غزل شمارهٔ ۴۳۷
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل ۴۳۷ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۴۳۷ به خوانش محدثه غلامی
غزل ۴۳۷ به خوانش محمد رحیمی
غزل ۴۳۷ به خوانش احسان کریمی
غزل شمارهٔ ۴۳۷ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۴۳۷ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل شمارهٔ ۴۳۷ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل شمارهٔ ۴۳۷ به خوانش مصطفی حسینی کومله
غزل شمارهٔ ۴۳۷ به خوانش پارسا قنبری
غزل شمارهٔ ۴۳۷ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۴۳۷ به خوانش فاطمه زندی
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
به همگی دوستان هنردوستم پیشنهاد می کنم ساز و آواز و تحریر این شعر را که اثر آقای محمدرضا شجریان است بشنوید.
منم پیشنهاد می کنم نوار " نوا مرکب خوانی" ؛ اثر استاد شجریان و آهنگسازی استاد فقید پرویز مشکاتیان رو بشنوید.
فوق العادس!
درود بر شما ..دقیقا ...شاهکاره این آلبوم ..یکی از دهها شاهکار استاد محمد رضا شجریان ، خسرو بی بدیل آواز ایران ،که با همکاری روانشاد پرویز مشکاتیان اجرا شده است .من هم بیش از بیست سال است که با آثار استاد زندگی میکنم ...ایشان با شناخت کاملی که از ادبیات ایران زمین داشتند ، اشعار را به بهترین شکل ممکن اجرا می کردند .گویی اگر سعدی و حافظ و....در هنگام سرودن این ابیات دقیقا همین حس و حال رو می خواستند منتقل کنند .
دارم این شعر رو با صدای شجریان گوش میدم
باور کردنی نیست..
این شعر را همراه با آلبوم "نوا" از استاد شجریان در دیار غربت بارها و بارها مشغول گوش دادن هستم ای داد که چه حال و هوایی دارد.
با سلام وادب / جایی که سخن از سعدی استاد سخنوری ایران باستان است باید حتما به شیراز مهد تمدن ایرانی رفته و خاک پای سعدی را طوطیای چشم کرده بوسید.
امسال عید90 جای همگی خالی شیراز بودیم / چه حال عرفانی دارد آرامگاه بزرگ سعدی ...
<<>>
در ضمن چند تا عکس هم از شیراز تو وب لاگم گذاشتم حتما ببینید....
عاشق سعدی ام و شیفته ی اشعارش و این رو مدیون استاد شجریان هستم
سعدی و حافظ و...
رو با صدای استاد شجریان شناختم
شعر رو با صدای استاد شجریان فهمیدم
سعدی تو کیستی؟؟؟ تو کیستی؟؟؟؟
نه بوی مهر می شنویم از تو ای عجب
نه روی آن که مهر دگر کس بپروریم
این بیت رو دیروز کسی برای من ارسال کرده که زمانی همه وجودم بود و الان به خاطر یه سری مسائل مجبورم که از تماو وجودم خارجش کنم.خودشم می دونه و شاید به این خاطر این بیت رو برام پیامک کرده.به جز آرامشش دعا و آرزویی ندارم.
ازت متشکرم سعدی به اندازه تمام لحظاتی که تا الان زندگی کردم به خاطر حرفهای دلت که مکتوبشون کردی و جاودانه شده اند.
تصنیف این شعر در آلبوم «نوا» (استاد شجریان و زنده یاد مشکاتیان) واقعا محشر است. یعنی معنی شعر رو انسان به خوبی میتونه در این تصنیف درک کنه.
پاینده باد استاد آواز ایران.
البته آواز است. تصنیف نیست ❤️❤️❤️
شنیدن تمام اشعار بزرگان با صدای شجریان لطف دیگری دارد
استاد شجریان تو این آلبوم با نوا شروع میکنه بعد به بیات تغییر دستگاه میده (مخصوصاً اوجهایی که تو آواز بیات میگیره خیلی زیبا و دلنوازه )و در نهایت بازهم در نوا فرود میاد واقعاً فوق العاده است
حدود 12 سال پیش زمانی که 20 سال داشتم شروع به شنیدن آثار استاد شجریان کردم، از اونجایی که دستگاهها رو نمی شناختم بر حسب اسم آلبوم شروع به شنیدن اونها می کردم و وقتی که به آلبوم نوا رسیدم تا چند ساعت در سکوت مطلق فرو رفتم...حس و حالم رو نمی تونم بیان کنم و تقریبآ از اون زمان به عمق معانی اشعر سعدی پی بردم...خدا سایه استاد شجریان رو سالیان سال بر سر هنر سرزمینم حفظ کنه.
تا سی سالگی به اشعار حافظ خیلی علاقه داشتم...اما از این زمان به بعد ضمن حفظ ارتباط روحی با حافظ به سعدی علاقه ویژه ای پیدا کردم.گویا بعد از سالهاآشنایی و حفظ اشعا راو تازه معنی ژرف اونها رو پیدا کردم..سعدی خیلی در بین پارسی زبانها کوچکتر از آنچه که هست معرفی شده است.این شعر و شعر بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران ....رو برای کسی که خیلی دوستش دارم و ازم خیلی دوره بعد از رفتن دوباره اش فرستادم...
دربیت دوم می بایست می نوشت جور است در جدایی و شوق است در نظر و نه بلعکس،
چراکه انسان از جدایی یارش به شوق نمی آید !!!
نه عزیز! مضمون این شعر کاملا درست و به این معنی است که شوقی در ما در دوران جدایی از تو وجود دارد و آن اینست که روزی ترا دیدار کنیم، اما زمانی که در کنارت هستیم مورد جور و بی مهریت قرار میگیریم، با این وجود چه بهتر که در کنارت بوده و جور ترا ببینیم تا آنکه در عوض در هنگام دوری از تو تنها شوق دیدارت را داشته باشیم.
به نظر من اینطور هم میشه خوند بیت دوم رو...
شوق است در ندیدن و جور است در نظر
هم جور به طاقت شوقت نیاوریم
...
درود
مستانه ترین و شورنگیزترین شعری که می توان برای دوست داشتن - سرود را پیامبر سخن سعدی آخرزمان گفته است.
روح آدمی به خرسندی خطیری میرسد وقتی با نوای استاد شجریان و گفته های سعدی در تنهایی دنج خود - نجوا کنان به این بزم یک نفره - ادامه می دهد.
لذتی به تحصیل انسان میرسد که فئقش متصور هیچ ذهنی نیست.
به پندار من - بگفته خود سعدی حد همین است، زیبا سخنی را
دوست داشتم در مورد این شعر چیزی بنویسم و آفرینی به سعدی بگم اما واقعا زبان از وصف گفتار شیوای سعدی ناتوانه. روحت شاد.
