گنجور

غزل شمارهٔ ۳۶۷

من خود ای ساقی از این شوق که دارم مستم
تو به یک جرعه دیگر ببری از دستم
هر چه کوته نظرانند بر ایشان پیمای
که حریفان ز مل و من ز تأمل مستم
به حق مهر و وفایی که میان من و توست
که نه مهر از تو بریدم نه به کس پیوستم
پیش از آب و گل من در دل من مهر تو بود
با خود آوردم از آن جا نه به خود بربستم
من غلام توام از روی حقیقت لیکن
با وجودت نتوان گفت که من خود هستم
دائما عادت من گوشه نشستن بودی
تا تو برخاسته‌ای از طلبت ننشستم
تو ملولی و مرا طاقت تنهایی نیست
تو جفا کردی و من عهد وفا نشکستم
سعدیا با تو نگفتم که مرو در پی دل
نروم باز گر این بار که رفتم جستم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من خود ای ساقی از این شوق که دارم مستم
تو به یک جرعه دیگر ببری از دستم
هوش مصنوعی: من خود به خاطر این شوقی که دارم، به حدی سرمست و شادم که اگر تو یک جرعه دیگر به من بدهی، ممکن است از دستم برود و از کنترل خارج شوم.
هر چه کوته نظرانند بر ایشان پیمای
که حریفان ز مل و من ز تأمل مستم
هوش مصنوعی: افرادی که دچار تنگ‌نظری هستند را با دیدگاه‌های محدودشان بسنجید، زیرا من و یارانم از درک عمیق و تفکر بهره‌مندیم.
به حق مهر و وفایی که میان من و توست
که نه مهر از تو بریدم نه به کس پیوستم
هوش مصنوعی: با توجه به محبت و وفایی که بین من و تو وجود دارد، نه از محبت تو دست کشیدم و نه به شخص دیگری وابسته شده‌ام.
پیش از آب و گل من در دل من مهر تو بود
با خود آوردم از آن جا نه به خود بربستم
هوش مصنوعی: قبل از اینکه به دنیا بیایم و به جسم و جان بپیوندم، در قلب من عشق و محبت تو وجود داشت و این عشق را از آنجا با خود آوردم و هیچ‌گاه از آن جدا نشدم.
من غلام توام از روی حقیقت لیکن
با وجودت نتوان گفت که من خود هستم
هوش مصنوعی: من در حقیقت بنده تو هستم، ولی با وجود تو نمی‌توانم بگویم که من خودم هستم.
دائما عادت من گوشه نشستن بودی
تا تو برخاسته‌ای از طلبت ننشستم
هوش مصنوعی: من همیشه عادت داشتم کناره‌گیری کنم و در گوشه‌ای بنشینم، اما با بلند شدن تو و درخواست تو، دیگر نتوانستم در جای خود بمانم.
تو ملولی و مرا طاقت تنهایی نیست
تو جفا کردی و من عهد وفا نشکستم
هوش مصنوعی: تو غمگینی و من نمی‌توانم تحمل تنهایی را داشته باشم؛ تو به من بی‌محلی کردی، اما من به عهدی که با تو بستم وفادار ماندم و آن را نشکستم.
سعدیا با تو نگفتم که مرو در پی دل
نروم باز گر این بار که رفتم جستم
هوش مصنوعی: ای سعدی، با تو نجسته‌ام که به دنبال دل نروم. اگر این بار که رفته‌ام، چیزی را پیدا کنم.

خوانش ها

غزل ۳۶۷ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل شمارهٔ ۳۶۷ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۳۶۷ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۳۶۷ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل شمارهٔ ۳۶۷ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۳۶۷ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۳۶۷ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1392/05/03 09:08
صادق

وزن صحیح این بیت به صورت «فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن» است که به اشتباه بخش اول آن در وزن درج شده، فعلاتن قید شده است.

1394/04/09 13:07
کسرا

پیش از آب و گل من در دل من مهر تو بود
با خود آوردم از آن جا نه به خود بربستم...
چقدر زیبا و دلنواز...
حضرت سعدی 1 بیت دیگر هم از شعری دیگری دارند که همین معنی رو میده تقریبا...
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی...
این 2 بیت از شاهکارهای سعدی بزرگوار است... 2 بیت هم معنی اما متفاوت...

