گنجور

غزل شمارهٔ ۴۰۷

تا تو به خاطر منی کس نگذشت بر دلم
مثل تو کیست در جهان تا ز تو مهر بگسلم
من چو به آخرت روم رفته به داغ دوستی
داروی دوستی بود هر چه بروید از گلم
میرم و همچنان رود نام تو بر زبان من
ریزم و همچنان بود مهر تو در مفاصلم
حاصل عمر صرف شد در طلب وصال تو
با همه سعی اگر به خود ره ندهی چه حاصلم
باد به دست آرزو در طلب هوای دل
گر نکند معاونت دور زمان مقبلم
لایق بندگی نیم بی هنری و قیمتی
ور تو قبول می‌کنی با همه نقص فاضلم
مثل تو را به خون من ور بکشی به باطلم
کس نکند مطالبت زان که غلام قاتلم
کشتی من که در میان آب گرفت و غرق شد
گر بود استخوان برد باد صبا به ساحلم
سرو برفت و بوستان از نظرم به جملگی
می‌نرود صنوبری بیخ گرفته در دلم
فکرت من کجا رسد در طلب وصال تو
این همه یاد می‌رود وز تو هنوز غافلم
لشکر عشق سعدیا غارت عقل می‌کند
تا تو دگر به خویشتن ظن نبری که عاقلم

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا تو به خاطر منی کس نگذشت بر دلم
مثل تو کیست در جهان تا ز تو مهر بگسلم
تا زمانی که تو در خاطر ِ من هستی، هیچ کس در دل ِ من نگذشت. تمایلی ندارم به کس ِ دیگری فکر کنم. کسی در دنیا مثل ِ تو نیست. شاید اگر کسی مانند ِ تو بود مِهر ِ خودم را از تو می گسستم. اما چون کسی مثل تو نیست، به هیچکس فکر نمی‌کنم
من چو به آخرت روم رفته به داغ دوستی
داروی دوستی بود هر چه بروید از گلم
اگر عمر ِ من تمام شود و به جهان ِ آخرت بروم و دلیل ِ مرگ ِ من، داغ ِ دوستی و محبت باشد، بعد از مرگ ِ من، هر چیزی که از خاک ِ من بروید، می‌تواند به عنوان ِ داروی دوستی به کار برود.
میرم و همچنان رود نام تو بر زبان من
ریزم و همچنان بود مهر تو در مفاصلم
خواهم مرد و در حال ِ مرگ همچنان نام ِ تو بر زبان ِ من خواهد رفت؛ استخوان‌های من از هم می گسلد و می‌ریزد، اما همچنان مهر و عشق ِ تو در مفصل های من هست.
حاصل عمر صرف شد در طلب وصال تو
با همه سعی اگر به خود ره ندهی چه حاصلم
هرچه در عمر اندوخته بودم و حاصل ِ عمر ِ من، در طلب ِ وصال ِ تو صرف شد. همه را صرف کردم که به وصال ِ تو دست بیابم. با این همه سعی که من کردم، اگر تو من را به خود راه ندهی، در نهایت چه حاصلی برای من باقی خواهد ماند؟ حاصلی نخواهم داشت.
باد به دست آرزو در طلب هوای دل
گر نکند معاونت دور زمان مقبلم
اگر دوران ِ مقبل (دوره و زمانه ای که من را تایید می کند) به من کمکی نکند، انگاری که آرزو در طلب ِ هوای دل، مانند ِ باد بوده است
لایق بندگی نیم بی هنری و قیمتی
ور تو قبول می‌کنی با همه نقص فاضلم
من هنری و قیمتی ندارم و لایق بندگی و غلامی هم نیستم. اما اگر تو مرا قبول کنی، با این همه نقص که دارم، باز بسیار فاضل تلقی خواهم شد. تایید تو باعث فضل من است.
مثل تو را به خون من ور بکشی به باطلم
کس نکند مطالبت زان که غلام قاتلم
تو اگر حتی من را به باطل و به ناحق بکُشی، هیچ کس کسی مانند ِ تو را بازخواست نخواهد کرد. چون که من غلام ِ کسی ام که من را کشته است. و گویا ارباب را به سبب قتل برده ی خود محاکمه و مطالبه نمی کرده اند.
کشتی من که در میان آب گرفت و غرق شد
گر بود استخوان برد باد صبا به ساحلم
کشتی ِ من که در میانه ی راه آب گرفت و غرق شد. به کشتی دیگر امیدی نیست. مگر این که باد صبا استخوان ِ من را به ساحل ببرد
سرو برفت و بوستان از نظرم به جملگی
می‌نرود صنوبری بیخ گرفته در دلم
همه چیز از نظر من رفت. هم سرو و هم بوستان دیگر به چشم من نمی آید. اما هنوز که هنوز است آن صنوبری که در دل ِ من بیخ گرفته و ریشه کرده، از دل ِ من نمی رود. صنوبر استعاره از یار است.
فکرت من کجا رسد در طلب وصال تو
این همه یاد می‌رود وز تو هنوز غافلم
تفکر و عقل و فکرت ِ من در طلب ِ وصال ِ تو به جایی نمی رسد و نخواهد رسید. این همه یاد می رود اما هنوز به تو نرسیده
لشکر عشق سعدیا غارت عقل می‌کند
تا تو دگر به خویشتن ظن نبری که عاقلم
ای سعدی! دیگر در باره‌ی خودت فکر نکنی که من عاقل ام. چون که لشکر ِ عشق، عقل را غارت می کند. پس فکر نکن که عقلی برای تو باقی مانده.

