. اگر قرار بود حتی به روزگاران باشد روزگاران اول نمی امد. و ایندو همدیگر را کامل کرده اند. و عشق پس از گذشت سالیان زیاد کم کم نه اینکه کامل فراموش ولی رو به خاموشی می رود . همچنان که ادم مصیبت دیده بعد از وارد شدن شوک اولیه در ماهها و سالهای اول کم کم مصیبت را فراموش می کند یا بشدت کم رنگ می شود.
بگذار تا بگرییم، همانطور که امرؤالقیس گفته: قفا نبک...
سلام بر دوستان
بنده دلایل دکتر کدکنی را نخوانده ام ولی حدس می زنم در بیت اول به قرینه مصراع اول که میگوید " بگریم " ایشان گفته اند در مصراع دوم هم باید " گریه " باشد
به نظر حقیر "ناله " بهتر است چرا وقتی سنگ سخت ( که نماد دل بی رحم است ) ناله کند انسان دارای عواطف گریه سر می دهد که از ناله شدید تر است همان طور که در شعر دیگری ایشان فرموده اند
دوش مرغی به صبح می نالید
عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش
یکی از دوستان مخلص را
مگر آواز من رسید به گوش
گفت باور نداشتم که تو را
بانگ مرغی چنین کند مدهوش
گفتم این شرط آدمیت نیست
مرغ تسبیح گوی و من خاموش
می فرماید وقتی مرغ( که پرنده ای بیش نیست ) در سحر تسبیح خدای را می گوید من که انسانم و دارای عقل و هوش و گل سر سبد موجودات ، چطور از هوش نروم
لذا وقتی سنگ ناله دارد انسان باید حداقل گریه و شیون داشته باشد
در قصیده ای دیگر می فرماید
بلبلان ، وقت گل آمد که بنالند از شوق
نه کم از بلبل مستی تو ، بنال ای هشیار
در مورد بحث " الا " و " حتی " نیز به نظر بنده همان " الا " بسیار با زبان استادانه سعدی سازگار تر است . چرا ؟ چون می خواهد بگوید که مهری که مثلا در طول بیست سال (بنده با اجازه دوستان به جای روزگاران بیست سال را بکار برده ام فقط برای مثال ) در دل من نفوذ کرده و ریشه دوانده ، انتظار نداشته باشید که به کمتر از بیست سال بتوانم آن را از دل بیرون نمایم . همان طور که در طول روزگاران این مهر در دل جا کرده به کمتر از روزگاران نمی توان آن را از دل بیرون کرد
یعنی دقیقا ارتباط منطقی بین مقدمه در مصراع اول و نتیجه در مصراع دوم
با تشکر و عذر خواهی
با سلام . بعضی ها میفرمایند گریه صحیح است بعضی ها میفرمایند ناله . هر دو یک معنی را میرساند و ای کاش به معنی و اصل بچسبیم بجای فرع . در این راستا حکایتی وجود دارد از ناله کردن ستونی که تکیه گاه پیامبر بود و با رفتن پیامبر به جایی دیگر ناله کرد در مسجد . حکایت جالبیست بخوانید دوستان . سرچ کنید استن حنانه
درود بر احترام و ادب
حتی به روزگاران --- صحیح است . چون آن مهر حتی با گذشت روزگاران هم بیرون نمی رود
الا به روزگاران -- پیش شرط بیرون رفتن آن مهر گذشت روزگاران است - در نتیجه آن مهر ازلی و ابدی نیست و بیرونرفتنی ست
خلاصه : حتی بره روزگاران صحیح است
دقیقا اسمائیل خان حرف دل حضرت سخن سعدی رو ب شکل دیگه بیان کرده که گفتن این اشعار در اون زمان گرون تموم میشده.بجای این که سطح ادبیتونو بیان ب رخ هم دیگه بکشید که "حتی"درسته یا "الا"ب تفسیر شعر دقت کنید که حضرت سخن سعدی چی میخواستن بگن
کز دل برون نگردد الا به روز~گاران
آن مهری که روزی و روزگاران بر دل نشسته هیچگاه در این دنیا از دل بیرون نمی رود. تا دل در طپش است این مهر دوام دارد. حالا چه مهر آسمانی باشد چه زمینی تنها روز مرگ که قلب از زدن ایستاد این مهر هم خارج می شود. گاران در زبان کردی به معنای جمع شدن است. یوم الجمع هم همان روز مرگ است. روز گاران یعنی روز جمع شدن یعنی روز مردن. مهری که به روزگاران از دل خارج شود, مهر نیست. مهر تا روز مرگ در دل خواهد ماند. حالا چرا از این کلمه کردی استفاده کرده است بماند.
