غزل شمارهٔ ۴۵
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
غزل ۴۵ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۴۵ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل ۴۵ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل ۴۵ به خوانش سهیل قاسمی
غزل ۴۵ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۴۵ به خوانش مریم فقیهی کیا
غزل شمارهٔ ۴۵ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۴۵ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۴۵ به خوانش امیر اثنی عشری
حاشیه ها
بی شرع ببر که خانه یغماست صحیح نمی باشد،
بی شرع ببر که خوان یغماست صحیح است
من هم با نظر سارا موافقم، گرچه مرحوم فروغی "خانه یغماست" نوشته!
با اندکی دقت در معنی بیت 5 به ذاحتی میتوان دریافت که «خانه یغماست» درست است.
سلام.
1) خوش میرود این پسر که برخاست
کسی میدونه منظور از پسر چه کسی است؟ آیا شخص خاصی است؟
2) بالای چنین اگر در اسلام
گویند که هست زیر و بالاست
لطفن معنی بیت زیر رو هم اگر بدونید و بگید خیلی ممنون میشم.
دامن شیخ اجل را از ریدک پسندی باید پاک داشت زیرا شعری ابن عربی سر حلقه عرفان هم در زیبایی پسری دارد ولی خودش گفته منظورم ان نیست که گمان میرود و زیبایی به گونه ای دیگر است
ابن عربی به روشنی چنانچه در همه جا همه چیز را روشن میکند می گوید از دیدن پسری وجدی مرا حاصل شد شعری سرودم و کسی را نگفتم می دانیم که او عرب اسپانیایی بوده است سپس می گوید در صحراهای دوردست دیدم کسی شعر مرا می خواند انجا شیخ روشن میکند که ان شعر اصلا منظورش دیگر چیز است و البته ان خواننده أصولا انسان نبوده است و …
خواستم بگویم از سعدی شهره تر به پرهیختن از دنیا هم برای پسران شعر گفته اند و لی البته منظورشان را ما بد تفسیر می کنیم و باید برایمان کسی تفسیر کند و زندی زند
با درود به ط عزیزم من هیچ چیز را انکار نکرده ام . همه انچه می فرمایید نه از سالهای اول هجری که از 40000 سالی که هموساپین ها بوده اند یافت می شده است . ولی عجیب و غریب را نمی دانم کجای نوشته من است و می ترسم که اصلا نوشته ام بد نوشته شده باد بگونه ای که شما را به خطا افکنده باشد برای همه چیز بخشایش می طلبم . شما بزرگوارید .
گمان کنم قسمت مربوط به ابن عربی گنگ نگاشته شده باشد .ابن عربی تنها کسی است که 400 رساله از او در یزدانشناخت تومار ( طومار ) شده است (به قول جامی ) بیشتر این بزرگان همه چیزی را که می دانسته اند نگفته اند ولی ابن عربی تنها کسی است که رازبازی نکرده است ! از جمله در کتابی از ایشان متن بالا را دیدم که شعری برای زیبایی پسری می گوید و به کسی این را نمی گوید و در دل نهان می کند بعد با بریدن بادیه ای در افریقا به منزلی می رسد که همه آن شعر را می دانند او می پرسد چه کسی این را گفته است مردم میگویند محمد ابن عربی ! و اینجا ابن عربی می فرماید که مردان نادیدنی سخن مرا پراکندند ! و مجبور می شود بر آن شعر به ناچار زند و تفسیری بنویسد و پاک روشن می دارد که خواست ایشان ریدک بازی نبوده است .ولی من نخواستم بگویم که مردم همجنس پسند نیست و یا یافت نمی شده است که مردمرزی و ریدک خواهی و همیشه بوده است ولی با دردسر که همین امروز هم درخیابان های پاریس هم که بروید با سپردن کودکان به فرزند خواندگی خانواده های دوسو مرد و دوسو زن مخالفند . و در آمار چاپ شده در گرایش های جنسی روند کاسته شدن همجنسگرایی فعلا رو به پیش رفتن است . ( در جاهایی که آمار دقیق جنسی هست ) .