1396/11/22 14:01
۷

برای کسانی که به تفسیر علاقه دارند:
تفسیر این غزل از زبان غلامحسین ابراهیمی دینانی
پیوند به وبگاه بیرونی

1396/11/22 16:01
nabavar

انسان تنها حیوانی است که چیزی دارد که دیگر حیوانات ندارند
و آن چیز ابداع است
نوآوری و آفرینش از مختصات لاینفک و انسان است و نا محدود
میمونها نیز انگشت شصت دارند و پایشان هم از انسان ها کارآمدتر است ولی نوآوریشان محدود است
با احترام به نظر دینانی

1396/11/22 16:01
nabavar

نوآوری و آفرینش از مختصات لاینفک انسان است و نا محدود

1396/11/22 18:01
روفیا

7 گرامی
به نکته خوبی اشاره کردید. شصت دست انسان متمایز از سایر نخستیان و تکامل یافته تر است. در پایه آن مفصلی زینی وجود دارد ( saddle joint ) که اجازه حرکت به شصت دست کم در دو صفحه را می دهد.
شصت انسان نه تنها در امتداد صفحه کف دست حرکت می کند بلکه عمود بر این صفحه نیز از کف دست دور و به آن نزدیک می شود.
این ویژگی انسان را آماده کسب مهارت های دستی فراوان نموده است. ضمن اینکه مرکز فرماندهی آن در مغز را نیز بسیار وسعت داده است.
ایده ای نیز وجود دارد که می گوید نام این گونه جانوری ( man، human ) از واژه لاتین man به معنای دست آمده است.
manual یعنی دستی و manipulation یعنی دستکاری!

1396/11/22 19:01
روفیا

ولی نمی توان سایر برتری های آدمی بر دیگر جانوران را نیز انکار کرد.

1396/11/22 19:01
۷

واقعا همیشه برای من این موضوع جای پرسش داشته که اگر به فرض شست انسان را شامپانزه داشت و اصلا جای این دو از پیدایش آنها فرق میکرد امروزه کدام برتری داشت؟شست و در کل پنجه شامپانزه از آن انشان بود و برعکس آن
من میگویم شامپانزه در گنجور جایی مشغول نوشتن اینها بود

1396/11/22 20:01
نادر..

درود دوستان..
آشفته بازاریست این غزل..

1396/11/22 22:01
روفیا

انسان حیوان ناطق
انسان حیوان خلاق
انسان حیوان ابزارساز
طی سالیان مغز میمون و بدنش به انسان تکامل یافته است. گمان نمی کنم کسی بداند کدام اول تکامل یافت، مغز یا دست؟
اصلا چرا و چگونه بعضی گونه ها این میان پدید آمدند؟ چرا بعضی گونه های بینابینی منقرض شدند و بعضی همان میمونی که بودند باقی ماندند؟ گونه های شبه انسان بتدریج طی هزاران یا میلیونها سال پدید آمدند یا طی یک یا چند فقره جهش ژنتیکی؟
یک نگاه به عکس هایی از دختران ناصرالدین شاه و سوگلی اش جیران نشان می دهد تکامل حتی طی یک قرن نیز آثار کاملا مشهودی بر جای می گذارد.
کمند خسرو صیدافکنان را
غزالی شوخ جیران نام باشد
ما که هر چه بیشتر غزال جستیم کمتر یافتیم!
در گذشته علم مکانیک را علم الحیل می خواندند. و ابزار یا وسیله یا device به نوعی حیله بود. حیله ای که بدان وسیله کارها آسانتر صورت می گرفت.

1396/11/23 01:01
امین

گوش دادن به سخن دینانی آموزنده بود ولی همه جور مغلطه نموده
میگن آدمی اسم نادانی های خود را نسبت به یایر موجودات و عقل آنها غریزه میخونه.
موافقم بدون 06 ما 0 تشریف داشتیم

1396/11/23 03:01
ناصر

این راه ترکستان عجب بیراهه ایست.
با حسین موافقم ، حیوانات خلاقیت ندارند .
دست و پا آنقدر ها هم در خلاقیت و نو آوری تأثیر ندارند .مغز کار خودش را می کند.