من هم همچون دیگر دوستان پیشنهاد می کنم آلبوم نوای استاد شجریان رو به همراه این شعر گوش بدید.
دوستان پیشنهاد میکنم این شعرو با صدای محسن نامجو هم گوش کنید .آهنگ "ای کاش".واقعا محشره
برای جناب نهاوندی:
درجدائی همیشه امید و شوق وصل هست و سعدی میخواد بگه تازه وقتی به یار میرسی هم با جور بیوفائی یار مواجه میشی اما سعدی ترجیح میده در کنار یار باشه و جور یار بکشه چون طاقت دوری یار و در اشتیاق وصال موندن رو نداره.
به نظر من کل شعر یه طرف بیت زیر هم یه طرف:
"گفتی ز خان بیشترند اهل عشق من/از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم"
یک دنیا معنی تو این بیت هست که یکیش از دید من این هست:
مصرع اول: خداوند هنگامی که روح انسان را در جسم او یعنی گل وجود آدمی دمید گفت که ارزش این مخلوق من که از روح خود در او دمیدم از خاک بیشتر است .زیرا آنان کسانی اند که به واسطه ی داشتن روح دارای عشق الهی هستید.
مصرع دوم:و سعدی می گوید که ما آنقدر گناه کردیم که ارزش ما از خاک که پست ترین ماده در عالم هست نیز کمتر است.
من منظور سعدی رو از صید لاغر و کلاً بت آخرش متوجه نشدم میشه راهنمایی کنید؟
سعدی میگوید: سعدی تو مگر کیستی که توقع داری مورد توجه معشوق قرار بگیری؟ در کمند او این قدر آدمهای بزرگ و با ارزش گرفتار و اسیر شدهاند که تو صید لاغری بیش نیستی. یعنی ارزش صید شدن هم ندارم ولی به دام افتادهام. «به پای خویشتن آیند عاشقان به کمندت»
معشوق مرا از دام خارج میکند و با بیتوجهی به کناری میاندازد؛ چون ارزش صید شدن ندارم.
در اینجا توضیح کاملتری با ذکر یک مثال نوشتهام:
یعنی در حلقه کمند یار ما أسیر شده ایم و سعدی میفرماید که من صید خوبی هم نیستم و از من بهتر از شکار های فربه تر فراوان است
این غزل به خودی خود عمیقا در انسان تاثیر میگذارد حالا اگر این شعرو همزمان با صدای استاد شجریان در البوم نوا گوش کنید زیبایی دو چندانی داره و اون لحظه است که اشک ریختن معنی پیدا میکنه
ما با توایم و با تو نه ایم این چه حالت است
واقعا روحت شاد سعدی.
تعبیری هست در ادبیات ما که با این مضمون که عارف برای این میره میخانه که صورت ساقی رو توی جام وقتی داره براش می میریزه ببینه و مست بشه (نه از می از جمال ساقی!). فکر می کنم از حافظ باشه:
ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم ---- ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما
خود سعدی هم داره این مضمون رو :
عمرم به آخر آمد عشقم هنوز باقی ---- وز می چنان نه مستم کز عشق روی ساقی
الان فکر می کنم من که مست شدم با این شعر حیف که خود ساقی رو نمی تونم ببینم
و فکر می کنم به اثری که یه موسیقی ایرانی خوب داره توی آشنا کردن مردم با گنجینه عظیم ادبیات ایران. شاید 10 سال از اولین باری که آواز استاد شجریان رو شنیدم می گذره. هنوز صداش توی گوشمه. مخصوصا شاه بیتش به نظر من:
شوقست در جدایی و جور است در نظر --- هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم
مایه نوا گوشه گردانیه
از همه دوستان هم تشکر می کنم و حتما تصدیق می فرمایند این زبان ساده و روان سعدی که بعد از این همه سال راحت درکش می کنیم میراث بزرگ ماست که باید حفظش کنیم.
نه بوی مهر می شنویم از تو ای عجب............
یادم افتاد به اون بیت از حضرت حافظ....
نمی کنم گله ای، لیک ابر رحمت دوست
به کشته زار جگر تشتگان نداد نمی....
خدمت دوستان وشیفتگان ادب وموسیقی سلامی گرم دارم بنظر این حقیر در این شعر گذاشتن صحیح است چون بمعنی اجازه دادن است نه انجام کاری که چیزی جابجا شود یا نه واین مورد را میتوان یک استثنا فرض کرد . حتی درتمام لغتنامه ها هم گذاشتن بمعنی اجازه دادن است درحالی که اگر شعر با (بگزار )شروع شود کل معنی بهم میریزد چون گذاشتن بمعنی ادا کردن صحیح است متشکرم و از نظرات لذت بردم
باعرض معذرت بخاطر اشتباه تایپی گذاشتن بمعنی اجازه دادن وگزاشتن بمعنی ادا کردن است بااین معنی میشود (اجازه بده از مقابلت بگذریم )
دست شما وتمام کسانی را که درعرصه هنر وادبیات عمرشان را زینت میبخشند میبوسم و(اینگونه مباحث لازمه پیشرفت است)
درمحضراستادفقید جلال ذولفنون بودیم که بحث درگوشه عراق بایکی از دوستانشان داشتند
این جمله را از ایشان به یادگار دارم
اصلا قصد تخریب کسیرا نداریم واینکه زمانی برای اموختن صرف میشود تلف نمیشود بلکه اندوخته میشود
درهرحال رنجیده خاطرنباشید زیرا که ادبیات ما اینرانمیخواهد
متشکرم بهامیدخداباز ازنظرات شما منتفع خواهیم شد
نه بوی مهر می شنویم از تو ای عجب
نه روی آن که مهر دگر کس بپروریم
معنی این بیت رو میشه یکی از دوستان برای من باز کنه
مدرسهها باز شده ولی حس و حال مدرسه رفتن نداری/خیلی عجیبه چون منم حس و حال آغاز مدارس و رفتن به مدرسه جدید رو ندارم
نه بوی مهر می شنویم از تو ای عجب
نه روی آن که مهر دگر کس بپروریم
امکانش هست یکی از دوستان معنی این شعر رو برای من باز کنه
خدایا هر چی تلاش میکنم احساس میکنم توجهی به من نمیکنی از طرفی هم با تلاشهایی که به سمت تو کردم دیگه نمیتونم عاشق کس دیگه ای بشم.با عرض ادب.
ارغوان جان این شعر رو راست است سعدی می فرماید نه از تو مهرورزی و عاشقی می توانم انتظار داشته باشم و نه می توانم عشق دیگری را در سر بپرورانم .چه بسا شما بیش از این چیزی بخواهید ؟
نه بوی مهر می شنویم نه صلح ای عجب
دوستداران سعدی در بارهی دومین بیت بسیار نوشته اند ، فراموش نشود که روی سخن اینجا با معشوقی است که مشتاق جدایی است و نگاهی اگر به عاشق می افکند از سر جور و خشم است و هم از این روست که شیخ طاقت شوق معشوق ندارد و جور را که شاید نیم نگاهی در آن باشد به می داند و المعنا فی بطن......