خوانش ها

غزل ۴۰۷ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۴۰۷ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۴۰۷ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۴۰۷ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل شمارهٔ ۴۰۷ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۴۰۷ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۴۰۷ به خوانش نازنین بازیان

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"ساز و آواز دشتی "داغ دوستی""
با صدای همایون شجریان (آلبوم ناشکیبا)

حاشیه ها

1391/12/22 14:02
امیرحسین وفایی

پیشنهاد میکنم این شعر رو با صدای همایون شجریان توو آلبومنا شکیبا به آهنگسازی ارسلان کامکار گوش بدید.

1394/03/19 13:06
فرداد پوران

جناب وفایی عزیز ، این آلبومِ بسیار بسیار زیبا به آهنگسازی استاد اردشیر کامکار است

1396/01/04 14:04
آواز دشتی

یکی از بهترین کارهای دشتی که شنیدم از آلبوم بی نظیر شکیبا

1396/06/01 08:09

دوستان صاحب‌نظر در مورد قرائت و مفهوم بیت هشتم:
«کشتی من که در میان آب گرفت و غرق شد
گر بود استخوان برد باد صبا به ساحلم»
چه نظری دارند؟
آیا با قرائت فایل صوتی موافقید یا آن را اشتباه می‌دانید؟ مفهوم بیت برای من گنگ است.

1397/06/24 09:08
مجید

آقای حمیدرضا محمدی عزیز
بنده با خوانش موجود موافق هستم و بیت را اینگونه تفسیر میکنم:
... باشد که استخوانهای مرا باد صبا به ساحل برساند

1397/07/08 14:10
مهدی

با سلام و عرض ادب خدمت دوستداران عرصه ی ادب
لطفا معنی بیت زیر را بیان نمایید:
باد به دست آرزو در طلب هوای دل
گر نکند معاونت دور زمان مقبلم
با سپاس فراوان

1397/07/08 15:10
۷

باد به دست یعنی چیزی (مگر باد) در دست نداشتن
باد هواست یا مثل بادست یعنی هر چیز گذرا و رفتنی که سرمایه کسی به شمار نمیرود
باد به دست آرزو یعنی کسی که آرزوهایش برباد است/تهیدست و بیچیز
مقبل:در اینجا هم به معنی آینده است و هم خوش اقبال
معاونت:همکاری و یاری
آرزوهایم همه هیچ و برباد است در رسیدن به آنچه دلم میخواهد اگر یاری نکند گردش روزگار پیش رو (آینده) یا (خوش اقبال نباشم)
اگر چرخ روزگار به همین گونه که هست بچرخد بیچاره ام بیچاره

1397/07/08 15:10
۷

کشتی من که در میان، آب گرفت و غرق شد
[(گر بود استخوان)برد]، باد صبا به ساحلم
اگر استخوانی از من ماند باد صبا سوی ساحل(تو) می آورد.
ولی شاید نماند که چینی ها بدجور کفروبی میکنند با استخوان و بی استخوان،زنده و مرده
زنده بودم مرا تحویل نگرفتی تا هلاک شدم.حالا بگیر و از دست نوکیسه ها نجاتم بده مباد که به چین و ماچین ببرند.

1397/07/10 07:10
مهدی

درود جناب حمید رضا،
به گمان من بیت مورد نظر می تواند به طریقی خوانده شود که معنی زیر را تداعی نماید:
کشتی من که دیگر در میان آب دریا غرق شده است و من هیچ امیدی به نجات از این درد (عشق) ندارم. اگر هم استخوانی از بدن من برجای بماند، به لطف باد صبا به ساحل (دوست) خواهد رسید.
مصرع اول باید با حالتی ناامیدانه خوانده شود که جبر آدمی را در برابر "بخت حاصل شده" به تصویر بکشد.
سپاس،

1397/07/12 18:10

@مهدی:
با تشکر از راهنمایی دوستان و خصوصا جناب مهدی عزیز، خوانش تصحیح شده جایگزین شد.

1397/10/27 08:12
اشکان

با سلام در بیت چهارم مصراع دوم فکر میکنم با همه "صبر" اگر به خود ره ندهی چه حاصلم صحیح باشد

1399/01/07 23:04

چقدر این بیت قشنگه
کشتی من که در میان آب گرفت و غرق شد
گر بود استخوان برد باد صبا به ساحلم

1400/06/01 17:09
سوفی

سلام خدمت دوستان عزیز.

اگه ممکنه معنی این بیت رو بفرمائید.

پیشاپیش از لطفتون سپاسگزارم 🙏🏻

 

مثل تو را به خون من ور بکشی به باطلم

کس نکند مطالبت زان که غلام قاتلم

 

 

 

1400/06/02 00:09
رضا از کرمان

سلام

 معنی تحت اللفظی این بیت (۷) مورد نظر سوفی ،بنظر بنده این میشه :

 اگر به ناحق خون منو بریزی از مثل تو،  هیچکس  مطالبه دیه وخون بهای منو نمیکنه چرا ، چون من غلام تو هستم یا به گفته سعدی غلام قاتل خودم هستم 

باسپاس شاد باشید

1400/06/02 15:09
سوفی

سپاسگزارم 🙏🏻 نظرتون خیلی مفید بود، کاملاً متوجه شدم. 

1403/10/06 09:01
جلال ارغوانی

سعدی واین سخنوری بر گل رویت ای پری

از اثرات  روی  تو دفتر  عشق  حاصلم