غزل شمارهٔ ۴۳۹
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل ۴۳۹ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل شمارهٔ ۴۳۹ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۴۳۹ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل شمارهٔ ۴۳۹ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل شمارهٔ ۴۳۹ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۴۳۹ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۴۳۹ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۴۳۹ به خوانش افسر آریا
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
سلام
ممنونم سایت ارزشمندی است..
این غزل با صدای استاد نازنین، محمد رضا شجریان، آلبوم نوامرکب خوانی فوق العاده زیبا و ماندنی است
با سلام
بیت آخر در بعضی نسخه ها بدین شکل مسطور است:
ترک جان عزیز نتوان گفت که در سایت وزین و ارزشمند شما(بتوان) درج گردیده است.
با درود فراوان به شما سایت بسیار خوبی است.بنظر اینجانب شاعر بزرگ ما در این غزل قصد پاسخ سئوال همیشگی بشر یعنی غرض از خلقت را میدهد.البته نه اینکه پاسخ داده باشد بلکه میگوید تو به آثار و عظمت خلقت توجه کن خصوصا در این ابیات:تنگ چشمان....وتو به سیمای شخص مینگری....
توفیق شما را ازخداوند خواهانم.
کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ.....
شاید بتوان این شعر را معادل این شعر سهراب در نظر گرفت....
در اکثر نسخ "ترک جان عزیز بتوان گفت" تاکید شده است. این بیت را همچنین می توان همسنگ این بیت حافظ دید:
از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن
از دوستان جانی مشکل توان بریدن
وقتی اولین بار این شعر رو می خوندم و مخصوصا به بیتِ
"چون دلارام میزند شمشیر، سر ببازیم و رخ نگردانیم" وقتی رسیدم وحشت کردم، البته نه از سر باختن؛ بلکه بخاطر اینکه این آدم ها در چه حال و هوایی هستن که اینگونه حرف میزنن؟ و ما درک نمیکنیم؟ :(
هر گلی نو که در جهان آید، ما به عشقش هزاردستانیم
خدایا اندکی از این حالات هم نصیب ما کن
فقط اندکی ...
سلام
شنیدن شعر استاد غزل شاعر بزرگ از زبان استاد بزرگ موسیقی ایران روح نواز است.
هرچه این غزل راباصدای ملکوتی استاد شجریان عزیز بیشتر می شنوم به همان نسبت دلبستگی ام بیشتر می شود
با صدای استاد شجریان با شعر آشنا شدم
دوست گرامی,
اشعار خالق سخنوری (البته به لطف فرمانروای عوالم) را با شعر سهراب معادل دانستن, هم در تفکر هم در روش, هم در سطر هم در مفهوم, سطحی نگریست!
البته جنابعالی با "شاید" بجا, فقط به عنوان نظر بیان کردید!
خدانگهدار
تنگ چشمان نظر به میوه کنند
به به چقدر آموزنده چقدر پرمحتوا
چه خوبه به تک تک بیت ها رو بیشتر بپردازیم
چقدرلازمه به خودمون نگاه عمیق تری بکنیم
شیخ الرئیس از این خصلت ها که در اطرافیان همه ما دیده میشه و مشاهده می کرده چه کشیده
تنگ چشمان، خودخواهان، به چه میاندیشند مشخصاٌ به سودی که واسه خودشون داشته باشه فکر می کنند
حال این نگاه رو با نگاهی در بیت بعد میشه داشت بررسی کنیم
وای تفاوت از زمین تا آسمان است
بسیار در عجبم ازکسانی که اینهمه اشتراک بین سهراب وسعدی را نادیده میگیرند . اگرسهراب درموقعیت سعدی بود نمیدانم ازسعدی پایین تر میبود یا بالاتر؟ اصلا آیا استفاده لفظ بالاتر ،برتر،پایینتر و... در این وادی درست است یا نه؟
اینان تمام لب برلب او نهاده اند وتمام این سخنان هم تحفه ایست که برما جاری میکنند.
لذت ببریم از این تحفه های آسمانی اگر خودمان رمق رفتن نداریم
درود خدا بر شما باد
ممنون بخاطر طراحی این سایت بسیار عالی و پرمحتوا
از زیباترین شعرهای تاریخ است و با صدای استاد بزرگوار شجریان دیگه ماندگار و رویایی شده.
