گنجور

غزل شمارهٔ ۳۸۸

منم این بی‌تو که پروای تماشا دارم
کافرم گر دلِ باغ و سرِ صحرا دارم
بر گلستان گذرم بی‌تو و شرمم ناید
در ریاحین نگرم بی‌تو و یارا دارم
که نه بر نالهٔ مرغان چمن شیفته‌ام
که نه سودای رخ لالهٔ حمرا دارم
بر گل روی تو چون بلبل مستم واله
به رخ لاله و نسرین چه تمنا دارم
گر چه لایق نبود دست من و دامن تو
هر کجا پای نهی، فرق سر آن جا دارم
گر به مسجد روم ابروی تو محراب من است
ور به آتشکدهٔ زلف تو چلیپا دارم
دلم از پختن سودای وصال تو بسوخت
تو من خام‌طمع بین که چه سودا دارم
عقل مسکین به چه اندیشه فرا دست کنم؟
دل شیدا به چه تدبیر شکیبا دارم؟
سرِ من دار که چشم از همگان در دوزم
دست من گیر که دست از دو جهان وادارم
با توام یک نفس از هشت بهشت اُولی‌تر
من که امروز چنینم غم فردا دارم
سعدیِ خویشتنم خوان که به معنی ز توام
که به صورت نسب از آدم و حوا دارم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

منم این بی‌تو که پروای تماشا دارم
کافرم گر دلِ باغ و سرِ صحرا دارم
هوش مصنوعی: من تنها کسی هستم که بدون تو به تماشای زیبایی‌ها فکر می‌کنم. اگرچه خودم را بی‌ایمان می‌دانم، اما دلم پر از زیبایی‌های باغ و دل از آزادگی صحراست.
بر گلستان گذرم بی‌تو و شرمم ناید
در ریاحین نگرم بی‌تو و یارا دارم
هوش مصنوعی: من در گلستان قدم می‌زنم و حتی بدون تو احساس شرمندگی نمی‌کنم. به گل‌ها نگاه می‌کنم و احساس می‌کنم که همراهی دارم.
که نه بر نالهٔ مرغان چمن شیفته‌ام
که نه سودای رخ لالهٔ حمرا دارم
هوش مصنوعی: من نه به خاطر صدای غمگین پرندگان در باغ دل‌باختم و نه به خاطر زیبایی گل‌های سرخ در فکر و خیال هستم.
بر گل روی تو چون بلبل مستم واله
به رخ لاله و نسرین چه تمنا دارم
هوش مصنوعی: من به زیبایی تو مانند بلبل مجنون شده‌ام و در مقابل گل‌های لاله و نسرین چه آرزوهایی دارم.
گر چه لایق نبود دست من و دامن تو
هر کجا پای نهی، فرق سر آن جا دارم
هوش مصنوعی: هرچند من لیاقت ندارم که به دامن تو برسم، اما هر جایی که پای بگذاری، من هم در آن جا به نوعی حضور دارم و از تو دور نیستم.
گر به مسجد روم ابروی تو محراب من است
ور به آتشکدهٔ زلف تو چلیپا دارم
هوش مصنوعی: اگر به مسجد بروم، ابروی تو برای من کعبه و محل عبادت است، و اگر به آتشکده بروم، موهای تو برای من به مانند صلیب و نماد ایمان است.
دلم از پختن سودای وصال تو بسوخت
تو من خام‌طمع بین که چه سودا دارم
هوش مصنوعی: دل من به خاطر آرزوی رسیدن به تو می‌سوزد، اما تو با طمع خام من چه آرزوهایی در سر داری؟
عقل مسکین به چه اندیشه فرا دست کنم؟
دل شیدا به چه تدبیر شکیبا دارم؟
هوش مصنوعی: عقل ضعیف من قادر به درک مسائل عمیق نیست و دل عاشق من به چه آرامشی می تواند دست یابد.
سرِ من دار که چشم از همگان در دوزم
دست من گیر که دست از دو جهان وادارم
هوش مصنوعی: من همه چیز را فراموش می‌کنم و فقط به تو فکر می‌کنم. از تو می‌خواهم که دستم را بگیری تا از این دنیا و مشکلاتش رها شوم.
با توام یک نفس از هشت بهشت اُولی‌تر
من که امروز چنینم غم فردا دارم
هوش مصنوعی: من در حال حاضر در کنار توام و از لذت و زیبایی‌های زندگی لذت می‌برم، اما با این حال، نگرانی‌هایی درباره فردا و آینده دارم.
سعدیِ خویشتنم خوان که به معنی ز توام
که به صورت نسب از آدم و حوا دارم
هوش مصنوعی: من خود را فردی از شما می‌دانم، چون در اصل و نژاد به آدم و حوا نسبت دارم.

خوانش ها

غزل ۳۸۸ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل شمارهٔ ۳۸۸ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۳۸۸ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۳۸۸ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل شمارهٔ ۳۸۸ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۳۸۸ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۳۸۸ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1391/12/24 13:02
عباس مشرف رضوی

"که نه سودای رخ لاله حمرا دارم"
یا
"و نه سودای گل [و] لاله حمرا دارم"

1392/03/19 18:06
ناشناس

باسلام من دوتادختر دارم به اسم شیدا و شکیبا بنابراین ازبیت عقل مسکین به چه اندیشه فرادست کنم دل شیدا به چه تدبیر شکیبا دارم خیلی خوشم آمد

1392/03/19 23:06
امین کیخا

درود به شکیبا و شیدا خرم و خجسته بزیند ان شاء الله ( به نام ایزد)

1394/11/01 02:02
سروش

سلام . نمیدونم چرا حس میکنم این غزل از سعدی نیست . چون سبکش زیاد به سبک شیخ اجل شبیه نیست . آیا شما تا بحال چیزی در مورد شبه ناک بودن این غزل درانتسابش به سعدی شنیدین ؟

1397/01/07 19:04
نادر..

منم این بی تو..

1399/08/27 04:10
رضا

با درود بیکران
من با نظر سروش موافقم. منم حس می کنم این شعر از سعدی نیست. زبان و اتمسفر این شعر خیلی به زبان و حال و هوای سیف فَرغانی نزدیک.
به بیت سعدی خویشتنم خوان دقت کنید. بار روانی که این بیت داره انگار یه کسی هست که دلش می خواد سعدی باشه و مشخص که به سعدی هم ارادت داره... اتفاقا سیف فرغانی هم سعدی رو می پرستید. حتی تو همین وزن هم شعر زیاد داره

1403/10/06 16:01
جلال ارغوانی

گشت  دریای سخن سعدی ودریا دل او

این عجب نیست که از دیده دو دریا دارم