مهدی مهربانم درود بر شما البته من بسم الله الرحمن الرحیم را هم اینگونه ترجمه می کنم به نام پروردگار مهربان مهربانم . و تو مهربان مردی هستی درود به شما و چه بلند پایگاه تر برای مردم از مهربانی .
سلام برای بهتر فهمیدن مفهوم شعر های سعدی باید چه کار کرد؟؟ ممنون میشم جواب بدید...
رونویسی
سلام بر زبان فارسی سلام بر شجریان .شکر شکن شوند همه طوطیان هند زین قند پارسی که به نابودی میرود.عزیزان ای کاش یک تدبیر منطق پسندانه ای برای نجات زبان فارسی اندیشه میشد.والله که ما مسئولیم.این را از آن گفتم که از همین حالا عمر زبان فارسی را تعیین کرده اند لذتی را که تو بفهمی ز دلارایی این/هوش دار هان که پس از ما به مقامی برسد/خوشتر از نقش زبانم به تصور ننمود/ننموده است بدین فهم و نه بنماید هیچ/ایدل از قامت سرو تو خم افتد غم نیست/جانب اهل زبان گیر و فرو نگذارش/مادری چون تو ندانم که به جان آمیزی/گوهری چون تو ندانم که به گوش آویزی/ای دریغ از سخن پوچ و عمل های عجب/ادعا های خرابی به سرانجام فنا
خدا قوت دوستان
منظور از کلمه سر در بیت چهارم(......هم بر آن سریم) چیست؟
پ.ن:به لغت نامه دهخدا مراجعه کردم منتها چندین معنا رو نمایش داد من معنای این کلمه رو در این بیت میخوام برای فهم بهتر بیت
سلام بر شما
بین من ودلدارم رازی است که اگر تمامی مخلوقات عالم هم با من ساز مخالف بزنند و در این راه وهدف جانم را فدا کنم یا به عبارتی سر از تنم جدا شود باز درطریق دلدار و بر سر راز و پیمان خواهم ماند .
شاد باشی عزیز
این آلبوم را در 21 دیماه سال 1389 در ایرلند گوش دادم و الان پس از 4 سال بطور اتفاقی دوباره البوم را پیدا کردم و گوش دادم حس و حال عجبیی دارد این آلبوم و سعی کردم برای چندین تن از دوستانم بفرستم.
با سلام
خدا را شاکرم بدان جهت که همچنان مردمانی از سرزمین ایران هستند که به شعر و موسیقی اصیل علاقمند میباشند.خواهشمندم بزرگترها بیت زیر را تشریح بفرمایند به ویژه مصرع نخست:
ما با توایم و با تو نه ایم اینت بوالعجب/در حلقه ایم و با تو چو حلقه بر دریم
با درود خدمت دوستان نادیده (آنگونه که امروز میگویند : اهالی گنجور!! و یا اصحاب گنجور!!)
داستان بگزار و بگذار تا مقابل روی تو بگذریم
مطلع غزل، این کمترین را نیز به گمان انداخت، ای دل غافل ! نکند بگزار است و من به نادرست بگذار می خواندم و ...
از این رو به فرهنگ معین ( که در درستی اش خلاف نیست، بل اجماع است ) مراجعه کردم و در برگ3205 از جلد سوم در معنای گذاشتن شماره 6، هشتن، اجازه دادن و رخصت دادن را یافتم با شاهدی از شیخ، در گلستان به همت فروغی:
بگذار ، که بنده کمینم تا در صف بندگان نشینم
خاطرم آسوده گشت، شما نیز بگذارید خاطرتان آسوده باشد.
دوست نادیده جناب مهدی:
از سخنان مهر آمیزتان سپاسگزارم، گرچه به سال از روزگار دانشجویی ام در دانشگاه تهران بسیار سالها گذشته است ؛ به دل هنوز دانشجویم و مصراع معروف حکیم توس : میاسای زآموختن یک زمان را از یاد نبرده ام
تندرست و شادکام بوید .
چت تو سرت بخوره شته! به گند نکش اینجا را
مدیر سایت گنجور لطفی نما و شر این شته رو پاک گردان
جناب محمد عزیز
خواسته بودی بیت
ما با توایم و با تو نهایم اینت بلعجب
در حلقهایم با تو و چون حلقه بر دریم
را کسی توضیح دهد
کسی معنی نکرد
بگزار تا کمی روش اش کنم شاید دیگری نیز به کمک بیاید
حتما برایت پیش آمده که معلم در حال درس دادن بوده ولی تو به فکر دیگر در دنیای دیگری بوده ای
یعنی در کلاس درس بوده ای ولی حقیقتا جای دیگری بوده ای
یعنی در کلاس بوده ای ظاهرا ولی باطنا جای دیگر . میتوانی به معلم بگویی
مابا توایم و با تو نه ایم
و اما مصرع بعد میفرماید باتو در یکجا و یک حلقه نشسته ایم ولی مانند دق الباب در خانه هستیم یعنی گویی درین حلقه نیستیم یا هنوز در جمع و حلقه ی تو در نیامده ایم و خلاصه اینکه از تو غافل ایم و گوید که این عجیب است
امید که مطلب کمی روشن تر شده باشد
تا استادان چه بگویند
با ارادت
مهری
درود بر شما و همه دوستداران سعدی یعنی دوستداران قند پارسی
با اجازه، بنده کمی توضیح شما را واضح تر کنم
حلقه در اینجا دو معنا دارد
حلقه اول همان اجتماع و جمع دوستان است
حلقه دوم حلقه ای است که بر روی در است
ما با تو در یک حلقه و جمع هستیم ولی از این حلقه بیرون هستیم مانند حلقه در که پشت در واقع می شود
شمس گرامی، در حد توان خویش
نمی گذارم و نخواهم گذاشت کین قند پارسی ذره ای از شیرینی اش کاسته شود، شکرستانی که مارا از چهار گوشه جهان به هم پیوسته است.
و اما بعد، . از دشمنان برند شکایت به دوستان ....
شما چرا؟
معلم میانه سال فارسی؟؟
شما چرا به سعدی تاخته اید؟؟
کسی برتر و بالا تر ازو می شناسید؟
یکی ( کسی ) مانند من جستی؟. زهی بد عهد سنگین دل!!
مجو!! کاندر وفاداری نخواهی یافت مانندم. آری
استاد توس تخم سخن را پراکند این تخم اما در گلستان و بوستان ، در کشتزار طیبات و بدایع و خواتیم و غزلیات قدیم و ...،پرورش یافت ، بالید و به بار نشست تا امروزسرفرازانه خوشه چینان آن باشیم.