با تشکر از شما این شعر را در کلاس خواندم و همه لذت بردند
با آقای مهدی ر. کاملا موافقم.
از طریق یک خواننده با بزرگی مثل استاد سخن سعدی هرگز نمیتوان آشنا شد .شاید فرم آوازی آن که بوسیله آهنگساز تنظیم شده در ذهن فرد بماند ولی نه اصالت شعری و معنائی آن که لایه در لایه است و هر کلمه اش همچون زیبائی خلقت بیهوده نیست و کوچکترین تغییری در آن، زیبائی ساختاری و معنائی آن را مخدوش میکند. آشنائی ریشه ئی با شاهکارهای ادبی به مطالعه مستمر و در پای درس اساتید نشستن نیاز دارد و نه آواز. جالب اینجاست که شیخ اجل سعدی که حق است او را افصح المتکلمین بنامیم جواب ظاهر بین ها رو داده.
تو به سیمای شخص مینگری ما در آثار صنع حیرانیم.
با احترام به ساحت بلند ادب ایران زمین
آزاد گرامی!
از شعر و ادبیات چقدر میدانید...،خدا میداند! اما از فرمایشتان پیداست که نه تنها از موسیقی (اصیل) هیچ نمیدانید، از رابطه ی آن با شعر(غزل) نیز کمترین آگاهی ندارید. و چون در این باره هیچ نمیدانید، هضم توضیحات حقیر نیز برایتان دشوار می آید و فقط به این آرزوی محال بسنده میکند که؛ کاش آن استاد خوش سخن(سعدی) زنده می بود و غزل خود را با صدای این استاد خوش آواز(شجریان) گوش میداد.
دوست گرامی! این صفحه نه جای سخن گفتن از موسیقی است و نه حقیر سر آن دارد. اما خامی کلام شما راجع به "ساختن آهنگ برای فرم آواز" حقیر را چنان آزار داد تا بر آن شد چند سطری از این صفحه را قلمی کند.(قبل از هر چیز یاد استاد پرویز مشکاتیان را زنده میدارم)
دوست گرامی! توصیه می کنم اول تعریف آواز و آهنگ را بدرستی یاد بگیرید تا بدانید آهنگ کجا و برای چه ساخته میشود، آنگاه می فهمید که یک آواز حتی بدون ساز هم ویژگیهای خاص خود را داراست و هیچ از زیبایی آن کاسته نمی شود. تنظیم فرم آوازی توسط آهنگساز دیگر چه پدیده ایست؟! شاید در یک اثر که متشکل از بخشها و قطعات مختلفی مانند پیش درآمد، چهار مضراب، آواز و تصنیف است انتخاب دستگاه به عهده ی آهنگ ساز باشد، اما آهنگساز در خوب و یا بد اجرا شدن آواز هیچ نقشی ندارد. یک آواز زیبا و دلنشین نیاز به تجربه و تبحر منحصر به فردی دارد که هر خواننده ای از عهده آن بخوبی برنمی آید. انتخاب شعر و درک آن، انتخاب دستگاه به ضرورت تناسب حال و هوای آن با حال و هوای شعر و یا بالعکس، اجرای درست و دقیق گوشه ها، فراز و فرود و تحریرهای بجا از جمله ی اصول و قواعد یک اثر آوازی است که رعایت همه بعهده خود خواننده میباشد. اگر ذره ای با موسیقی آشنایی می داشتید می فهمیدید که نه فقط خدشه ای به این غزل وارد نشده بلکه به روایت آوازی لطیف و دوست داشتنی برایتان تعبیر شده است.
در ضمن در این شاهکار بیتی نیز برای تنگ نظران آمده که میفرماید:
تنگ چشمان نظر به میوه کنند ما تماشا کنان بستانیم
درود بر شما.. بسیار عالی و کامل فرمودید.... خسرو بی بدیل آواز ایران زمین، استاد محمد رضا شجریان، به بهترین شکل ممکن این غزل را اجرا کرده اند...به گفته بسیاری از موسیقیدانان ایرانی و خارجی ، یکی از شاهکارهای استاد محمد رضا شجریان و روانشاد پرویز خان مشکاتیان همین آلبوم نوا است.