در Tarih-i Firuz-Sahi. The tarikh-i Feroz-Shahi of Ziaa al-Din Barni, commonly آمده است:
بگذار تا بگریم چون ابر نوبهاران
کز سنگ گریه آید روز وداع یاران
مشکل استاید و دکترها اینه که متاسفانه فهم و علم کافی از زبان عربی ندارند ....و تمام توضیحاتی که در معنای کلمه ی ألا داده اندحاکی بر این مطب است....
در آلبوم بی قرار شهرام ناظری که البته بارها و بارها گوش داده بودم بعد از 20 سال متوجه نکته ای شدم که به نظرم این اثر رو تبدیل به شاهکار موسیقی میکنه؛ اول از شراب فرقت و آب حسرت و قطع امیدواران میخونه بعد با ریتم موسیقی ملایمتر فقط ناله میشنویم، در آخر هم بیت پایانی این غزل که دیگر شرح این قدر کفایت باقی نمیتوان گفت.
به نظرم خیلی خوب تونسته معنای شعر رو در موسیقی هم وارد کنه، البته که باید شعر هم شاهکار ادبی در حد غزلیات سعدی باشه تا اینجور قابل فهم برای مخاطب عام باشه
بیت های 6 و 8 (الا) به معنی (به جز) هست .
در بیت 7 هم به معنی حتا
درود
همه ی عزیزان،دوستان،کارشناسان،صاحب نظران و اهل فن نقد،نظر و
حاشیه بر این غزل استاد سخن سعدی شیراز بیان داشته اند.به ویژه
در مورد این بیت که فرموده : سعدی به روزگاران مهری نشسته در دل ...
و به خصوص در کلمه ی الا و جایگزین آن حتی سنتهایی به میان آمده است .اما ندیدم کسی در مورد کلمه ی «مهری»نقدی داشته باشد.با توجه به ابیات گذشته ی این غزل و حال و هوای شاعر وآن اندوه و غمی که از وداع یار بر دل او نهاده شده، حاکی از داغ سنگینی است بر دل که براحتی از دل برون نمیرود . فلذا میتوان گفت و یا بهتر اینکه گفته شود :سعدی به روزگاران«داغی» نشسته بر دل بیرون نمیتوان کرد الا به روزگاران.معمولا وداع یار و دوری از او یک داغ بر دل می نشاند نه اینکه بخواهد مهری که از گذشته در دل او بوده از دل بیرون کند. بمرور زمان و گذشت روزگار است که میتوان این داغ جدایی رو قابل تحمل کرد واز دل بیرون برد. پس بنظر میرسد تعبیر اخیر بمعنی واقعی نزدیکتر باشد. دوم اینکه چه لزومی دارد مهری که در مدت زمان مدیدی بر دل نشسته است بخواهیم از دل بیرون کنیم!
چرا که گفته شده: مهرت برون نرود از سینه ام که هست این سینه خانه تو و این دل سرای تو. وجود مهر در دل آسیبی به انسان نمیزند حتی موجبات مسرت راهم فراهم میکند. بلکه این وجود غم و داغ جداییست که آسیب زننده و رنج آور است که باید از دل بیرون کرد. نظرات ارزشمند اساتید و سخندانان در مرقومه اخیر مزید امتنان خواهد بود.
سلام و درود بی کران به تمامی دوستان و حضرت سعدی...
سعدی چه زیبا سه بیت آخر رو سروده ؛الا در بیت چندین که بر شمردم ...به معنی به جز در بیت بعدی به معنای حتی و در بیت آخر به معنی مگر ...بازی با یک حروف در چند بیت ...به زیبایی تمام هنر خود را آشکار ساخته ...