در باره چت و چت کردن !! من مردی پارسی زبانم مرا با چت کردن چه کار؟؟ با پوزش
جناب ترابی
همت شما را تحسین می کنم
عالی نوشتید از استاد توس
ببینید از این همه حاشیه نویسان فقط یک نوشته مورد اعتراض جدی بقیه عزیزان قرار گرفته که امید میرود در نوشتار خودشان تجدید نظر کنند ، اگر چه به افکارشان پایبند باشند
موفق باشید
بزرگواران اشتباه برداشت نکنید.من دیشب شاید سد تا از غزلهای سعدی رو ورق زدم
هر صفحه ای یکی به نام امیرخان چت – هند چت بیتا چت|ایلیا چت|نانسی چت | بیتا چت|ایلیا چت|نانسی چت مثلا تبلیغ میکنه که در شان ادبیات پارسی و به ویژه سعدی نیست،آخه هر چیزی جایی داره.
سپاس
یکی به من بگه چرا باید تذرو،پذیرش،گذاشتن،گذشتن و ... با ذ نوشته بشه؟ تاریخچه این کار به کی و کی چی برمیگرده؟
با نگاه به اینکه باور داریم ذ عربی هست.
گر چه سهوالقلم است و بخشودنی، اما چون روی سخنم با استاد زبان و ادبیات فارسی بود ،
بهتر دیدم به اصلاح آن بپردازم:
خرده خرد خام به میخانه نبرده( و نه نبرده ام)
برای آقای امیر که برای درک و تحلیل بیت:
گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من
از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم
به دنبال اسطوره ی آفرینش انسان و دمیده شدن روح در انسان و ... رفته است،
بایستی توضیح داد که خاک در مصرع اول مفهوم کمی (گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من) و در مصرع دوم مفهوم کیفی (از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم) دارد. دانستن همین نکته برای درک فرم و محتوای این بیت و لذت بردن از آن کافی است.
من درباره بیت نخست، ایرادی دارم. فکر می کنم بیت درست این باشد:بگذار تا مقابل کوی تو بگذریم دزدیده در شمایل روی تو بنگریم.
سعدی جان بقول خودت... قیامت میکنی سعدی بدین شیرین سخن گفتن... عاااااالی بود شعرت... امیدوارم توو بهشت ببینمت سعدی عزیزم... خیلی خاطرتو میخوام...♥♥
به عقیده شخصی من ، این هنر یک هنرمندی مثل استاد شجریان هست که با صدای دلنشین خود میتونه ما رو با سخنان بزرگانی چون سعدی و مولانا و حافظ و ... رو انس بده و بیشتر آشنامون کنه
تسلی خاطر داغ عزیزم
که شعرش می دهد با جان پیوند...
سعدی واقعا تو کیستی که من در سالگرد تو سیاه پوش می شوم؟حقا که شیخ اجل و فرمانروای ملک سخنی.
حقیقت دوست جان که بعید میدونم اسمت همین باشه. نیازی نیست تو بگی بقیه چیکار کنن. داعش هم میگه من خداشناسم و کار درست رو من انجام میدم. تو هر جور که راحتی زندگی کن اما دخالت در سبک زندگی دیگران نکن. خداشناس...!
حقیقت دوست جان شما از مجالس رقص و پایکوبی مولانا چه میدانی؟ علامه طباطبایی که تفسیر المیزان را نوشته موزیک میزده. جناب ملا محسن فیض کاشانی دروقت نماز از موزیک و خواننده زن (خدمتکار ایشان) استفاده میکرده. استاد مهدی الهی قمشه ای و پسر ایشان دکتر حسین الهی قمشه ای اهل موزیک بودند و هستند. با جرعت میتوان گفت که بیشتر عرفا اهل موزیک و هنر بوده اند. شما چه اشکالی در موزیک و خواندن با صدای خوب میبینید؟
همیشه بیدار
مراقب باش فرزندم ، چه می گویی؟
دست بردار اقا جان
همیشه بیدار گرامی
آفرین
پس همه ی این جانماز آبکشیدن ها تظاهر است
سر نماز هم کنیز ایشان آواز می خوانده
صاحب المیزان رو بگو حتماً پیانو میزده
گر تو قرآن بدین نمط خوانی ، ببری رونق مسلمانی
به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزلها
گر مسلمانی به تزویر و دروغ است عزیز
من و آن وادی کفران و فراخای گریز
همیشه بیدار ، من کاری به ان عتیقه ندارم ولی این چه حرفی بود که زدی
خواهش می کنم افاضه نکن
دوست ناشناس عزیز: چه حرفی را میگویید؟ کدام اشتباه بود؟ شما چه مشکلی در موسیقی میبینید؟
همیشه بیدار محترم
ان چه که عرض شد ، اما و اگر ندارد
اگر به استاد و مرشد اعتقاد داری بپذیر
و دیگر ان حرف ها را مزن
می گریزد زاهد خشک از سماعِ شعر تر
فیض را این گفتگوها سود دارد اندکی
ناشناس عزیز: ما حرف شما را پذیرفتیم، شما جواب این سید را خود بده ! شب خوش!
بوالعجب درست است لطفا درست کنید
پیشنهاد میکنم آواز این غزل رو با صدای استاد ایرج و سه تار استاد عبادی در برنامه 459 شاخه گل بشنوید..واقعا پاهای آدم از رو زمین بلند میشه.
شوقست در جدایی و جورست در نظر
هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم
برای فهمیدن این بیت کافی است شوق رو به معنی آرزومندی همراه نگرانی و اضطراب گرفت
در دوری و جدایی آتش شوق و انتظار ما را میسوزد و زمانی که نزد تو باشیم نگاه ستمبار تو را ولی ناز ستمت
امین جان درود بر تو
با سلام به سروران عزیز،
بنده اصلا شعر سعدی را مطالعه نکرده ام ،فقط وقتی از استاد بزرگوار شجریان شنیدم ،واقعا به اعجاز این شاعر و شعرش ایمان پیدا کردم،
واتفاقا بر خلاف نظر بعضی دوستان ،عرفان شعر را بیشتر درک کردم،وهر روز گوش میدم به این تصنیف زیبا و اعجاب اور،
با ارزوی سلامت استاد بزرگ شجریان و درود نثار روح سعدی شیراز خدا نگهدار
نوا مرکب خوانی با نوای شجریان یکی از عجایب تاریخ موسیقی سنتی است. شاید سعدی استاد سخن باشد اما بی شک با شجریان در عصر جدید احیا شده است. شجریان به شعر حرمت می دهد.