سلام ، عشق و ارادت قلبی خودم را نثار عزیزانی میکنم که خالصانه در جهت اعتلای فرهنگ ، هنر و ادب سرزمینمان تلاش میکنند .سایت بسیار خوبی دارید ،متشکریم . این غزل سعدی بسیار زیباست و الحق که استاد شجریان هم در اجرای موسیقی حق آنرا خوب ادا نموده اند
بعضی اشخاص چون در ظاهر خودشون رو آزاد میپندارن پس تصور میکنن آزادند در هر زمینه ای اظهار فضل کنند. حتی اگر تخصصش رو هم نداشته باشند. به طور کل داشتن خرده علم و اطلاعات سطحی در هر زمینه ای انگار این مجوز رو برای ابراز وجود به اشخاص میده که اگر حرف نزنن بقیه تصور میکنن که طفلکی زبون نداره. القصه... حضرت استاد شجریان با پیوند گوشه های متضاد از دستگاههای مختلف در آلبوم نوا مرکب خوانی کاری کردند کارستان که به عنوان یکی از شاهکارهای موسیقی آوازی ما تلقی میشه. ایشون با انتخاب این شعر و در ادامه شعر غم زمانه خورم یا فراق یار یار کشم و سپس دوتا دوبیتی از باباطاهر به شکلی استادانه از دستگاه نوا وارد شور و سپس آواز بیات ترک و دستگاه سه گاه شده و در انتها با تحریری کوتاه اما اعجاب برانگیز مجددا به نوا فرود میکنند که این میتونه یک کلاس آواز بسیار پیشرفته برای هنرجویان باشه. هرچه گفتیم جز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم.
هر چه گفتیم جز حکایت دوست
در همه عمر از آن پشیمانیم
من با این آهنگ و صدای استاد فقط گریه میکنم، حس لطیف آدمی رو به طرز عجیبی برمیانگیزه...عجیبه خدایا عجیبه
پخش آنلاین این قطعه :
پیوند به وبگاه بیرونی
پخش آلبوم از آغاز:
پیوند به وبگاه بیرونی
آواز ـ عشاق ـ رهاب ـ فرود به بسته نگار
صابر معصومی نوشته:
با سلام
بیت آخر در بعضی نسخه ها بدین شکل مسطور است:
ترک جان عزیز نتوان گفت که در سایت وزین و ارزشمند شما(بتوان) درج گردیده است.
بنظر من اگر بجای بتوان در بیت آخر نتوان نوشته شود آنوقت باید در مصرع دوم هم بجای نتوانیم، بتوانیم نوشته شود
ترک جان عزیز بتوان گفت
ترک یار عزیز نتوانیم
بر فرضی که فرمودید اگر نوشته شود ترک جان عزیز نتوان گفت
حتی اگر شاعرش یک فرد عادی باشداین سخن هیچ ارزشی ندارد
اما حالا که سعدی است و سعدی پاکباخته است جانش در برابر دوست به هیچ نمی ارزد
سعدی است و تمام وجودش بی برو برگرد تقدیم و فدای دوست است
اگر در جایی چنین نوشته قطعا غلط است و ممکن است اشتباه املایی باشد
شجریان شعر رو ویرون میکنه واقعا عالی خونده این غزل رو و زیباتر کرده
سلام لطفا معنی کنید
مر خداوند عقل و دانش را
عیب ما گو مکن که نادانیم
هر گلی نو که در جهان آید
ما به عشقش هزاردستانیم
این دو بیت بیانگر فرق عاقل و عاشق است : به خداوندان عقل و دانش (دانا نمایان از عشق بی خبر) بگو عیب ما مگیر که( از این دست سخنان )هیچ نمی دانیم (گوش شنوایی نداریم چون عاشق هستیم و از عقل بی خبر)
سلام
بنده این شعر فوق العاده رو ابتدا از آواز خسرو آواز ایران،جناب استاد شجریان شنیده م و انچنان لذت بردم که بغض کردم...این شعر عالیست و شنیدن از آواز جناب استاد شجریان عالی تر...
اما بنظر حقیر،این غزل،یک غزل عاشقانه ـ عارفانه هست.
حضرت سعدی،در این شعر قصد عنوان کردن این موضوع رو داشته که عشق زمینی،مقدمه ی عشق آسمانیست.