با سلام کلماتی مثل بسر . ترسا بچه . شیرین لب . و ...در عرفان وقتی بکار میرود یا منطور خداوند است ویا شیخ و مرشد طریقت که بیشتر لفظ ساقی یا می فروش برای مرشد بکار میبرند در این غزل بیشتر خداوند منظور است که وقتی عارف ابروی او را میبیند تیر خلاص میخورد و بطور کلی از خود تهی میگردد و از من و ما رها میشود و فنا می گردد و انوقت عقل به دام عشق می افتد و کارگر عشق میگردد و عشق فرمانروای دل میشود و همه قوا در خدمت او در می ایند و اما در بیت سوم می فرماید چنین خوبرویی در قلمرو اسلام اگر بگویند هست دروغ میگویند و اینچنین زیبایی فقط مخصوص اوست که هر چه زیبایی است او افریده است
آقا کیخا:
کلمه بهتر از این پیدا نکردی؟ چنان هول افتادی که شیخ را از نوشته خودش حفظ کنی که ... چی بگم والا.
یه نظر دوستان کفر نیست که خدا را پسر یا شاهد و این چیزا خطاب کرد؟
در گلستان و بوستان بسیار حرف از پسران زیبارو زده شده و در آنجا بوضوح منظور خدا و یا چیز دیگری نیست. مثل داستان سعدی و پسر کاشغری و ...
بالای چنین اگر در اسلام
گویند که هست ، زیر بالاست .
به نظر می رسد ، میگوید : در بلاد اسلامی چنین قد و بالایی یافت نمی شود اگر چه بگویند که هست ، یا در کشورهای اسلامی ، برعکس آنچه می گویند چنین قد رعنایی نیافتم
زیرو بالاست یعنی برعکس و بیهوده گفته اند
مانا در نهان سراینده
دردت بکشم که درد ، داروست
خارت بخورم که خار ، خرماست
روخوانی غزل با نظر من مطابقت نکرد
خِرمن را خَرمن خواند
و در دو بیت مذکور دردِ دارو و همچنین خار ِخرما ذکرشد که به نظرم باید : درد ، داروست و خار ، خرماست خوانده شود
منظور ، درد عشق معشوق است که دوای عاشق است
و خار جفای یار ، شیرین است
با پوزش از جسارت
سلام به همگی
در بیت اول پسر منظور یه پسر جذاب هست
بیت سوم منظورش اینه که همچنین گل پسری که جلوی چشم شاعر ایستاده در هیچکدام از روایات اسلامی که وصف غلمان بهشتی کرده اند هم وجود نداره. همجنس گرایی اونموقع هم رواج داشته همین
این بیت را دیگر نمی توان با ماله کشی توجیه کرد. نمی توان ادعا کرد که منظور از این پسر، خدا بوده است! همانطور که ادعای اینکه منظور شعرا از می خداست ادعای پوچی است.
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی
عشق محمد بس است و آل محمد
طرف صحبتم کسانی هستند که بزرگترین اندرز گوی پارسی رو متهم می کنند تا مجوزی برای رفتار نادرست خودشون بگیرن شما که به این قاطعیت صحبت می کنید اگر کوچکترین شناختی از سعدی داشتید می دونستید که بزرگترین دغدغه اش راستی و درستی تو همه ی تقدیمش این آشکاره , کسی که زبان به نصیحت باز میکنه اصلا انسان ناآگاهی نیست !
سعدی انسان مقید به اخلاق مقید به دین بوده
کسی که در مورد پیامبرش لفظ عاشقی رو به کار می بره با حرف های چشم بسته ی شما محکوم نمیشه, لازم نیست من جواب شما رو بدی سعدی تو باب هفتم بوستان جواب شما رو داده تشریف ببرید مطالعه کنید
حالا این به کنار
شمایی که میگی سعدی فلان بوده بهمان بوده , جناب شما تا حالا به هیچ هم جنس خودت نگفتی فلانی چقدر خوشتیپه خوشگله ???