در پاسخ به نهاوندی گرامی:
درود بر شما. در بیت دوم اگه به مصرع دوم اش توجه کنید :
هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم
نشون میده که مصرع اول درسته :
شوقست در جدایی و جورست در نظر
مصرع دوم میگه در حالی که در نظر بر یار سختی هایی وجود داره ، با این حال ترجیح میدم که جور رو تحمل کنم ولی پیشت باشم و نمی خواهم دور از تو باشم و در آسایش چرا که چشیدن راحتی که از تو دور باشم به کامم تلخ است و غیر قابل تحمل .
هر چه گفتیم جز حکایت دوست
در همه عمر از آن پشیمانیم
سعدیا بی وجود صحبت یار
همه عالم به هیچ نستانیم
اگه منظور شما رو لحاظ کنیم و مصرع اول رو بر عکس کنیم این طور میشه : جور است در جدایی... اونوقت از مصرع دوم که میگه هم جور به ....، چنین برداشت میشه که سعدی دوری از یار رو می خواد تا نظر بر یار که مردود هست .
و اگر مصرع دوم رو هم به همراه مصرع اول بر عکس کنید : "جور است در جدایی و ......" و " هم شوق به ...." پر واضح هست که شوق بهتر از جور است لذا این هم مردود است.
لذا به نظرم بیت اول که ازخودگذشتگی در ازای شیرینی نطر بر روی دوست رو نشون میده درست بوده و سعدی برای نظر بر یار حاضر است سختی ها ی راه عشق رو تحمل کنه و از خودبگذرد.
آلبوم «نوا» هشت قطعه دارد و در آواز آن که به صورت مرکب خوانی است، گوشه هایی از نوا، شور، بیات ترک و سه گاه اجرا می شود. «پرویز مشکاتیان»، سرپرست گروه عارف و نوازنده سنتور، آهنگسازی آلبوم را بر عهده داشته است.
همنوازان گروه عارف «منصور سینکی»، «جمشید عندلیبی»، «محمد فیروزی»، «اردشیر کامکار»، «بیژن کامکار» و «ارژنگ کامکار» هستند و «محمد موسوی» نیز در آوازها با «شجریان» همراهی می کند.
در آین آلبوم اشعار از سعدی، بابا طاهر و مولانا انتخاب شده اند.
پخش آنلاین این قطعه :
پیوند به وبگاه بیرونی
پخش آلبوم از آغاز:
پیوند به وبگاه بیرونی
درودی برخاسته از جان،
سخن زیبای سعدی سهل و ممتنع است که در ادبیات جهان کم نظیر است.
سپاسگزارم لذت بردم.
رامین امینی زارع
اون دوستی که گفته باید می نوشت جورست در جدایی و شوقست درنظر بسیار از موضوع پرت هستند. برادر عزیز این اشاره به آیه لن ترانی در قرآنست که موسی از خدا خواست ببیندش و چون ذره ای از نور خدا بر کوه تور افتار موسی داشت از نظر و دید محروم میشد یا ساده بگویم کور میشد. حضرت سعدی درود بر تربت پاکش فرموده ای خدا در ندیدنتـشوقست و در دیدنت جور و سختی ولی من به همان حور و سختی و نابینا شدن راضی ام و توان دوری ندارم
یافته های حقیر
سلام ودروووووود براستادان
آنچه در شروعِ این غزلِ زیباست لحنی التماس گونه و خواهشی است نه امری ودستوری، نیم نگاهِ پنهانیِ عاشق به معشوق برایش کافیست زیرا طاقت مفارقت ندارد و تلخیِ هجران و فراق را به شوق دیدار سپری می نماید اما در دیدار سختیِ فراق جانسوز است در بادی امر لف ونشر مشوش می رسد اما با اندکی درنگ می توان به عمق تفکر شاعر رسید تکرار واژه ها وجناس های تام برزیباییِ این غزل افزوده است و شیخ اجل کارگردانِ ماهرِ واژه ها است سر در قدم افکندن کنایه از خاکسار بودن وحتی قربانیِ راه عشق شدن است واین نهایتِ تواضع در برابر معشوق است چنانکه عبد در مقابل معبود سر بر خاک می نهدو همچنین کمتر از خاک بودن .... با معشوق بودن و بی او بودن حدیثِ حاضرِ غایب است و تضادی زیبا وکنکاشی ذهنی است در حلقه ی ارادت ایم اما چون حلقه ی در که بیرون در است اما با دراست واز درون خبر ندارد یکی دیگر از هنر نمایی های این استاد سخن است حلقه در این غزل سه بار تکرار شده است هر بار در معنی متفاوت واین مهارت استاد در بکار گیریِ واژه ها است تضادِ زیبای دوست ودشمن بر زیبایی شعر افزوده است اما در نهایت به مصداقِ لطف آنچه توفرمایی ،عاشق مطیع محض است و با دلیلی زیبا دلِ خویش قانع می دارد که اگر چه مقبول ِمعشوق نگشته زیرا لایق نبوده و درکمند معشوق صیدهایی بس توانا بوده اند
نه بوی مهر میشنویم از تو ای عجب
نه روی آن که مهر دگر کس بپروریم
کلمه "نه" در اینجا هجای بلند است و همانند "نی" کشیده خوانده می شود..
سخن کم گوی تا در کار گیرند ....که در بسیار بد بسیار گیرند
شعر گویای خودش هست؛این همه حرافی برای چیه؟!
دو سه نفر هم خوندش که در اول حاشبه ها هم ذکر شده و تکرارش واقعا بیمورده.