بطور واضح تر اینکه از زیبایی مخلوق ما میتونیم پی به زیبایی خالق ببریم،همانطور که در بیتی میفرماید:
تو به سیمای شخص مینگری
ما در آثار صنع حیرانیم...
سپاسگزارم
مر خداوند عقل و دانش را
عیب ما گو مکن که نادانیم
"دهخدا:مر. [ م َ ] ( ) حرفی است که به نظر فرهنگ نویسان برای زینت و تحسین کلام یا برای اقامه ٔ وزن در شعر یا برای افاده ٔ حصر و تحدید یا برای تأیید در جمله ذکرمی شود و به عقیده ٔ گروه دیگر از لغت نویسان از جمله کلمات زایده است و حذفش هیچ لطمه ای به جمله نمی زند. "
که البته سخن احمقانه ای باشد.
"مر" در اینجا یعنی مگر و بیشتر همراه "را" میآید و معنی آن میشود برای" و نشان تاکید است
مر+مفعول+را
مر خداوند عقل و دانش را=برای خداوند عقل و دانش=برای دانا
این کسانی که همه چیز را آسمانی و زمینی درمیابند و چه بسا نیم متر از زمین فاصله نگرفته باشند مگر سوار خر یا خودرو بدانند که آسمان چیز نیست مگر فضایی که همه چیز را دربر گرفته است و به جای عشق آسمانی زین پس بگویند عشق فضایی که از زمین تا بی نهایت را در خود دارد.
ببخشید جناب 7
می گوید : به خداوند عقل و دانش بگوی ، عیب ما مکن که نادانیم.
عاقل و دانشمند را بگوی بر ما خرده مگیر ، ما نادانیم.
من که چیز دیگری نگفتم.
گاهی فکر میکنم اگر حافظ کرمانی بود و با خواجو جفت میشد و خواجوی کرمانی و حافظ کرمانی داشتیم و یا بافقی بود و وحشی بافقی و حافظ بافقی داشتیم باز هم شیراز شهر شعر و ادب بود؟
پاسخ من بله هست و اگر حافظ کرمانی یا یزدی بود هیچگاه به شهرت امروزی نمیرسید و از خوان بیدریغ سعدی بهره کمتری میبرد.
هر جور که فکر کنیم وزن سعدی چنان سنگین است که کفه ترازو در شیراز میخوابید و کفه دیگر در کرمان و یزد در بالا میماند.
اشاره من به " برای " و " به " بود
امروز هم خواجگان یافت میشوند ، ور خرد باشند
کرمانیان " خواجو " خواجه خرد، میخوانندشان، وگر کرمانی؛ خواجوی کرمانی
با اینکه شیخ میفرماید؛
باد صبح خاک شیراز آتشی است
هرکرا در وی فتاد آرام نیست
مع ذالک؛
در روی زمین نیست چو کرمان جایی
کرمان دل عالم است و ما اهل دلیم.
سعدی اگر این غزلش رو با صدای شجریان می شنید تازه می فهمید که چی گفته و صد برابر از معجزه کلام خودش لذت میبرد.
خدا رو شکر که ما در عصری به دنیا آمدیم که بتوانیم اشعار سعدی و حافظ و مولانا را با صدای شجریان بشنویم.
بادرود .
واقعا باتوحه به فرمایش این دوست اگر سعدی این غزل رو میشنید چه مبکرد.
در دستگاه نوا که یکی از دستگاههای باستانی است و حالت رازو نیاز داره کمتر کسی خوانده و استاد شجریان واقعا اثر جاودانی گذاشته و من هر وقت که این آلبوم رو مبشنوم بعد صدها بار گوش کردن از خود بیخود مبشم.
برای سلامتی استاد بزرگوار صلوت
با سلام و عرض ادب...
اولا که غزلی فاخر از پروردگار تغزل ادب پارسی رو مطالعه نمودید...
خواهشی که کمترین دارد اینست که در صفحات شعرای کلاسیک مثل سعدی و حافظ و صایب و...حرفی از شعرای جدید نزنیم...(به استثنای شهریار)چرا که این بزرگواران همه از عرفا و حکما و فضلای شامخ در عرصه ی عرفان و ادب هستند...و جنس کلامشان به صورت تمام قد با ادبیات نو تفاوت دارد...و متعاقبا مخاطب ایشان هم به طبع دچار عرقی ملفوف نسبت به ایشان هستند...انقباض خواطر این بزرگواران دور از انصاف است...
