گنجور

غزل شمارهٔ ۴۳۱

امشب آن نیست که در خواب رود چشم ندیم
خواب در روضهٔ رضوان نکند اهل نعیم
خاک را زنده کند تربیت باد بهار
سنگ باشد که دلش زنده نگردد به نسیم
بوی پیراهن گم‌کردهٔ خود می‌شنوم
گر بگویم همه گویند ضلالی‌ست قدیم
عاشق آن گوش ندارد که نصیحت شنود
درد ما نیک نباشد به مداوا‌ی حکیم
توبه گویندم از اندیشهٔ معشوق بکن
هرگز این توبه نباشد که گناهی‌ست عظیم
ای رفیقان سفر دست بدارید از ما
که بخواهیم نشستن به در دوست مقیم
ای برادر غم عشقْ آتش نمرود انگار
بر من این شعله چنان است که بر ابراهیم
مرده از خاک لحد رقص کنان برخیزد
گر تو بالای عظامش گذری وهی رمیم
طمع وصل تو می‌دارم و اندیشهٔ هجر
دیگر از هر چه جهانم نه امید است و نه بیم
عجب از کُشته نباشد به در خیمهٔ دوست
عجب از زنده که چون جان به درآورد سلیم
سعدیا عشق نیامیزد و شهوت با هم
پیش تسبیح ملایک نرود دیو رجیم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

امشب آن نیست که در خواب رود چشم ندیم
خواب در روضهٔ رضوان نکند اهل نعیم
هوش مصنوعی: امشب شب عادی نیست و کسی نمی‌تواند در خواب به سر ببرد. افرادی که در نعمت‌های بهشتی هستند، امشب به راحتی نمی‌توانند خواب راحتی داشته باشند.
خاک را زنده کند تربیت باد بهار
سنگ باشد که دلش زنده نگردد به نسیم
هوش مصنوعی: تربیت و آموزش مثل نیرویی است که می‌تواند خاک مرده را زنده کند، اما اگر دل کسی به سنگی تبدیل شده باشد، حتی نسیم بهاری هم نمی‌تواند آن را احیا کند.
بوی پیراهن گم‌کردهٔ خود می‌شنوم
گر بگویم همه گویند ضلالی‌ست قدیم
هوش مصنوعی: بوی پیراهنی را که گم کرده‌ام حس می‌کنم، اما اگر این را بگویم، همه می‌گویند که من شخصی هستم که در گذشته گم شده‌ام.
عاشق آن گوش ندارد که نصیحت شنود
درد ما نیک نباشد به مداوا‌ی حکیم
هوش مصنوعی: عاشق هیچ وقت به نصیحت‌ها گوش نمی‌دهد و درد ما با درمان‌های حکیمانه خوب نمی‌شود.
توبه گویندم از اندیشهٔ معشوق بکن
هرگز این توبه نباشد که گناهی‌ست عظیم
هوش مصنوعی: از فکر کردن به معشوق از من توبه نخواهید. این توبه هرگز معتبر نیست، چون گناهی بزرگ به حساب می‌آید.
ای رفیقان سفر دست بدارید از ما
که بخواهیم نشستن به در دوست مقیم
هوش مصنوعی: ای دوستان سفر، از ما دست بکشید، زیرا ما می‌خواهیم در کنار دوست خود بمانیم.
ای برادر غم عشقْ آتش نمرود انگار
بر من این شعله چنان است که بر ابراهیم
هوش مصنوعی: ای برادر، غم عشق برای من مانند آتش نمرود است، این شعله بر من به شدت می‌سوزد، همان‌طور که ابراهیم را می‌سوزاند.
مرده از خاک لحد رقص کنان برخیزد
گر تو بالای عظامش گذری وهی رمیم
هوش مصنوعی: اگر تو از بالای استخوان‌های مردگان عبور کنی، آن‌ها از خاک قبرشان با شادی و رقص بلند می‌شوند.
طمع وصل تو می‌دارم و اندیشهٔ هجر
دیگر از هر چه جهانم نه امید است و نه بیم
هوش مصنوعی: من به وصال تو امیدوارم و دیگر از هر چیزی که در دنیا هست نه امیدی دارم و نه ترسی.
عجب از کُشته نباشد به در خیمهٔ دوست
عجب از زنده که چون جان به درآورد سلیم
هوش مصنوعی: عجیب است که کسی در خیمهٔ دوست کشته نشود؛ عجیب‌تر این که کسی زنده باشد و وقتی از جانش بیرون آمد، سالم و بی‌آسیب باشد.
سعدیا عشق نیامیزد و شهوت با هم
پیش تسبیح ملایک نرود دیو رجیم
هوش مصنوعی: سعدی جان، عشق و شهوت نمی‌توانند در کنار یکدیگر قرار گیرند و در پیشگاه فرشتگان پذیرفته نمی‌شوند.

خوانش ها

غزل ۴۳۱ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۴۳۱ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۴۳۱ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۴۳۱ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۴۳۱ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل شمارهٔ ۴۳۱ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۴۳۱ به خوانش نازنین بازیان

حاشیه ها

1394/12/01 21:03
محبوبه ذوالقدر

با سلام این غزل هم گوش نواز بود و هم مفاهیم عالی عاشقانه و عارفانه داشت.

1396/01/13 16:04
بابک بامداد مهر

مصرع "دگر ازهرچه جهانم..."به این شکل درنسخ دیگر آمده که مفهومتر ومقبولترست"دگراز هردو جهانم نه امید است ونه بیم"

1396/06/22 19:09
اردشیر

درود دوستان : این چقدر شبیه اون غزل دیگر معروف سعدی است : ما دگر کس نگرفتیم به جای تو ندیم....

1397/05/19 19:08
علی۹۹

دگر از هر چه جهانم
ممکنه سعدی به جهان های موازی رسیده باشه؟؟؟

1397/05/19 19:08
بابک چندم

@علی99
"هرچه جهانم" در عین حال می تواند "هر آنچه در جهانم" باشد...

1398/04/15 10:07
علی علیمردانی

مطلع غزل بالا :
« امشب آن نیست که در خواب رود چشم ندیم
خواب در روضه رضوان نکند اهل نعیم »

در تصنیف جاودانه « بادا بادا مبارک بادا » ی اجرا شده توسط حسین همدانیان در دستگاه چهارگاه بسیار زیبا اجرا شده است .
-------------------------------------
و نیز ، بیت هشتم از این غزل زیبای سعدی :
«مرده از خاک لحد رقص کنان برخیزد
گر تو بالای عظامش گذری و هی رمیم»
توسط حافظ در غزلی که اکنون بر سنگ قبر او حک شده ، تضمین گردیده است:
« خیز و بالا بنما ای بت شیرین حرکات
تا به بویت ز لحد، رقص نان برخیزم»
--------------------------------------------------------

1400/09/30 18:11
امیرالملک

مرده از خاک لحد رقص کنان برخیزد

گر تو بالای عظامش گذری و هی رمیم

سوره مبارکه یس «وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ یُحْیِی الْعِظَامَ وَهِیَ رَمِیمٌ»

1403/03/12 10:06
صادق

چقدر این شعر زیبا و دل نواز است و چه اندازه به شعر زیبای حافظ نزدیک است که"" فتوی پیر مغان دارم و قولیست قدیم...... 

1403/09/17 03:12
جلال ارغوانی

در و زر را نه بها چون در سعدی باشد

کس ندیدست چنین خوش سخنی یار وندیم