یک روز با آقای موسوی و چند تن از دوستان دور هم بودیم که این غزل اجرا شد. ایشان شروع کردند به نوا زدن و من دیوان را ورق زدم، این شعر آمد، بعد دیوان را ورق زدم، چیز دیگری آمد که بیات ترک خواندم و بعد سه گاه خواندم. همین طور ادامه داشت و من در وسط کار ایشان دیوان را ورق می زدم و غزل دیگری می آمد و می خواندم. به این شکل شروع کردم به مرکب خوانی و یکی از کارهای خوب همین مرکب خوانی سعدی است.» او درباره ی استفاده از اشعار سعدی می گوید: «سعدی روان ترین غزل را سروده و زبانش به روانی نثر است. این قدر اشعارش زیبا و خواندن آن راحت است که همه کس متوجه می شوند. خیلی خواننده مشکل ندارد که مثل شعر حافظ چه کند و موسیقی کلام را چگونه انتخاب کند تا بتواند عمق شعر را بیان کند. شعر سعدی لموس تر است و هر کسی با هر سوادی شعر سعدی را خیلی خوب می فهمد و برای خواننده هم خیلی راحت تر است که آن را ارائه کند. هر شاعری، موسیقی شعرش را خودش از اول روی شعرش گذاشته است و ما باید آن را کشف کنیم. وقتی کشف کردیم، خیلی خوب می توانیم آن را بیان کنیم. شعر سعدی برای آوازه خوانی که توانایی خواندن داشته باشد، خیلی روان و بهترین نوع غزل است. اما مولانا و بویژه حافظ را هر آوازه خوانی نمی تواند بخواند.» او البته درباره ی تلفیق شعر و موسیقی نظر خود را دارد: «وقتی می خواهیم مفهوم یک غزل را به شنونده انتقال دهیم، باید خیلی دقت کنیم که شعر فدای تکنیک های آوازی و چهچهه و مسائل موسیقایی نشود و هر دو با هم بال پرواز باشند؛ یعنی موسیقی و شعر هر دو با هم، آدم را ببرد. دستوراتی دارد که باید رعایت کرد. تاکیدها باید به جا باشد، کشش ها حد و اندازه دارد. تحریر نباید جایی باشد که فضای شعر را تحت تاثیر قرار دهد. شعر خودش ملودی دارد و ما را گرفتار می کند؛ تکنیک های آوازی هم هست که این ها را در بیان کلام نمی شود اجرا کرد؛ چون شعر فدا می شود. بنابراین بعد از بیان شعر اگر نیاز بود جمله ی موسیقایی شعرمان را با تحریر تمام کنیم، این کار را می کنیم. حتما هم این طور نیست که باید تحریر بدهیم. این است که همه دست به دست هم می دهد برای یک اجرای خوب.» او ماجرا را خیلی ساده تر هم بیان می کند: «خواننده باید همه ی تکنیک ها را بلد باشد، حالت سؤالی، خبری، ایجابی، امری، نهی و حاشا کردن را بلد باشد. یک نوع فن بیان در آواز هست. آواز عین همان دکلمه کردن است؛ منتها کمی کشش آن بیش تر است.» در این میان «محمدرضا لطفی» درباره ی سعدی و تاثیرش بر موسیقی ایران نوشته است: «نکته ی دیگری که در اشعار سعدی به چشم می خورد، پیوند کلمات در کنار هم و نرمی اصوات درآن است که شما این نرمی را در اشعار مکتب خراسان کمتر مشاهده می کنید. این نرمی و وصل اصوات که در لابه لای کلمات و واژه های سعدی نهفته است، پلکانی و چسبیده و موزاییک وار بودن آن است که با ساختار موسیقی ردیف و وصل گوشه ها و تغییر مایه های انطباق کامل دارد. اشعار سعید به خاطر اهمیت موضوعی و تخیل شاعرانه و ده ها دلیل دیگر، در بیشتر فرهنگ های اسلامی مطرح بود. خوانندگان فارسی خوان در بخش عمده ای از آسیای میانه دوره سامانیان که مرکز ادبیات فارسی بود، از اشعار سعدی استفاده می کردند. هم چنین ترانه سازان، نوازندگان و خوانندگان زیادی بر روی این اشعار موسیقی می گذاشتند. در سده های کنونی بیشتر خوانندگان از اشعار سعدی استفاده کرده اند. اگر آماری از ضبط صفحات قدیمی گرفته شود میزان استفاده از شعر سعدی در مقایسه با میزان استفاده از شاعران دیگر در آواز و تصنیف، از مقام بالاتری برخوردار است. نکته مهم دیگری که در رابطه با موسیقی دستگاهی وجود دارد مسأله رسمی بودن و فاخر بودن ملودی ها، کرسی بندی ها و ساختار مایه هاست. موسیقی دستگاهی همراه با غزل، به خصوص در شعر سعدی، در طی نزدیک به 700 سال چنان با هم درآمیخته است که شنونده قادر نیست بفهمد که شعر بر روی موسیقی گذارده شده یا بر عکس. شکل و محتوا از یک سو و فرم ساز و آواز از سوی دیگر عمل جدا کردن موسیقی از شعر را در اشعار سعدی بسیار سخت کرده که این از نزدیکی فرم غزل سعدی و شاید چند شاعر دیگر در تاریخ ادبیات ایران به فرم های موسیقی حکایت می کند. جا دارد که محققین محترم یعنی ادبا، شاعران و موسیقی دانان در این مورد تحقیق جامعی کنند. به همین دلیل است که هیچ ممنوعیتی برای حذف موسیقی نتوانسته روند رو به رشد موسیقی را متوقف نماید. نگارنده هشدار می دهد که، در صورتی که در ایران آوازخوانان کم شده و نتوانند به رابطه شعر به خصوص اشعار سعدی و حافظ با موسیقی پی ببرند و حکومت در این مورد به روند قانونمند موسیقی ردیفی و دستگاهی بی اعتنایی و کم توجهی کند، به موسیقی، به خصوص به رشد شعر و معرفی غزل به توده مردم لطمه بزرگی وارد خواهد آمد. به یاد داشته باشیم فرم ساز و آواز با غزل، به یگانگی رسیده و غزل سرایان راهی به جز این وسیله ناب هنری ندارند.
متن کامل و بدردبخور را در پیوند زیر ببنید:
پیوند به وبگاه بیرونی
چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم
به راستی که ما ملت خاک بر سریم
پیوند به وبگاه بیرونی
خاک وطن که رفت چه خاکی به سر کنم؟!
سلام
از سعدی بعیده دوبار شکایت رو تو یه بیت بیاره من تا حالا فکر میکردم بیت اینطور بوده:
از دشمنان برند شکایت به دوستان
چون دوست دشمن است حکایت کجا بریم
که معنیشم بهتر میشه چون وقتی دوست دشمن است دیگر نمی توان شکایت جایی برد و فقط میشود حکایتش را بصورت گله به بقیه گفت.
بخش هایی از این غزل را محمود اسچریکر و محسن نامجو در آهنگی بنام دوب دوامی به زیبایی خوانده اند
در بیت
مارا سریست با توکه گر خلق روزگار دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم
صدای ضبط شده در مصرع اول ( سَریست ) خواند و در مصرع دوم نیز (سَر)برود هم بر آن (سَریم) خواند و در بیت سه مرتبه سَر آورده شده که بنوعی از مفهوم شعر بدور است ،اما بگمان من در مصرع اول (سِرّیست) باید باشد و در مصرع دوم نیزابتدا (سَر) و سپس در آخر (سِرّیم) باشد.
ما را سِرّیست باتو که گرخلق روزگار دشمن شوند سَر برود هم بر آن سِرّیم
با عنایت به کلیت مفهوم شعر این بیت بیان می کند که
مارا رازی باتو هست که اگر حتی سَر را نیز بدهیم برتو وفادار بوده و آن راز را آشکار نخواهیم کرد.
---
پاسخ: پیشنهادتان مشکل وزنی دارد و ... .
در بیت ششم مصراع "ما با توایم و با تو نهایم اینت بلعجب" به نظر من املای کلمه بلعجب غلط است و باید بوالعجب درست باشد. لطفا اصلاح شود. در واژه یاب هم این کلمه بدین شکل نوشته شده بود
@فاضل:
هر دو صورت در لغتنامه آمده (روی بلعجب و بوالعجب دو بار کلیک کنید و آنها را در لغتنامه ببینید).