ثانیا...حقیقتا در حیرتم که چطور کسی میتواند به لحن داوودی استاد خرده بگیرد!!!!
یک مقدار درباره ی مسایلی که محبوبیت عام دارند لطیف تر صحبت کنیم...حکم عقلیه ست...
موید باشید...وشکرگذار...
سلام
در سایت وزن شعر برابر با «فعلاتن مفاعلن فعلن» آورده شده که غلط است. وزن شعر «فاعلاتن مفاعلن فعلن» است.
سال هاست با این شعر زندگی میکنم
واقعا کار قشنگیه که پرویز خان مشکاتیان ساخته
و همیشه تازهست
قدر و منزلت استاد مشکاتیان بسیار بالا و والا است اما در این غزل، استاد مشکاتیان چیزی نساخته
اون که آهنگسازی داره تصنیف است نه آواز
آواز بداهه است و نوازنده فقط همراهی می کند و جواب آواز می دهد
هستند آوازخوانانی که چه بسا دنبال نوازنده بروند ولی استاد شجریان همیشه نوازنده را دنبال خودش می کشاند و اگر نوازنده قَدَر نباشد بین راه گم می شود
در این آلبوم استاد شجریان یکی از شاهکارهای بداهه خوانی را خلق کرده. می فرمایند سعدی را ورق زدم هر غزلی اومد خوندم و این نشان از تسلط بی نظیر و حیرت انگیز استاد بر موسیقی و ادبیات و معانی شعر است
ضمنا این غزل با همراهی نی استاد محمد موسوی است
من با صدای استاد شجریان در البوم نوا مرکب خوانی با دو غرل سعدی آشنا شدم که بهترین غزلهایی بودند که تا بحال شنیدم و استاد شجریان هم بجا برای البوم نوا انتخاب کرده بودند ماحصل آن هم شد نوا
درود بر استاد شجریان
چون دلارام میزند شمشیر سر ببازیم و رخ نگردانیم
در این بیت، سعدی به صورت غیر مستقیم علت سرباختن عاشق، در حالی که ترس و واهمه ای ندارد با انتخاب یک صفت از صفات معشوق، به صورتی زیبا بیان کرده است. مقدمتاً آن که اگر قرار باشد کسی سرش بریده شود بیقرار و هراسان می شود. سعدی در اینجا می گوید چون معشوق دلارام است(دل را آرام می کند) من عاشق از سر باختن در مقابل شمشیر او نمی ترسم و رخ نمی گردانم(فرار نمی کنم). در واقع سعدی با انتخاب آگاهانه یک واژه(دلارام) که صفت معشوق است علت شوق عاشق برای سرباختن در مقابل شمشیر معشوق را به نحوی بسیار نیکو بیان کرده است. بتابراین می توان گفت بزرگان سخن واژه ها را آگاهانه انتخاب می کنند و در بافت کلام به کار می گیرند.
خدایا اینا به چه جایگاهی رسیدن،به چه درکی که من حقیر فقط لایق دیدن این اشعارم،من بیچاره کجای کارم،اینقد صید لاغریم که ماهیگیر نمیخوادم،نه تیری نه نشانه ای،من فقط ناظرم و باید حسرت بخورم،چی دارم جز جان شیرین که اونم مال خودشه،خدایا درک
این شعر با صدای استاد شجریان شنیدن داره درود خداوند بر استاد شجریان
ضمن تایید سخنان جناب ناشناس، به نظر من اگر سعدی، این شعر خود را با صدای شجریان می شنید، بی تردید، استاد شجریان را در آغوش می کشید و غرق در بوسه می کرد...
چون دلارام میزند شمشیر
سر ببازیم و رخ نگردانیم
فهم بنده از مفهوم این بیت با توجه به صاحب نظر نبودنم و تجربه کمی که دارم به این صورت هست
این رخ برنگرداندن حتی به قیمت سر دادن ،برای ناتوانی در نادیدن معشوق و شوق بی نهایت تماشای او حتی برای لحطاتی ست که در واقع بیت تصویری عجیب و ماورایی در ذهن خلق میکنه و میشود یک فیلم کوتاه از آن ساخت در ذهن
سلام به دوستان ارجمند
سعدی عزیز دو بار در این شعر از "صحبت یار" سخن به میان آورده. چه سریست در این صحبت یار، در همسخنی، در گفتگو، که سر و جان جهان بدان بند است؟
ما به زبان سعدی سخن می گوییم یا سعدی به زبان ما سخن گفته است؟
زنده باد نام و سخن این بزرگمرد سخن.