زشته که به صرف اظهار افکار کسی رو متهم کرد ,
سعدی در راه سفر به مکه, در صنعا ازدواجی داشت که صاحب فرزندی شد اون چند ساله بود که فوت میکنه لطفا ببینید که چطور لفظ سرو رو در مورد اون کودک به کار می بره !
اینم اضافه کنم پسر واژه ای هست که در اصل برای مذکر نابالغ به کار برده میشه !
زیبا پسند بودن آیا مجوز اینه که به راحتی به کسی تهمت زده بشه ?
انسان ذاتا موجودی کمال پسنده و عذر میخوام کسی که از این دایره خارجه , نمیشه اسمش رو گذاشت انسان , چون به نمونه ی دیگه ای از زندگی روی آورده
حالا اصلا اینا هیچ
گیرم حرف شما صحیح باشه
ایراد اینجا به رفتار شما وارده نه به سعدی !
هیچ ملتی رو نمی شناسم که در مورد اسطوره شون همچین رفتاری داشته باشن,
شما دوست داری یه کاری کنی , هیچ کس نمیتونه جلوی شما رو بگیره ,
منم نمیگم شما اشتباه نکن, شما اشتباه کن ولی جوری اشتباه نکن که دیگران رو هم به اشتباه نندازید
کمبوجیه پسر کوروش کبیر مغ ها و بزرگان مملکت رو جمع کرد گفت مجوزی به من بدید تا بتونم با خواهر خودم ازدواج کنم !
اونا بهش گفتن نمی تونیم باعث بشیم کار زشتی توی جامعه باب بشه ,
اما شما پادشاهی هر کاری هم که کنی هیچکس نمی تونه یقه ات رو بگیره
شما هر کاری دوست دارید انجام بده , اما کارتو یاد دیگران نده !
رفتار شما تا وقتی که تو چارچوب خونه ی خودت می مونه به خودتون مربوطه , ولی وقتی از چارچوب بیرون اومد اون میشه جامعه !
رفتار نادرست رو توی جامعه باب نکنید !
البته و صد البته که در تمام طول تاریخ همیشه هم امارده بوده اند و هم امردبازان، همانطور که سرطان و وبا و طاعون و شیزوفرنی و دیگر امراض هم وجود داشته اند. لیکن این که عده ای می گویند "همجنس گرایی اون موقع هم رواج داشته" ادعای اشتباهی است. گرایش جنسی به همجنس در تمام تمدنهای قدیمی مذبوح و نکوهیده بوده است. علت آن هم روشن است. تمدنهای قدیمی هم رسم و آیینی که نرخ زاد و ولد و رشد جمعیتی را کاهش میداده نکوهش کرده، و در مقابل مشوق رسوم و رفتارهای اجتماعی بوده اند که موجب ازدیاد جمعیت می شده. فی المثل ازدواج با کودکان که این روزها در جوامع غربی جرمی سنگین و نابخشودنی شده است در جوامع سنتی کاملا مباح و رایج بوده است، یا چند همسری برای مردان و غیره. از طرف دیگر ازدواج که در جوامع سنتی منحصر به زوجهای غیر همجنس بود، امروزه در جوامع "مدرن" تشویق و ترویج می شود.
حال این سوال پیش می آید که چه تحولی در دنیای مدرن رخ داده که همه چیز وارونه شده؟ پاسخ این پرسش در "جهانی سازی" است. دنیای امروز از طرفی به هم پیوسته شده، و از طرف دیگر به دو نیمه تقسیم شده است. نیمی از آن کشورهای پیشرفته صنعتی و آباد، و نیم دیگر کشورهای وابسته و پر هرج و مرج. نتیجتا جمعیت انسانهای مهاجر از نیم اول دایما به سوی نیم دوم سرازیر است. به همین دلیل جوامع صنعتی نیازی به زاد و ولد جمعیت بومی ندارند. حال اینکه چرا ترجیح میدهند جمعیت کارگران خود را از طریق جذب مهاجران تامین کنند داستان مفصلی است که بنده در مقاله ای با جزئیات توضیح داده ام.