در مورد این ترکیب (و ترکیب بلهوس یا بوالهوس) اختلاف نظر وجود دارد. نظر غالب ادیبان آن است که این دو واژه ترکیب پیشوند بل فارسی (که دلالت بر بسیاری میکند) با کلمات عربی عجب و هوس است. میتوانیم آنها ترکیب (ابو)ی عربی با این واژهها بدانیم که در این صورت سؤالی که عربیدانها میتوانند پاسخگوی آن باشند آن است که آیا این ترکیبها اصلا در زبان عربی وجود دارند یا خیر (احتمالا خیر بودن جواب این سؤال باعث طرح مسئله فارسی بودن پیشوند این کلمه شده) و این که با ترکیب کلمه (پدر) عربی چه معنایی برای آنها در نظر میگیریم؟ بوالهوس مثلا عامل هوس است یا کسی که بسیار هوسباز است؟ بوالعجب عامل تعجب است یا چیزی که بسیار عجیب است؟ در نهایت طرز نوشته شدن آنها در نسخههای خطی هم میتواند راهگشا باشد.
ایرج گرامی
گویا شما در مفهوم شعر مشکل داری.
مارا سریست با توکه گر خلق روزگار
دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم
مارا سریست با تو ، به مانای آنست که پیمانی در مورد تو با خود دارم ، عهدی با خود بسته ام که بر سر پیمان خود هستم اگر که بر سر این عهد جان بدهم.
زنده باشی
جزو بهترین غزل هایی هست که من از سعدی دوست دارم که با صدای فوق العاده ی استاد شجریان زیبایی اون صدچندان شده
گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من....
سلام، آخرین کلمه بیت هفتم را اصلا بفرمایید. بوالعجب صحیح است.
a glorious performance by master SHAJARIAN
بسیار شعر زیبایی بود.
واقعا سعدی خیلیییی خوبه ....
ممنون از این پست زیبا، به وبلاگ من هم سر بزنید:
4kaboutar.blogfa.com
اگرخودجناب سعدی حضور فیزیکی داشت درزمان حال تنها این غزل بی بدیل رو،فقط اززبان استادشجریان میشنید،شعری محکم و پراحساس از حضرت سعدی باخوانش استادشجریان بمثابه جسم وجانندکه بی هم ابتر میشوند.درودبرایشان
سلام و درود.این بیت این گونه به دلم نشسته.بگذار تا از مقابل روی تو بگذریم دزدیده در شمایل نیک تو خوب بنگریم...برخی از ابیات این شعر با تلفیقی از ابیات دیگر سراینده ها رو محسن نامجو در ترانه ای کاش خوانده است
من خیلی شرمنده ام که اینو میگم ولی فکر میکنم عارفانه تر و سعدیانه تر این باشه:
جور است در جدایی و شوقست درنظر
هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم
یکی از زیباترین و قابل تامل ترین ابیات این شعر اینه:
شوق است در جدائی و جور است در نظر
هم جور به طاقت شکست نیاوریم...
همیشه فکر میکردم میبایست برعکس باشه و به صورت جور است در جدائی و شوق است در نظر باشه. تا اینکه این شعر رو با صدای ملکوتی دماوند آواز ایران استاد محمدرضا شجریان شنیدم، اونجا معنای شعر رو فهمیدم و با خودم گفتم همینه. درسته اینه.
همه می دونیم که در دیدار معشوق شوق است و در فراقش جور، ولی اگر معشوق بسیار بی وفا و جفاکار باشه و دائم در کار آزار و اذیت عاشق باشه چی؟ در اینصورت عاشق همیشه جور و جفا می بیند و وقتی دور از معشوق هست از دست این آزار و اذیت ها در امان است. این جاست که با خودش میگه با اینکه وقتی کنار معشوق هستم اینهمه جور و جفا می بینم و وقتی به دور از او هستم راحتم ولی باز هم جفای معشوق را بر راحتی دور از او بودن ترجیح میدهم و نه تنها ترجیح میدهم که اصلا طاقت دوری او را ندارم.
البته شعر رو اشتباه نوشتم. اشتباه تایپی داشت.
شوق است در جدائی و جور است در نظر
هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم...
درود لطفا این صدای خیلی پایین و آزاردهنده را از روی شعر سعدی بزرگ بردارید ما خودمان می خوانیم واقعا صدای ناقص و کوچکیست در برابر این غزل سعدی
این غزل استاد سخن رو فقط باید با صدای خسروی آواز ایران یعنی استاد محمدرضا شجریان شنید و نوش جان کرد. آلبوم نوا . محشره
سلام
نمیدونم چرا بنظرم میرسه از شیخ اجل بعیده دوتا شکایت در یک بیت بکار ببره، در بعضی جاها هم البته دیدم که دومی حکایت بوده:
از دشمنان برند شکایت بدوستان
چون دوست دشمنست حکایت کجا بریم
یعنی وصف و گلگی این دشمن بودن دوست رو پیش کی بکنیم. چون قاعدتا در عشقبازی، حتی اگه دوست دشمن بشه شکایتی نمی کنند، همانطور که در بالا گفته هم جور به.
سلام بر دوستان و عاشقان سعدی بزرگ. من مدتهای زیادی با این غزل سعدی درگیر بودم و شاید ده ها بار آواز استاد شجریان را در نوا مرکب خوانی گوش کردم. واقعن بی نظیره و فکر نمی کنم کسی بتواند دوباره چنین شاهکاری را خلق کند. البته شعر سعدی هم بی نهایت زیبا و خارق العاده ست. من سالها پیش، دو بیت در همین وزن و قافیه برای دل خودم به این غزل شاهکار سعدی اضافه کردم وگرنه قصد اسائه ادب به مرتبه ی آن شیخ اجل نداشتم.آن دو بیت چنین اند :
یک دم خموش، محو سراپای چون گلت
یک دم خروش از گل رویت برآوریم
ما را تو ننگری و نبینی که هر قدم
زنجیروار در پی زلف تو اندریم
حق یارتان
یکی از بهترین آوازهای تاریخ موسیقی کشورمان روی این شعر خوانده شده با صدای شجریان و ساز موسوی
تک تک گوشه ها، نغمه ها و حتی لحن صدای خواننده و تحریرهاش براساس معنی شعر با هوشمندی خاصی انتخاب شده که برای مثال در جایی رومانتیک و درجای دیگر حتی عصبانی و کلافه و در جایی مغرور و حماسی میباشد. آنچه مسلم است بخش اعظم این اثر بمانند آهنگسازی یک اپرا از پیش طراحی شده و بخشی هم مشخصا بداهه و در لحظه اجرا شده.