تنها کسی که سعدی را به معنای واقعی شناخت، حضرت حافظ بود. که از خود گذشت و سعدی را مدح گفت
در مورد مصراع پایانی، بتوان درست است. نتوان نادرسته.
سلام به عزیزان
معنی این بیت رو متوجه نمیشم
هر گلی نو که در جهان آید
ما به عشقش هزاردستانیم
ممنون میشم کسی توضیح بده
گرامی محمد
هر گلی نو که در جهان آید
ما به عشقش هزاردستانیم
هزار دستان لقبی ست که به بلبل داده اند
می گوید: من مانند بلبل هستم که عاشق گلهای تازه رُسته است
هزار دستان به مانای هزار نغمه و آهنگ است، چون می گویند هر نغنه ای که بلبل می خواند با آهنگ قبلی آن متفاوت است
نغمه
سلام
ممنونم سایت خیلی خوبی است
اساتید محترم
لطفا اگر میدانید بگید دل آرام کی بود
که در اشعار شعرا دیده میشود
" چون دلارام میزند شمشیر "
تشکر
گرامی سعید
چون دلارام میزند شمشیر
دلارام اشاره به یار است که آرامِ دل است
سعدیا بی وجود صحبت یار
همه عالم به هیچ نستانیم
ترک جان عزیز بتوان گفت
ترک یار عزیز نتوانیم
سلام دوستان عزیز
آیا می توان بیت:
هر گلی نو که در جهان آید ما به عشقش هزار دستانیم
را معادل:
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
دانست؟
گرامی مهدی
این دو باهم در یک تعبیر نمی گنجند. سخن از دلارام جفا پیشه است
چون دلارام میزند شمشیر
سر ببازیم و رخ نگردانیم
هر گلی نو که در جهان آید
ما به عشقش هزار دستانیم
دنبال گل های نوشکفته می گردد، تا عاشقانه چون بلبلان در وصف معشوق ترانه بسراید. از پروردگار غافل است
سعدی ویران میکند ما را و میسازد دوباره ...
سعدی معماریست بسیار شکیبا و البته ماهر ..او را چنان که هست وصف نتوان کرد چرا که هر چه گوییم فراتر از آن است و هر چه پنداریم فراتر از آن .
سعدی در عین شاعری و آراستگی کلمات وزین مشاور نیز هست آنچنانکه اگر تنها و تنها کتب سعدی را از کودکی با کودکی نوپا کار کنید برازنده ترین شخصیت را در چند سال بعد می یابیم ...چرا که سعدی مشاوریست حکیم ...عالی مقامیست خداگونه .وقتی در مقام نصیحت با تو برمیآید چندان شمشیر سخن را با لطافت بر فرقت میکوبد که هر چند سرسخت و لجوج باشی چاره ای جز پذیرش سخنش نخواهی داشت ...و اینگونه است که سعدی را خداوند مینامیم. خداوندگار سخن ...
بر حدیث من و حسن تو نیفزاید کس
حد همین است سخندانی و زیبایی را ...
تنگ چشمان،چه کسانی هستند؟
تنگ چشمی نماد تنگ دلی است.وتنگ دلی به معنی باز نشدن ذهن آدمی برحسب دانش وتجربه پس ازاستعداد طبیعی است.اینجا تنگ دلی به معنی متضاد سعه صدر یا سینه ی گشاده وذهن منفتح است.واعظ وفقیه وزاهد نماد تنگ دلی اند.لازمه ی تنگ دلی خود رضایت مندی،خودپسندی،خودخواهی ،جزم اندیشی ومجق پنداری وصفاتی مشابه این است.تنگدل نسبت به هرچیزی احساس مالکیّت دارد وگمان میکند همه چیز برای او آفریده شده تا مصرف کند،دنیا را علف زاری میداند متعلق به خودش.دیگران را ومنافع ایشان را نمیبیند واگر ببیند خط میزند.تنگ دل ظاهر بین وپوسته پرست است،لهذا متحجر وجزم اندیش است؛ووهم پروری دارد.باباطاهرازنماینگی چشم به خوبی یاد کرده و گفته :
زدست دیده ودل هردو فریاد
که هرچه دیده بیند دل کندیاد
دل اگر یادکند، دیده ببیند،بنابراین دیده نمیشگر ذهن است.چشم دنبال چیزی میگردد که ذهن ازاو خواسته است .ما میتوانیم ازتنگ چشمی به تنگ دلی پی ببریم وازنگاهش بخوانیم دردل او چه میگذرد؟تنگ دلان قضا وقدررا قبول ندارندحافظ دراشاره به تنگدل ها گفته است
نصیحت گوی رندان را که با حکم قضا جنگ است
دل اش بس تنگ میبینم مگرساغر نمیگیرد؟!
