گنجور

غزل شمارهٔ ۴۰۹

تا خبر دارم از او بی‌خبر از خویشتنم
با وجودش ز من آواز نیاید که منم
پیرهن می‌بدرم دم به دم از غایت شوق
که وجودم همه او گشت و من این پیرهنم
ای رقیب این همه سودا مکن و جنگ مجوی
برکَنم دیده که من دیده از او برنکَنم
خود گرفتم که نگویم که مرا واقعه‌ایست
دشمن و دوست بدانند قیاس از سخنم
در همه شهر فراهم ننشست انجمنی
که نه من در غمش افسانه آن انجمنم
برشکست از من و از رنج دلم باک نداشت
من نه آنم که توانم که از او برشکنم
گر همین سوز رود با من مسکین در گور
خاک اگر بازکنی سوخته یابی کفنم
گر به خون تشنه‌ای اینک من و سر باکی نیست
که به فتراک تو به زان که بود بر بدنم
مرد و زن گر به جفا کردن من برخیزند
گر بگردم ز وفای تو نه مردم که زنم
شرط عقل است که مردم بگریزند از تیر
من گر از دست تو باشد مژه بر هم نزنم
تا به گفتار درآمد دهن شیرینت
بیم آن است که شوری به جهان درفکنم
لب سعدی و دهانت ز کجا تا به کجا
این قدر بس که رود نام لبت بر دهنم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا خبر دارم از او بی‌خبر از خویشتنم
با وجودش ز من آواز نیاید که منم
هوش مصنوعی: من از او اطلاع دارم، اما خودم را نمی‌شناسم. با وجود او، صدایی از من نمی‌آید که بگوید من کیستم.
پیرهن می‌بدرم دم به دم از غایت شوق
که وجودم همه او گشت و من این پیرهنم
هوش مصنوعی: هر لحظه از شدت شوق، لباس خود را پاره می‌کنم، زیرا وجود من تماماً او شده و من فقط این لباس هستم.
ای رقیب این همه سودا مکن و جنگ مجوی
برکَنم دیده که من دیده از او برنکَنم
هوش مصنوعی: ای رقیب، اینقدر برای من حسادت نکن و با من درگیر نشو. من دیدم را از تو می‌گیرم، اما دیدم را از تو برنمی‌دارم.
خود گرفتم که نگویم که مرا واقعه‌ایست
دشمن و دوست بدانند قیاس از سخنم
هوش مصنوعی: من تصمیم گرفتم که درباره‌ی مشکل خود صحبت نکنم؛ چون می‌دانم که کسیکه به آن توجه کند، ممکن است آن را از زبان من به درستی درک نکند، نه به عنوان مسئله‌ای معنادار، بلکه از روی قیاس.
در همه شهر فراهم ننشست انجمنی
که نه من در غمش افسانه آن انجمنم
هوش مصنوعی: در هیچ کجا تجمعی برای حل مشکلات وجود ندارد که من در آن تجمع، داستان غم‌انگیز آن‌ها را روایت نکنم.
برشکست از من و از رنج دلم باک نداشت
من نه آنم که توانم که از او برشکنم
هوش مصنوعی: او از شکست و غم دل من هیچ نگرانی نداشت، چرا که من شخصیتی نیستم که بتوانم او را رنجش کنم یا از خود برانم.
گر همین سوز رود با من مسکین در گور
خاک اگر بازکنی سوخته یابی کفنم
هوش مصنوعی: اگر همین آتش و درد که در دل دارم، در زیر خاک و در گور من پیدا شود، می‌بینی که کفن من سوخته است.
گر به خون تشنه‌ای اینک من و سر باکی نیست
که به فتراک تو به زان که بود بر بدنم
هوش مصنوعی: اگر تشنه‌ی خون هستی، من حاضر به این کار هستم و از اینکه زیر دست تو باشم نگران نیستم؛ زیرا برای من مهم نیست که سرم به دست تو بیفتد.
مرد و زن گر به جفا کردن من برخیزند
گر بگردم ز وفای تو نه مردم که زنم
هوش مصنوعی: اگر مردان و زنان به من ستم کنند و من از وفای تو برگردم، دیگر نه انسانم و نه زن.
شرط عقل است که مردم بگریزند از تیر
من گر از دست تو باشد مژه بر هم نزنم
هوش مصنوعی: عقل حکم می‌کند که مردم از تیر من فرار کنند، اگر تو به من توجه کنی و حتی پلک هم نزنم.
تا به گفتار درآمد دهن شیرینت
بیم آن است که شوری به جهان درفکنم
هوش مصنوعی: زمانی که دهان شیرینت به سخن باز می‌شود، نگرانم که ممکن است تلخی را به دنیا جاری کنی.
لب سعدی و دهانت ز کجا تا به کجا
این قدر بس که رود نام لبت بر دهنم
هوش مصنوعی: سخن سعدی و صحبت‌های تو از کجا تا کجا است! اینقدر بس است که نام لبت بر زبان من بیفتد.