تنهای نکته سوال برانگیز برای بنده تلفظ کلمه "چون" است که میدانیم در مواردی که معنی "بمانند" میدهد باید با ضمّه تلفظ شود ولی خواننده با صدای "او" تلفظ کرده که معنی "چگونه" میدهد و ظاهرا در بستر معنایی شعر نمیگنجد یا برای حقیر قابل درک نمیباشد.
از اساتید محترم استدعا دارم این نکته را بررسی کنند و به شناخت بهتر بنده کمک بفرمایند.
عزیزان حضرت سعدی علیه السلام در بیت" شوق است در جدایی و جور است درنظر هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم" به ایه قرآن اشاره دارد که خداوند به موسی گفت نمیتوانی مرا ببینی ولی موسی اصرار داشت و خدتوند نوری از ذات مطلقش بر کوه تاباند و تبدیل به سورمه شد. جور است در نظر یعنی تاب دیدنت نیست
چون دوست دشمنست شکایت کجا بریم مراد از دوست توی این مصرع خدا میتونه باشه کسی میتونه تحلیلی از این مصرع داشته باشه
واقعا حضرت سعدی دوست داره سر از لحد برداره وسر از خاک بیرون بیاره وببینه که استاد محمد رضا شجریان خسرو آوازایران(علیه الرحمه) با اشعارش چه شاهکاری پدید آورده در آلبو نوا ( مرکب خوانی)
28 شهریور 1400
این شعر انسانی جاودان با اواز آسمانی زنده یاد استاد شجریان روح منو نوازش میده نوش جان تک تک سلولهای بدنم
این دو بیت اصلا معادل نداره با هیچ چیز نمیشه توصیف کرد:تمام عمر گوش بدم بازم نیاز هست فوق العاده است
ما با توایم و با تو نه ایم، اینت بوالعجب در حلقه ایم با تو و چون حلقه بر دریم
نه بوی مهر می شنویم از تو ، ای عجب نه روی آن که مهر دگر کس بپروریم
در این غزل سعدی دارد با دوست و محبوب راز و نیاز می کند
خیالبافی می کند در وصل دوست
برای خودش عالمی دارد و شیرین زبانی می کند
یک آن به خود می آید و همه را خواب و خیال می بیند که بتواند هم کلام دوست باشد چه رسد به وصلش
و در اینجا انگار از عالم خواب و خیال خوش، بیدار می شود و خودش را در رؤیا می بیند به همین خاطر خطاب می کند:
سعدی تو کیستی که در این حلقه کمند
چندان فتاده اند که ما صید لاغریم
رؤیا پردازی تمام حتی ارزش نداری که در کمند هم بیفتی چون در عشق و در نظر محبوب خیلی لاغر و ضعیف هستی
دوستان پیشنهاد میکنم حتما آهنگ بیم از یاسر بختیاری رو که از بیت آخر همین شعر تضمین شده گوش کنید
چقدر شبیه این بیت از شمس تبریزی است:
ما را به تو سریست که کس محرم ان نیست
گر سر برود سر تو با کس نگشاییم
گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من: به لحاظ تعداد معشوق گفته اهل عشق من از ذرات خاک بیشترند.
از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم: یعنی هر چند تعداد ما از ذرات خاک بیشتر است اما ارزش ما پیش تو از خاک بیشتر نه که حتی از خاک هم کمتر است. چنانکه حافظ در غزل همروال و مشابه فرمود: بیچاره ما که پیش تو از خاک کمتریم.
راه حل دیگر این است که بیت را بسیار عرفانی بفهمیم یعنی اهل عشق تو بواسطه این عشق مقامی بلند گفتی پیدا خواهند کرد ولی ما از اهل خاک بالاتر که نه بلکه پست تریم یعنی میگوید بواسطه تواضع و فقر است که این مقام یافتیم.
در بیست سعدی تو کیستی ......که ما صید لاغریم... سعدی از زبان چه کسی داره حرف میزنه؟ به خودش میگه توکیستی و بعد میگه ما صید لاغریم. متکلم و مخاطب این بیت چه کسانی هستند واقعا برام سواله؟
دوستان برداشتتون از بیت: شوق است در جدایی و جور است در نظر
هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم
برخی دوستان «نظر» رو بمعنای وصال گرفتن
به نظر بنده میشه «جور در نظر» رو به معنای «ادا نشدن حق مطلب» معنی کرد.
یعنی اگر ما اجازه نظر به یار رو پیدا کنیم چون اهل نظر نیستیم نمیتوانیم حق مطلب رو ادا کرده و در نتیجه جور کرده ایم به تو و به خود
سلام
در مصرع "شوق است در جدایی و جور است در نظر"، جور به معنای رنج و تعب است.
منظور از "جور در نظر"، رنجی است که عاشق هنگام نظر کردن به چهره معشوق از شدت عشق می برد.
این رنج فقط تجربه کردنی است و بیان شدنی نیست.
این جور ربطی به بی وفایی یا ملامت گویی معشوق ندارد.
چیزی شبیه "چشم بیمار" یار...
با صدای خسرو آواز ایران شنیدن دارد.
در گنجور هستیم
در قدمگاه سعدی
لطفا به تفسیر سعدی بپردازید نه توصیف شجریان
درود بر دوستان
اگر میشه و اطلاع دارید ابیاتی مثل این بیت : از دشمنان برند شکایت به دوستان/چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم
به بنده ارسال دارید
سلام
من از بیگانگان دیگر ننالم، که با من هر چه کرد آن آشنا کرد. «حافظ»
بابت قالب نوی سایت واقعا سپاسگزارم
سبحان اله، چجوری این کلمات اومده تو ذهن سعدی و این ابیات را گفته، باید به خداوندگار سعدی آفرین گفت بابت خلق چنین اعجوبه ای.
همه میگن با صدای استاد شجریان ولی من این شعر رو با یاس شناختم
از دشمنان برند شکایت ز دوستان / چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم / سعدی تو کیستی که در این حلقهی کمند / چندان فتادند که ما صید لاغریم
در اهنگ بیم
غزلی پراازشاه بیت
باسلام
اولین باری که این غزل را با صدای استاد شجریان گوش دادم کلی گریه کردم
این غزل عاشقانه ای بسیار زیباست
به نظر من سعدی در این غزل اوج عشق بازی خدا با انسان را به تصویر کشیده
در خصوص رابطه انسان با خدا به نظر من این خداست که عاشق ماست و ما معشوق خداییم
با این دید پیشنهاد میکنم یکبار و یا چند بار دیگر غزل را بخوانید و لذت ببرید از شدت عشق بازی خدا با انسان
بگذشت نگار وبگفتا به کبر وناز
در دلبری چوشعر سعدی شیراز سروریم
به نظرم بهترین آواز شجریان همین قطعه از شعر سعدی است که در کاست نوا ارائه شده ...هر وقت که گوش میدم برام تازگی داره و هیچ وقت کهنه نمیشه