غزل شمارهٔ ۴۴۲
گر غصهٔ روزگار گویم
بس قصهٔ بیشمار گویم
یک عمر هزار سال باید
تا من یکی از هزار گویم
چشمم به زبان حال گوید
نی آن که به اختیار گویم
بر من دل انجمن بسوزد
گر درد فراق یار گویم
مرغان چمن فغان برآرند
گر فرقت نوبهار گویم
یاران صبوحیم کجایند
تا درد دل خمار گویم
کس نیست که دل سوی من آرد
تا غصهٔ روزگار گویم
درد دل بیقرار سعدی
هم با دل بیقرار گویم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر غصهٔ روزگار گویم
بس قصهٔ بیشمار گویم
هوش مصنوعی: اگر بخواهم از مشکلات و دردسرهای زندگی بگویم، باید داستانهای بیپایانی را روایت کنم.
یک عمر هزار سال باید
تا من یکی از هزار گویم
هوش مصنوعی: برای اینکه من بتوانم یکی از هزاران را بگویم، باید هزار سال زندگی کنم.
چشمم به زبان حال گوید
نی آن که به اختیار گویم
هوش مصنوعی: چشمم به گونهای سخن میگوید که نیازی به بیان کردن با زبان نیست، بلکه احساساتم به وضوح از آن مشخص است.
بر من دل انجمن بسوزد
گر درد فراق یار گویم
هوش مصنوعی: اگر از درد دوری محبوب سخن بگویم، دل تمام جمعیت برای من میسوزد.
مرغان چمن فغان برآرند
گر فرقت نوبهار گویم
هوش مصنوعی: اگر من از جدایی بهار بگویم، پرندگان چمن سرود فراق را سر خواهند داد.
یاران صبوحیم کجایند
تا درد دل خمار گویم
هوش مصنوعی: دوستانی که همیشه در کنارم بودند، کجا هستند تا بتوانم غم و دردهای خود را با آنها در میان بگذارم؟
کس نیست که دل سوی من آرد
تا غصهٔ روزگار گویم
هوش مصنوعی: هیچکس نیست که به سوی من بیاید تا بتوانم غصههای زندگی را با او در میان بگذارم.
درد دل بیقرار سعدی
هم با دل بیقرار گویم
هوش مصنوعی: من هم میخواهم احساسی از ناامیدی و دلتنگی خود را با دلهایی که از آرامش برخوردار نیستند، به اشتراک بگذارم.
خوانش ها
غزل ۴۴۲ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل شمارهٔ ۴۴۲ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۴۴۲ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل شمارهٔ ۴۴۲ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل شمارهٔ ۴۴۲ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۴۴۲ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۴۴۲ به خوانش سهیل قاسمی
حاشیه ها
1395/01/21 09:03
مرتضی(باران)
در بیت اول احتمال اشتباه تایپی هست. با جا به جایی کلمات "غصه و قصه" مفهوم گویاتر نمیشه؟
با تشکر
1395/01/21 09:03
سمانه ، م
آقا مرتضی
بیت اول اشتباه نیست
داستانهای بی شماری از غصه های روزگار در دل دارد
در بیت آخر هم می گوید :
درد دل بیقرار سعدی
هم با دل بیقرار گویم
درد دلهاش ، همان غصه هاش است
شاد زی
1395/01/21 09:03
مرتضی(باران)
ممنون از خانم سمانه.م
1403/08/20 23:11
جلال ارغوانی
سعدی به هزار شهر شعرت
زیبد که تو را هزار گویم