سعدی دریک بیت تمام اینها که گفته شد وبیشتر ازاینهارا مدنظر داشته است.وقتی میگوید:
تنگ چشمان نظر به میوه کنند
ما تماشاکنان بستانیم
آدم تنگ دل وکوته نظر به محض آنکه میوه ببیند،هوس خوردن میکند وبرآن است که میوه را بچیند وهیچ گزیه ای غیراز این ت ذهنش نیست.به محض آنکه کل میبیند آنرا میچند ودقایقی دردست میفشرد وبه گوشه ای می اندازد.تنگ چشم دنیارا تنگ میبند وبردیگران تنگ میکند.تنگ چشم را نفس بهیمی راه بر است.شکم وزیر شکمش فرمانده او است وازخردمندی وخرد گرایی(نه اصل جود خرد) بهره ای ندارد.
وقتی میگوید ما تماشکنان بستانیم، میگوید فکر میکند که این بوستان را کی وبه چه زحمتی وبا چه قیمتی آفرید؟نگاه اول او خوردن نیست،شکم نیست، نگاه اول او فکر کردن است نگاه اول او ازعقل اش خبر میدهد،پروا میکند وپروانه میشود چیزی از وجود بوستان کم نمیکند.هرچنددرنگاه بعدی میوه خور هم هست؛هوس هم دارد مثل همه آدم ها اما هوس او دررتبه ی بعدی قراردارد
چنان غزلی گفته که واقعا دست نیافتنی هست خداوند عشق و غزل
عاشق گل:
«هرگلی نو که درجهان آید
مابه عشق اش هزاردستانیم»
عشق به گل، عشق به لطافت،عشق به مهربونی،شعار ئدثار زنان ومردان عارف است.اگربریک نفر پیچیده اند،اورا نماد لطافت ومهر ومرام دانسته اند وفرد مورد نظر اصلا موضوعیّت نداشته است.به قول آصفی قاینی:
مهربانی های لیلی کرد مجنون را اسیر
ورنه هرخوبی که لیلا بود مجنونی نداشت
معنی این بیت سعدی آن است که هردم وهرجا گلی ببینیم،مثل هزاردستان برایش زبان به حمد وثنا وغزل خوانی میگشاییم که ما برده گان گل ایم.برده ی جان لطیف ایم وبه جسم(میوه) نظر نداریم.
من این دو بیت را خیلی دوست دارم
چون دلارام می زند شمشیر/سر ببازیم و رخ نگردانیم/// دوستان درهوای صحبت یار/ زر فشانند ما سرافشانیم
می خوانم یاد امام حسین(ع) می افتم
رحمت خدا بر حضرت سعدی
سعدی خوش سخن مرا دانی
دیگران زرند وما کانیم
آه از این دو بیت :
هر چه گفتیم جز حکایت دوست .... در همه عمر از آن پشیمانیم
سعدیا بی وجود صحبت یار .... همه عالم به هیچ نستانیم
انگار این بیت خلاصه تمام زندگی ماست ...
کاش سعدی صدای استاد شجریان رو می شنید که اونطور با سوز و گداز صداش میزد " سعدیا....."
واقعا که بزرگان همه باهم پیوند دارند...
خداوندگار آواز استاد محمدرضا شجریان کبیر این غزل را چنان خوانده اند که با شنیدنش روح از کالبد خاکی به پرواز در می آید.
روح این دو بزرگ شاد .
دیوان حضرت سعدی "کتاب نامخلوق" و غزل ایشان " کلام ناآفریده "