گنجور

غزل شمارهٔ ۴۲۲

آن کس که از او صبر محال است و سکونم
بگذشت ده انگشت فروبرده به خونم
پرسید که چونی ز غم و درد جدایی
گفتم نه چنانم که توان گفت که چونم
زان گه که مرا روی تو محراب نظر شد
از دست زبان‌ها به تحمل چو ستونم
مشنو که همه عمر جفا برده‌ام از کس
جز بر سر کوی تو که دیوار زبونم
بیم است چو شرح غم عشق تو نویسم
کآتش به قلم در فتد از سوز درونم
آنان که شمردند مرا عاقل و هشیار
کو تا بنویسند گواهی به جنونم
شمشیر برآور که مرادم سر سعدیست
ور سر ننهم در قدمت عاشق دونم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن کس که از او صبر محال است و سکونم
بگذشت ده انگشت فروبرده به خونم
هوش مصنوعی: شخصی که نتوانم او را تحمل کنم و در کنار او آرامش نداشته باشم، حالا انگشتانش را در خون من فرو کرده است.
پرسید که چونی ز غم و درد جدایی
گفتم نه چنانم که توان گفت که چونم
هوش مصنوعی: در پاسخ به پرسش او درباره حال و وضعیت من از غم و درد جدایی، گفتم نمی‌توانم به خوبی حال خود را توصیف کنم.
زان گه که مرا روی تو محراب نظر شد
از دست زبان‌ها به تحمل چو ستونم
هوش مصنوعی: از زمانی که چهره تو برایم مانند جایگاه دعا شد، دیگر زبان‌ها نمی‌توانند بار سنگین عشق و اشتیاقم را تحمل کنند و من همچون ستونی استوار مانده‌ام.
مشنو که همه عمر جفا برده‌ام از کس
جز بر سر کوی تو که دیوار زبونم
هوش مصنوعی: نشنیده‌ام که در طول زندگی‌ام، از کسی جز تو بدی دیده‌باشم، چرا که تو تنها جایی هستی که همواره زخم خورده‌ام.
بیم است چو شرح غم عشق تو نویسم
کآتش به قلم در فتد از سوز درونم
هوش مصنوعی: نگرانم که اگر درباره غم عشق تو بنویسم، آتش در قلمم شعله‌ور شود به خاطر آتش درونم.
آنان که شمردند مرا عاقل و هشیار
کو تا بنویسند گواهی به جنونم
هوش مصنوعی: آنهایی که مرا عاقل و هوشیار شمرده‌اند، کجا هستند تا گواهی بنویسند که من دیوانه‌ام؟
شمشیر برآور که مرادم سر سعدیست
ور سر ننهم در قدمت عاشق دونم
هوش مصنوعی: شمشیر را به پیش بکش که هدف من سر سعدی است، و اگر سرم را به پای تو نگذارم، در این صورت، عاشق پست و بی‌ارزشی هستم.

خوانش ها

غزل ۴۲۲ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل شمارهٔ ۴۲۲ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۴۲۲ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۴۲۲ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل شمارهٔ ۴۲۲ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۴۲۲ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۴۲۲ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1392/02/08 19:05
غزلواره

مصرع دهم اشتباه نوشته شده اینجوری اشکال وزنی ایجاد میشه
"کآتش به قلم درفَتَد از سوز درونم.."
به نظر من به این شکل باید باشه

1392/02/13 03:05
مینا

انگشت خاییدن کنایه از حسرت خوردن و پشیمانیست و ندامت و افسوس

1396/01/06 00:04
سید احمد مجاب

بیمست چو شرح غم عشق تو نویسم
کآتش به قلم (در فتد) از سوز درونم
آنان که شمردند مرا عاقل و هشیار
(گو) تا بنویسند گواهی به جنونم

1396/10/31 15:12
Dana Taha

بگذشت ده انگشت فروبرده به خونم
لطفا معنی این نیمه بیت چیست ؟

1396/10/01 01:01
nabavar

Dana Taha عزیز
اگر اینطور بخوانیم معنی می دهد:
آن کس که از او صبر محال است و سکونم
بگذشت ، ده انگشت فروبرده به خونم
آنکه صبر و آرامش مرا گرفته ، در حالی که ده انگشت اش به خون من آغشته است ، از من گذشت و رفت
زنده باشی

1396/10/01 01:01
nabavar

Dana Taha عزیز
پاسخ شما در دست باز بینی ست

1396/10/01 01:01
nabavar

نمی دانم چرا تمام حاشیه های این حقیر که پاسخ سؤالات دوستان است به باز بینی میرود

1396/11/13 23:02
Dana Taha

سپازگزارم حسین جان دستت در نکونه.

1397/02/22 20:04
Mahbaanu

سلام...
مشنو که همه عمر جفا برده ام از کس
جز بر سر کوی تو که دیوار زبونم یعنی چی؟؟

1397/02/23 01:04
۷

مشنو که همه عمر جفا برده‌ام از کس
جز بر سر کوی تو که دیوار زبونم
باور میکنی در تمام عمرم تن به ستم و سکوت در برابر هیج کس نداده ام جز بر سر کوی تو که مانند دیوار خاموش و خوارم
برای فهمیدن دیوار زبون به مثل های زیر نگاه کنید:
فلانی مثل دیوار است:ساکت و لال است
مگر با دیوار حرف میزنم: مگر نمیشنوی که ساکتی
سعدی هم میگوید فقط در برابر تو هست که مانند دیوار ساکت ساکتم و تن به خواری میدهم

7 عزیز
فوق العاده هستی, کاش بیشتر می نوشتی مثل رضا ساقی/ساقی/سید علی ساقی در حاشیه های غزل های حافظ.
شاد و تندرست باشید

1402/02/13 18:05
فاطمه یاوری

آنان که شمردند مرا عاقل و هشیار

کو تا بنویسند گواهی به جنونم.....!

1403/10/08 23:01
جلال ارغوانی

گویند که سعدی سخنش راحت جانست

زین جمله که گویند  یقیقا بفزونم