لذا این مطلب که در دوران سعدی امرد بازی رواج داشته دقیق نیست و باید گفت رواج نداشته و مذبوح بوده، اما افراد بی آبرو در هم زمانه وجود داشته و دارند و خواهند داشت.
جلال آل احمد هم در کتاب "در خدمت و خیانت روشنفکران" سعدی را مرد باره دانسته است. به نظر بنده اگر هم این مطلب درست باشد، نه چیزی از عظمت سعدی کم می کند، و نه دلیلی برای توجیه و رواج این عمل شنیع. هر قومی که به چنین آفتی مبتلا شود نسلش منقرض خواهد شد. در همین دوران معاصر هم ما هنرمندان بزرگی داشته ایم که مبتلا به افیون بوده اند. آیا این دلیل می شود که کودکان شش ساله را به مصرف افیون تشویق کنیم؟ در برخی کشورهای اروپایی خردسالان شش ساله را "آموزش" می دهند که مجبور نیستند پسر یا دختر باشند، بلکه می توانند جنسیت خود را انتخاب کنند، و اگر کودکی ابراز تمایل به تغییر جنسیت کرد، والدینش را تقریبا وادار میکنند تا بپذیرند فرزندشان تحت "درمان" با داروهایی قرار گیرد که بلوغ جنسی را عقب انداخته و فرد را مادام العمر اخته می نماید. آنها این کار را می کنند چون کشورشان مهاجر پذیر است، عده ای هم این سوی دنیا راه رفتن کبک را تقلید میکنند. به قول مولانا:
خلق را تقلیدشان بر باد داد // ای دو صد لعنت بر این تقلید باد
ای اتش خرمن عزیزان
سعدی این پسر را اینگونه خطاب میکند
عزیزان چه کسانی هستند؟
بزرگ که شدیم میفهمیم که پذیرفتن امرد بازی سعدی دلیلی بر کوچکی ایشان یا گرایشات خودمان نیست.
فقط مشکل جمله بنده اینست که همه بزرگ نمیشوند.
سپهر
انسان زاده محیط است.
خوشا به حال همچو تویی که در زمانی متولد نشدی که غلام بارگی رواج زیادی داشته و بخشی از فرهنگ دوران خود بوده وگرنه با این طرز تفکر احتمالا از امردان بودی.
آقا سپهر لختی تند روی کردم شما به کوچکی بنده احتمالم را نادیده بگیرید.
بنده در تحقیقاتی که داشتم در 2 منطقه از ایران کنونی غلام بارگی را دیدم خانواده هایی را دیدم که مردان خانواده دارای پسر بچه هایی بودند که با خود به همه جا میبردند معمولا زیر 16 سال و همچون نوچه ای کارهایی آن مردان را انجام میدانند.و جالب اینجا بود که زنان این مردان هم از این موضوع اطلاع داشتند و به مرد خود افتخار میکردند که عجب مرد کاملیست.در منطقه ای نام غلام گل بود و در منطقی ای دیگر نام دیگری داشت که نمیتوانم بگویم زیرا از نام آن احتمالا منطقه را شناسایی میکنند و بنده قصدم بی احترامی نیست.شما گمان میکنید که این فرهنگ برچیده شده است.به شما هر آنچه میگویند باور نکنید.جالب اینجاست این دو منطقه حداقل 800 کیلومتر از هم فاصله داشتند.
حرف بنده را نیز باور نکنید اما اگر این موضوع برای کارهایی تحقیقاتی باشد بنده با کمال میل حاضرم شما را بر دوش کشم و با هم به این دو منطقه برویم.تا با چشم خود ببینید اینان غلام بارگی را از غرب نیاموخته اند.
