غزل شمارهٔ ۴۴۱
عهد کردیم که بی دوست به صحرا نرویم
بی تماشاگه رویش به تماشا نرویم
بوستان خانه عیش است و چمن کوی نشاط
تا مهیا نبود عیش مهنا نرویم
دیگران با همه کس دست در آغوش کنند
ما که بر سفره خاصیم به یغما نرویم
نتوان رفت مگر در نظر یار عزیز
ور تحمل نکند زحمت ما تا نرویم
گر به خواری ز در خویش براند ما را
به امیدش بنشینیم و به درها نرویم
گر به شمشیر احبا تن ما پاره کنند
به تظلم به در خانه اعدا نرویم
پای گو بر سر و بر دیده ما نه چو بساط
که اگر نقش بساطت برود ما نرویم
به درشتی و جفا روی مگردان از ما
که به کشتن برویم از نظرت یا نرویم
سعدیا شرط وفاداری لیلی آن است
که اگر مجنون گویند به سودا نرویم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عهد کردیم که بی دوست به صحرا نرویم
بی تماشاگه رویش به تماشا نرویم
هوش مصنوعی: ما تصمیم گرفتیم که بدون دوست به دشت نرویم و بدون اینکه روی او را ببینیم، به تماشا نرویم.
بوستان خانه عیش است و چمن کوی نشاط
تا مهیا نبود عیش مهنا نرویم
هوش مصنوعی: باغ خانه محل خوشی و سرسبزی و خوشحالی است، تا زمانی که فرصت خوشگذرانی فراهم نشده، به آنجا نمیرویم.
دیگران با همه کس دست در آغوش کنند
ما که بر سفره خاصیم به یغما نرویم
هوش مصنوعی: دیگران با هر کسی دوست میشوند و رابطه برقرار میکنند، اما ما که در جایگاه ویژه و خاصی هستیم، هیچگاه به راحتی خود را در دسترس نمیگذاریم.
نتوان رفت مگر در نظر یار عزیز
ور تحمل نکند زحمت ما تا نرویم
هوش مصنوعی: نمیتوانیم به دور از چهره محبوب برویم و اگر او تحمل نکند که ما به زحمت بیفتیم، دست از رفتن نخواهیم کشید.
گر به خواری ز در خویش براند ما را
به امیدش بنشینیم و به درها نرویم
هوش مصنوعی: اگر ما را به سختی و ذلت از خانهاش دور کند، باز هم به امید او نشسته و به درها نخواهیم رفت.
گر به شمشیر احبا تن ما پاره کنند
به تظلم به در خانه اعدا نرویم
هوش مصنوعی: اگرچه دشمنان با شمشیرهای خود به ما آسیب بزنند، اما ما به خاطر دادخواهی به در خانه آنها نخواهیم رفت.
پای گو بر سر و بر دیده ما نه چو بساط
که اگر نقش بساطت برود ما نرویم
هوش مصنوعی: بر روی سر ما پا بگذار و بر چشمان ما بنشین، چرا که اگر نقش و نگار زندگیات از بین برود، ما هم نخواهیم رفت.
به درشتی و جفا روی مگردان از ما
که به کشتن برویم از نظرت یا نرویم
هوش مصنوعی: از بیرحمی و سختگیری بر ما چشمپوشی کن، زیرا ما با دیدن تو یا از دنیا میرویم.
سعدیا شرط وفاداری لیلی آن است
که اگر مجنون گویند به سودا نرویم
هوش مصنوعی: سعدی جان، شرط وفاداری لیلی این است که اگر بگویند مجنون، هرگز به خاطر عشق به او به جنونی روی نیاوریم.
خوانش ها
غزل ۴۴۱ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل شمارهٔ ۴۴۱ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۴۴۱ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل شمارهٔ ۴۴۱ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل شمارهٔ ۴۴۱ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۴۴۱ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۴۴۱ به خوانش سهیل قاسمی
حاشیه ها
1396/03/10 11:06
فرخ مردان
1-به درشتی و جفا روی مگردان از ما
که به کشتن برویم از نظرت یا[عُمراً !!] نرویم(=محال است که برویم)
2- به سودا رفتن= دیوانه شدن (؟)
1403/09/17 04:12
جلال ارغوانی
هر کلامی که زدل رفت به بالا گفتا
نیک دانیم چو سعدی، به بالا نرویم