سوالی که برای من ایجاد شد این هست که شاید در تلفظ اشکالی هست یا نه ؟یا در نوشتاری که در سایت قرار داده شد ؟
البته من نمیدانم و خوشحال خواهم شد که کسی مرا یاری داده و پاسخم را دهد ؛ "الا "را که در لغتنامه جستجو کردم در معنای تنبیه و آگاه باش و ...بود ولی دیدیم که در صحبتهای روزمره" الا "را به کار میبریم و گاه با تشدید (ّ)...کدام درست است ؟
البته شاید من اشتباه کرده ام ...
البته در بیت ای که میگوید بیرون نمیتوان کرد الا به روزگاران به نظرم حتی زیباتر است البته این نظر من است و در درستی یا نادرستی آن شک دارم باید سری به دیوان سعدی بزنم ...
ممنون بانو غزل عزیز ...
دنیا به کامتان ...
...از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه ...
سلام و درود
در این جنونکده شرمی که هر که چشم گشود
به چاک جیب حتا دامن نگاه شکست
بیدل دهلوی
"الا" در هر سه بیت آخر استفاده شده و این بی گمان به اراده شاعر است.
بلی
بی گمان به ارده شاعر است و خلاقیت ایشان ... ولی الا بر اساس معنی گویی در هر بیت یک معنی گونه گون دارد ...
چه خلاقیت سرشاری داشته است سعدی ...
کز سنگ ناله خیزد یا گریه خیزد،
من همیشه ناله شنیده بودم
سلام دوستان
کسی میتونه در مورد معنی بیت سوم توضیح بده:
با ساربان بگویید احوال آب چشمم
تا بر شتر نبندد محمل به روز باران
به شتربان بگید که به شتر کوزه آب نبنده،
اشک خودم کافیه واسه تشنگی همه.
یا به اصطلاح میگه که ، اینقدر گریه میکنم از فراق و دوری عشق که مثل باران میتونم زمین رو سیراب کنم.
استقبال از این غزل
شب تا سحر نخفته درمانده زیر باران
در حسرت صبوحی با خیل میگساران
ساقی صراحیی ده لب تشنگان صبحیم
باشد که بشکند زان سر گیجه ی خماران
پوشید آسمان را نیلی ستبر ابری
پنهان شد آسمان صبح ستاره باران
صبح امید ما را ساقی طلایه میباش
غم لشگری پراکند، فوج طلایه داران
معجون جام ساقی دارد عجایبی خوش
موج فرح فزایش داروی غمگساران
مائیم و کهنه دلقی سترست بر معایب
کین را رهی نباشد در کبر کامگاران
مطرب زپرده بیرون شد دل بزن نوایی
سا قی بیا و سر کن ،شب را به زنده داران
صبح امید مارا از آفتاب مهرت
گرمایشی بیفزا ما ئیم امیدواران
عقل معاش خود را دیوانه کن بجامی
ما مست جام عشقیم"رافض" ز هوشیاران
.
"الا به روزگاران" یعنی مهر از دل بیرون می توان کرد ولی زمان بسیار می خواهد
"حتی به روزگاران" یعنی هرگز مهر مورد نظر را از دل بیرون نمی توان کرد
سعدی میگوید "میشود" و شفیعی جواب میدهد "نمیشود"
در مصرع اول بیت دوم واژه شرنگ بجای شراب نزدیکتر به معنا نیست؟ هرچند واژه شراب خوش آهنگ تر است.
هرکو شرنگ فرقت روزی چشیده باشد
شراب از شرنگ خوش آوا تر می باشد.
اما در مورد الا وحتی باید گفت الا درست تر است .زیرا اگر حتی باشد به این معنی است که انسان مهر بعضی را هرگز فراموش نمی کند .اما با الا به این معنی است که گذشت روزگار باعث فراموشی آن مهر می شود .که در عالم واقع نیز همین طور است دیده اید که کسی عزیزی را از دست می دهد تا چندی آشفته حال وپریشان است اما پس از مدتی آرام می گیرد .بیهوده نیست که فرزندآدمی را انسان می نامند یعنی کسی که فراموش می کند
سعدی دبیر گیتی در دفتر حسابش
نامت نوشته آورد برصدر خوش نگاران