غزل شمارهٔ ۳۷۸
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل ۳۷۸ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل شمارهٔ ۳۷۸ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل شمارهٔ ۳۷۸ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۳۷۸ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل شمارهٔ ۳۷۸ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۳۷۸ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۳۷۸ به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
در حلقهی کارزارم انداخت
آن نیزه که حلقه میربودم
«اشاره به قصهی عامیانهایست که در آن پیادهی جلودار پهلوان به میدان آمد و مقداری حلقهی آهنین را در فاصلههای مختلف روی زمین پخش کرد. آن گاه سوار به قصد عرض هنر به تاخت از آن سوی میدان فرا رسید و در ضمن تاختن اسب با سرعت هر چه تمامتر حلقهها را یکایک با سر نیزه از زمین برچید، مقصود سعدی آن است که این هنرمندی در نیزه وری و ربودن حلقهها موجب مغروری من شد و مرا در حلقهی کارزاری (کارزار عشق) انداخت که جان به سلامت از آن به در بردن دشوار است.
•شرح از دکتر محمد جعفر محجوب. مجله «هنر و مردم» دوره ی شانزدهم، شماره های 184 و 185. بهمن و اسفند 1356
شابد مفید باشه:
( از دهخدا)
انگشت بدر سودن ؛ در خانه کسی را به قصد مزاحمت کوبیدن
، کنایه از روی آوردن به کسی
پس بنظر میرسه بیت چهارم همانطور که دهخدا میگه (و علیرغم نسخه فروغی) باید به این شکل باشه:
انگشت نمای خلق گشتم
وانگشت به هیچ در نسودم
بیت سوم ، مصراع دوم در نسخه فروغی هست: "آن نیزه که حلق میربودم" که بنظر خطای چاپیه و همین "آن نیزه که حلقه میربودم" صحبح هست.
با سلام ،بیت اول "من با تو نه مرد پنجه بودم/افکندم و مردی آزمودم" مصرع دوم را معنی کنیم مرا شکست داد و به من مردی اموخت بهتر است یا پنجه افکندم و به من مردی اموخت؟
چون سعدی عاشق جگر خون
شعر تر ناب می سرودم