مزدک جان
خوشا و خرما که شما در زمان مناسب چشم به جهان گشُوده اید.
من هر چی این غزل رو می خونم روضهء به میدان رفتن حضرت علی اکبر برام متصور میشه مخصوصاً توی این بیت:
ای آتش خرمن عزیزان ...
چون وقتی شهزاده از خیمه به قصد جهاد بیرون اومد همهء اهل حرم شیون کنان دنبالش راه افتادند و دورش را گرفتند
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیل (بحر هزج مسدس اخرب مقبوض مقصور)
۱ -تشبه:پسر به سرو مانند شده است / واج آرایی:تکرار حرف "س"
معنی :این پسر که به پای خاسته چه نیکو به حرکت در آمده است. با این شیوه راه رفتن گویی سروی راست قامت است که می خرامد.
۲ -تشبیه: ابرو به کمان و گیسو به کمند مانند شده است/ استعاره مکنیه: عقل( به قرینه به کمند افتادن به صیدی تشبیه شده است)
معنی: ابروانش به کمانی می ماند که برای کشتن عاشق کشیده شده است و گیسوانش به سان کمندی است که خرد مردم خردمند را چونان صیدی به دام می اندازد.
۳ -بالا: قد و قامت.
کنایه: زیر و بالا(سخن هرزه و بی معنی).
معنی: اگر بگویند که چنین قامتی در میان مسلمانان دیده می شود (و مسلمانان هنوز مسلمان باقی مانده، به وی نگرویده اند) سخنی بی معنی و هرزه گفته اند.
۴ -تشبیه: پسر در مصراع اول بیت اول به آتش/ تضاد: نشستن، برخاستن.
معنی: ای دلربایی که چونان آتشی خرمن عزیزان را می سوزانی، از حرکت بایست و بنشین، زیرا با رفتار موزونت هزار غوغا به پا شد.
۵-جرم: گناه/ مملوک: غالم و بنده زرخرید/ یغما: تاراج و غارت/ خانه یغماست: در پاورقی غزلیات سعدی، 271، به تصحیح حبیب یغمایی "خوان یغما" ست.
موازنه: تقابل واژگان هم وزن در دو مصراع/ کنایه: بردن (غارت کردن).
معنی: برای کشتن عاشق نیازی به اثبات جرم او نداری، زیرا او همانند بنده زرخرید توست و برای غارت هستی او نیازی به قانون شرع نیست.
۶-کنایه: خار خوردن (تحمل سختی و ناراحتی کردن)/ تضاد: درد، دارو/ تشبیه: درد به دارو و خار به خرما.
معنی: دردی را که در اثر عشق تو به جان دارم تحمل می کنم، زیرا درد عشق تو عین داروست و نیشی را که از تو به من برسد، چونان خرمایی پرحلاوت تلقی می کنم.
۷ -کنایه: انگشت نما بودن (مشهور و رسوا بودن)/ تضاد: زشت، زیبا.
معنی: رسوایی در میان مردم ناپسندیده است، اما اگر رسوایی به خاطر تو باشد، زیبا و پسندیده خواهد بود.
۸ -جناس الحق: سلامت، ملامت.
معنی: آنچه بایسته و ضروری است، تندرستی توست، وگرنه تحمل سرزنش هایی که به خاطر تو بر ما روا می دارند، چندان دشوار نیست.
۹ -منزلت: مقام و مرتبه.
کنایه: جان در قدم کسی رختن (خود را فدای کسی کردن).
معنی: سعدی جان خویش را در زیر گام های تو نثار کرد، البته این جان فشانی در راه تو مقام و منزلتی است که وی آن را از خدای خویش طلب می کرده است.
۱۰-دگر حیات: حیات دیگر، تولدی دیگر، حیات جاودانه.
