غزل شمارهٔ ۳۷۵
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل ۳۷۵ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل شمارهٔ ۳۷۵ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل شمارهٔ ۳۷۵ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۳۷۵ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل شمارهٔ ۳۷۵ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۳۷۵ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۳۷۵ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۳۷۵ به خوانش حجت الله عباسی
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
استاد بنان ابیاتی از این غزل زیبا را در تصنیف "کاروان" در نهایت زیبایی اجرا کرده است . روحشان شاد
استاد محمد معتمدی نیز چند بیت از این غزل را به زیبایی خوانده اند
در بیت " نه مجنونم که دل بردارم از دوست " فکر کنم مصراع دوم اینگونه باشه: " مده گر عاقلی بیهوده پندم "
"مجال صبر تنگ آمد به یکبار "
بسیار زیبا وتعبیر هرفرد از کلام سعدی ب درونیات ان فرد میباشد
گهی بر درد بی درمان بگریم
گهی بر حال بی سامان بخندم
خیلی قشنگ این قسمت
اجرای ساز و آواز این شعر توسط هنرمندان گلها و با صدای استاد شجریان در برنامه شماره ی 413 یک شاخه گل
پیوند به وبگاه بیرونی
محمدرضا شجریان
توسط بانو پریسا نیز به زیبایی اجرا شده است .
بنظر اینجانب هم نظر اقا محسن درست بوده و عبارت بیهوده بهتر است جایگزین«ای خواجه»شود،ضمن آنکه خواجه ای متهم به بی عقلی یا کم عقلی نمیشود.
این شعرو استاد بنان به زیبایی هرچه تمام تر خوندن.
وهمون جوری که این دوست عزیز فرمودن.خوندن مده گر عاقلی بیهوده پندم.
و ظاهرا همین هم درست باشه.چون آوازی که بنان خوندن در گوشه دیلمان در آواز دشتی هستش. که این گوشه رو بنان از استاد صبا آموخته. تو رویف آوازی جناب محمود کریمی هم ایشون همین جور خودن مده گر عاقلی بیهوده پندم. که از نظر وزن و آهنگ هم سالم تره
سلام خدمت دوستان در کنار صدای جاودان و ماندگار استاد بی بدیل بنان از آهنگ فوق العاده استاد محجوبی هم نمی توان به راحتی گذشت.
اتفاقاً به نظر میاد خواجه با عبارت گر عاقلی یک نوع تضاد رو بیان می کنه جناب سعدی می خوان بگن ای خواجه (کنایه از عاقل) اگر واقعاً عاقلی من را پند نده.
البته از لحاظ زیبایی با توجه به فاصله چند قرن طبع همون کلمه بیهوده رو بیشتر می پسنده.
نه مجنونم که دل بردارم از دوست مده گر عاقلی بیهوده پندم
مجنون را پند میدادند که دل از عشق لیلی بردارد و خبر ازدواجش را برای او بردند ولی او پندهای بیهوده را گوش نمیکرد و حتی قصد کشتن فرد صاحب خبر ازدواج را کرد..به این ترتیب این بیت باید اینگونه خوانده شود: نه مجنونم!!؟که دل بردارم از دوست !!؟ یعنی آیا مگر مجنون نیستم و دل از دوست بر خواهم داشت؟ که به معنای و است...یعنی من مثل مجنونم و دل از دوست بر نخواهم داشت...اگر اینطور نخوانیم بر خلاف داستان مجنون است و میگوید دیوانه نیستم که دل از دوست بردارم که کاملا اشتباه است و فرد عاقل دست از جنون عشق بر میدارد...
در بیت نه مجنونمکهدل بردارم از دوست
کلمه مجنون در معنای لغوی به معنای دیوانه به کار رفته و یعنی اینکه دیوانه نیستم که دل از دوست بردارم و به نظر میرسد که اشاره ای به مجنون عاشق لیلی ندارد
اگر باز آمدی بخت بلندم ..
سعدی حرف دلی رو که بلد نیستیم به زبان محاوره بیان کنیم رو به صورت نظم در اورده و گفته . واقعا یه شاعر کامل و دوست داشتنی هست.و با وجودش وقتی نمیمونه به دیگر شعرا پرداخت .(ضمن احترام به مولانا و حافظ و دیگر بزرگان)
به قول خودش چون تو دارم همه دارم دگرم هیچ نباید
بداهه با مطلعی از استاد سخن ، سعدی جان
« چنان در قید مهرت پایبندم
که گویی آهویی سر در کمندم »
به دامت کرده ای دل را گرفتار
نپرسیدی ز حالم ، چون و چندم
گهی در شوق وصلم ، گه به هجران
نمی دانم بگریم یا بخندم ؟؟!!
ز عشقت آتشی در سینه دارم
در این آتش تو گویی چون سپندم
بر آن لعل و لبت خو کرده ام من
نیاید لعل دیگر در پسندم
شکستی عهد آن دوران دیرین
بر آنم تا دگر بارش ببندم
تو باشی گل کند اندیشه ای پاک
نباشی تیره ام ، تارم ، نژندم
تو در اندیشه ام خوش کرده ای جا
چه فرقی می کند مَروَم ، مَرَندم ؟
اگر میدان دهی بر عاشقی زار
بتازانم در این میدان سمندم
سفر کردی فراموشت کند دل ؟
مبادم دل به مه رویی ببندم
سخن کوته کنم ای ماه مه رو
که با عشقت همیشه سربلندم
قرارم رفت و اینک بیقرارم
ولی دل از دلارامم نکندم
#رضارضایی « بیقرار »
غم عشق گل رویت پذیرم
و شعر سعدی خوشگو پسندم