گنجور

غزل شمارهٔ ۴۰۸

امروز مبارک است فالم
کافتاد نظر بر آن جمالم
الحمد خدای آسمان را
کاختر به درآمد از وبالم
خواب است مگر که می‌نماید
یا عشوه همی دهد خیالم
کاین بخت نبود هیچ روزم
وین گل نشکفت هیچ سالَم
امروز بدیدم آن چه دل خواست
دید آن چه نخواست بدسگالم
اکنون که تو روی باز کردی
رو باز به خیر کرد حالم
دیگر چه توقع است از ایام؟
چون بدر تمام شد هلالم
بازآی کز اشتیاق رویت
بگرفت ز خویشتن ملالم
آزرده‌ام از فراق چونانک
دل باز نمی‌دهد وصالم
وز غایت تشنگی که بردم
در حلق نمی‌رود زلالم
بیچاره به رویت آمدم باز
چون چاره نماند و احتیالم
از جور تو هم در تو گیرم
وز دست تو هم بر تو نالم
چون دوست موافق است سعدی
سهل است جفای خلق عالم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

امروز مبارک است فالم
کافتاد نظر بر آن جمالم
هوش مصنوعی: امروز برای من روز خوش‌شانسی است، چون نگاه من به آن زیبایی افتاده است.
الحمد خدای آسمان را
کاختر به درآمد از وبالم
هوش مصنوعی: سپاس خداوند آسمان را که از بلای من نجات یافتم و به آرامش رسیدم.
خواب است مگر که می‌نماید
یا عشوه همی دهد خیالم
هوش مصنوعی: شاید همه‌چیز فقط یک خواب باشد یا شاید خیال من است که به زیبایی خود می‌نازد.
کاین بخت نبود هیچ روزم
وین گل نشکفت هیچ سالَم
هوش مصنوعی: این بخت به من هیچ روزی را خوش و خرم نکرد و این گل هم هیچ‌گاه نرسته و شکوفا نشد.
امروز بدیدم آن چه دل خواست
دید آن چه نخواست بدسگالم
هوش مصنوعی: امروز آنچه که دل می‌خواست را دیدم، اما آنچه که نمی‌خواست، بر سرم آمد.
اکنون که تو روی باز کردی
رو باز به خیر کرد حالم
هوش مصنوعی: حالا که تو چهره‌ات را به من نشان داده‌ای، حال و روزم نیز به خوبی تغییر کرده است.
دیگر چه توقع است از ایام؟
چون بدر تمام شد هلالم
هوش مصنوعی: دیگر چه انتظاری می‌توان داشت از روزگار، وقتی که ماه کامل تمام شده و تنها هلالی باقی مانده است.
بازآی کز اشتیاق رویت
بگرفت ز خویشتن ملالم
هوش مصنوعی: بازگرد که از دل تنگی و دل‌زدگی‌ام به خاطر اشتیاق به دیدارت است.
آزرده‌ام از فراق چونانک
دل باز نمی‌دهد وصالم
هوش مصنوعی: به خاطر جدایی، بسیار ناراحت و رنجورم به گونه‌ای که دل نمی‌تواند به دیدار تو رضایت دهد.
وز غایت تشنگی که بردم
در حلق نمی‌رود زلالم
هوش مصنوعی: به خاطر شدت تشنگی‌ام، آبی که به حلقم می‌رود، صاف و زلال نیست.
بیچاره به رویت آمدم باز
چون چاره نماند و احتیالم
هوش مصنوعی: بدبختانه دوباره بر چهره‌ات آمدم چون دیگر راهی برای نجات نیست و امیدی ندارم.
از جور تو هم در تو گیرم
وز دست تو هم بر تو نالم
هوش مصنوعی: من از ظلم و ستم تو نیز در درون خودم رنج می‌برم و از دست تو نیز به تو شکایت می‌کنم.
چون دوست موافق است سعدی
سهل است جفای خلق عالم
هوش مصنوعی: وقتی دوست با من همراه و همدل است، سختی و ناسازگاری‌های دیگران برایم اهمیتی ندارد.

خوانش ها

غزل ۴۰۸ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل شمارهٔ ۴۰۸ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۴۰۸ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۴۰۸ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۴۰۸ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل شمارهٔ ۴۰۸ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۴۰۸ به خوانش نازنین بازیان

حاشیه ها

1391/09/16 09:12
فرشته

هزاران آفرین باد بر تو سعدی

1395/10/25 06:12
مهدی

وصف حال ما هم از نوشیدن این غزل همین مصرع سعدی عزیز است: امروز بدیدم آن چه دل خواست...

1403/10/03 23:01
جلال ارغوانی

سعدی زگفته لطیفت

دادی تو شربت زلالم

جز تو سخن کسی نگویم

جز تو به دیگری نبالم