خوانش ها

غزل ۴۰۹ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل شمارهٔ ۴۰۹ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۴۰۹ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۴۰۹ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۴۰۹ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل شمارهٔ ۴۰۹ به خوانش سیاوش علی شاه پور
غزل شمارهٔ ۴۰۹ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۴۰۹ به خوانش نازنین بازیان

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"(دشتی) (۱۶:۲۸ - ۱۸:۴۰) نوازندگان: فرهنگ شریف (‎تار) خواننده آواز: محمودی خوانساری سراینده شعر آواز: سعدی شیرازی (غزل) مطلع شعر آواز: تا خبر دارم از او بی خبر از خویشتنم"
(آلبوم برگ سبز » شمارهٔ ۶۱)
"(دشتی) (۰۵:۰۹ - ۰۵:۴۱) نوازندگان: وزیری‌تبار، حسینعلی (‎غرنی) خواننده آواز: عبدالعلی وزیری سراینده شعر آواز: سعدی شیرازی (غزل) مطلع شعر آواز: تا خبر دارم از او بی خبر از خویشتنم"
(آلبوم گلهای جاویدان » شمارهٔ ؟#۷)
"(همایون) (۳۵:۰۵ - ۴۲:۰۸) خواننده آواز: بنان، غلامحسین سراینده شعر آواز: سعدی شیرازی (غزل) مطلع شعر آواز: تا خبر دارم از او بی خبر از خویشتنم"
(آلبوم گلهای جاویدان » شمارهٔ ۱۲۹)
"(شور) (۱۱:۰۷ - ۱۱:۵۸) نوازندگان: همایون خرم (‎ویولن) خواننده آواز: محمودی خوانساری سراینده شعر آواز: سعدی شیرازی (غزل) مطلع شعر آواز: تا خبر دارم از او بی خبر از خویشتنم"
(آلبوم یک شاخه گل » شمارهٔ ۳۹۹)
"ماهور - اجرای زنده"
با صدای علی قمصری و هاله سیفی‌زاده (آلبوم باخ و صوفی)
"ساز و آواز ۲"
با صدای غلامحسین بنان (آلبوم ترانه های بنان - قصه ی شب)

حاشیه ها

1393/07/17 21:10
محمد حسین صرامی فَروَشانی

گر به خون تشنه ای اینک من سر باکی نیست
که به فتراک تو به زان که بود بز بدنم
سر به پیش قدمت پیش کش آرم لیکن
ناز چشمت چه گران سر نبرد از بدنم
سالیانسیت که پینداشمت در بر خویش
صبح رسوایم امد که همه خویشتنم
شور عشقت به فغان گر برسانم بر عرش
چه توان گفت که بیراهه نشین راهزنم.
دوش با ساقی مجلس سخنی کردم باز
آنچنان سوخت مرا تا که دگر من نه منم

1394/08/13 18:11
میاحیان

این شعر آدمی را سوی اندیشه حسین حلاج می برد و فریاد انالحق . که هرچه هست تویی ، محیط تویی و من هیچی در کل وجود تو ای خدای تبارک و تعالی .

1395/04/06 02:07
۷

برشکست از من و از رنج دلم باک نداشت
من نه آنم که توانم که از او برشکنم
من را کنار زد و از رنج دلم باک نداشت ولی من نمیتوانم از او کناره جویی کنم

1395/04/06 02:07
۷

لب سعدی و دهانت ز کجا تا به کجا
این قدر بس که رود نام لبت بر دهنم
نشدنی است دهانم به لبت برسد به همین راضی ام که نام لبت در دهانم آید

1396/01/25 11:03
آراد

عاشق این بیت از شعرم.آدمو این شعر به ی دنیای دیگه میبره و از خود بیخود میکنه.درود بر سعدی بزرگ.
گر همین سوز رود با من مسکین در گور
خاک اگر بازکنی سوخته یابی کفنم

1399/03/18 03:06
یاسی

مرد و زن گر به جفا کردن من برخیزند
گر بگردم ز وفای تو نه مردم که زنم
از سعدی بزرگ متعجب هستم که چرا اینقدر زن را کوچک میشمرده ، البته این تنها بیتی نیست که زن را بی ارزش نشان داده . در گلستانش هم فراوان دارد

1399/09/18 14:12
محمود عبادی

آقا یا خانم یاسی
اگر انتظار ارید که سعدی مثل شما فمنیست بوده باشد زهی خیال باطل . جرا که در عهد سعدی حتی چنین تفکری وجود نداشته است. مضافا سعدی در مقام اثبات چیزی از طریق مثال زدن است. طبیعی است بین زن ومرد از لحاظ ظاهر و از لحاظ بیولوژیک تفاوت هائی است.

1400/03/28 05:05
جهن یزداد

زبان در بند ذهنیت جامعه است نمیتوان گفت  نازنی کردن ۰یا جوانزنی -  ایا   فمنیستها و روشنفکرهای  نمیگویند نامرد  ؟  یا جوانمردی -یا مردانگی ؟  این چیزها چه پیوندی باکوچک شمردن زنان دارد

1400/05/24 16:07
nabavar

گرامی جهن یزداد! با شما موافق نیستم، نامرد، مردانگی و جوانمردی در مقوله ی تحقیر زنان نمی گنجد، لغاتی ست ساخته شده در مورد شجاعت و بخشش، ولی زمانی که می گوییم از زن کمتر، تحقیر و توهینی ست به زن و خانواده 

1400/09/09 14:12
فاطمه زندی

درود 

حضرت سعدی ،حکیم سخن است..اما در روزگاری که ایشان زندگی می کرده..زن چنین جایگاهی داشته..و به نظرم نمیشود بر او خُرده گرفت...گنجینه ای که به جامعه بشری عرضه داشته را باید دید...

 

1401/12/24 02:02
سفید

 

با وجودش ز من آواز نیاید که منم...

 

1403/10/08 22:01
جلال ارغوانی

در بر یار زبان بسته تر از سنگ وگلم

خلق گویند که من سعدی شیرین سخنم