معنی: اگر می خواهی که این کشته تو، حیات دیگر و زندگی جاوید داشته باشد، فقط یکبار برزبان آور که او در راه عشق ما به شهادت رسیده است
منبع : شرح غزلهای سعدی
دکتر محمدرضا برزگر خالقی
دکتر تورج عقدایی
سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟
از گلستان ِ ما بِبَر طبقی
شاد و تندرست باشید .
لغت پسر بعیده واقعا به معنی پسر که ما میدونم باشه. در اشعار سعدی به وضوح، معشوق سعدی خانم بوده، با توجه به صحبت از نقاب و زلف و خضاب و غزل 318 که خودتون میتونید مراجعه کنید و بیت دوم را بخوانید. در ضمن سعدی مسلمان بوده. کسی که گلستان سعدی رو خونده باشه یا مواعظش رو میدونه که همچین چیزی عملاً غیر ممکنه. پسر، میتونه اشاره به خدا باشه، یا میتونسته در اون زمان معنی دیگری داشته باشه. شایدم این شعر اصلا از سعدی نباشه. به هر حال من نمیتونم بپذریزم منظور سعدی از پسر واقعا یک مرد یا پسربچه باشه.
سلام پوریا ی عزیز
خیلی وقتها واقعیات ممکنه با باورهای آدمی در تضاد باشه اینجاست که آدم عاقل باید از تعصب دوری کنه وباور کنه همه ما انسانیم وبنا به خصلت انسانی جایز الخطا لطفا کتاب شاهد بازی در ادبیات فارسی نوشته دکتر شمیسا را بخوانید یااگر فرصت کردی همه آثار سعدی رابخوانید هزلیات ،المضاحک وخبیثات هم سروده سعدی است شاید نظرت عوض شد البته ناگفته نماند که آثار فوق الاشاره طی تهدید امیر زادگان سروده شده که خود سعدی علیه الرحمه از خداوند طلب بخشش مینماید.یا آنجا که خود میگوید :
نام سعدی همه جا رفت به شاهد بازی
وین نه عیب است که در مذهب ما تحسین است
ولی اینکه خداوند را با امرد یا پسر بچه مترادف کنیم خطاست.
شاد باشید
خیلی ممنون. چشم در اولین فرصت مطالعه میکنم.🌹
حضرت سعدی برای این اثر هنری زیبات باید بهت گفت
خارت بخورم که خار خرماست
از این بیت به وضوح می اید که مخاطب سعدی خدا نیست:
جان در قدم تو ریخت سعدی
وین منزلت از خدای میخواست
این بیت هم بیانگر عشق زمینی هست:
انگشت نمای خلق بودن
زشت است ولیکن با تو زیباست
جنسیت معشوق در بیت اول اعلام شد. به نظرم این غزل کاملا زمینی هست و جنبه ی همجنس بازی داره. این از سعدی بعید نیست. خود ایشان هم به کرات از خدا به خاطر گناهی طلب بخشش می کنه و البته بیان نکردن که این گناه چیست. احتمال دوم ممکنه این عشق جنبه ی جنسی نداره و افلاطونی باشه که وسیله ایست برای رسیدن به عشق حقیقی یا همان مشاهده باشه خود سعدی هم به کرات در غزلیاتش تاکید می کنه که منظور او جنسی نیست:
هر کس نتوان گفت که صاحب نظر ست
عشق بازی دگر و نفس پرستی دگر ست
و فراموش نکنیم که انسان موجودی ذاتا گناهکارست و سعدی معصوم نیست. البته سعدی بر خلاف عارفان دیگر ملامتیست و خود را گناهکار ترین افراد می داند و اعتراف او بسنده ست. منتهی این انسان امید عجیبی به مهر و بخشش خدا داره. امیدی که حتی عرفا و اهل ادعا از اون محروم بودند!
شاید به حساب نیاید گناه ما
آنجا که فضل و رحمت بی منتهای توست!
اینها همه احتمال و اندیشه است و الله اعلم (خدا داناتر است).