1396/11/23 04:01

شست آن روز شصت شدن آغازید که نیاکان از درخت فرود آمدند، دل به دریازده سر به صحرا نهادند.
ور نه امروز می بایست چون عموزادگان به جوریدن شپشهای یکدیگر سر گرم می کردیم.

1396/11/23 17:01
سعید

جناب دکتر پس چرا بیت یکی مونده به آخر رو تفسیر نکردی؟

1396/11/24 04:01
۷

دوستان در زمان قاجار سوگلی های سلطان و در بالای همه انیس الدوله برای خود سبیل میکشیدند و خود را به شکل دیگر درمی آوردند.
شاید نقشه شاه شاهان ناصر خان بوده یا هر چیز دیگر که بر ما پوشیده است.

پیوند به وبگاه بیرونی
هشدار:
بیماران قلبی فکر نگاه کردن به انیس بانو را از سر برون کنند.

1396/11/25 21:01
روفیا

آخر مشکل فقط سبیل که نبود.
ژست، تناسب اندام، چهره، کل ترکیب!
خدایا پناه می برم به تو از بدگویی پشت سر اموات!

1396/11/25 22:01
nabavar

علف باید به دهان بزی شیرین بیاید
که گویا چنین بوده

1396/11/26 08:01

دوست جان
دست از بدگویی پشت سر مردگان بردارید،
به خود پناه ببرید و به یاد بدارید:
دسته ای سبزه بر سر آب بقا نه تنها ناگزیر که هم بسیار زیباست!!.

1397/01/16 14:04
ایرانی

دوستان گرامی بجای اینکه در مورد غزل شیرین سعدی حاشیه بنویسند یه سری چیزهایی نوشتند که اصلا ربطی به موضوع این غزل زیبا نداره. آخه من نمیدونم قاجار و میمون و شامپانزه و بز و انگشت شست چه ربطی به این غزل سعدی داره؟؟؟

1397/01/18 00:04
محمد سنایی

انگشت شصت
بسیار مبحث بی مورد و مفرحی بود
این نصیحت من به شما دوستداران ادب فارسی
اگر اشعار مولوی حافظ و سعدی یا عطار را میخوانید
حتما قبل از ان اشنایی هرچند متخصر با تصوف و عرفان داشته
و با دیدگاه ماتریالیستی این اشعار را فهم و نقد نکنید
که هیچ چیز غیر از پوچی درونتان از برون عاید نمی شود.

1399/03/18 16:06
Ali

این غزل در باره عالم ذر می باشد

1401/08/19 00:11
امیرحسین زین العابدینی

سلام

اجرای بسیار زیبایی ازین شعر توسط خسرو آواز، استاد فقید محمدرضا شجریان هست که توصیه میکنم دوستان با گوش دل این اثر رو گوش کنند.

گلهای تازه، شماره 125

دستگاه: همایون

آواز: محمدرضا شجریان

نوازندگان: جلیل شهناز(تار)،اصغر بهاری(کمانچه)،فرامرز پایور(سنتور)،حسن ناهید(نی)، محمد اسماعیلی(تنبک)

گوینده: رضا معینی

1401/09/14 12:12
ممد

سلام

تو به یک جرعهٔ دیگر ببری از دستم

قبلاً فکر می‌کردم منظور این مصراع یک جرعه بیشتر است تا اینکه متوجه شدم که منظور یک جرعه از نوع دیگر است. شاید در جواب تعارف ساقی گفته که لازم نیست خودم دارم، تو آن را می‌بری‌، بده به دوستان لازم دارن، دمت گرم

1401/11/01 20:02
متین عبدالهی

درود سعدی...

1402/04/09 05:07
احسان چراغی

که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

1402/07/29 11:09
غمناک ابددوست

همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی

 

که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

1403/09/16 23:12
شهریار آریایی

در مصراع دوّم از بیت دوّم، می‌گوید:

که حریفان ز "مُل" و من ز "تأمُّل" مستم

می‌خواسته "مُل" و "تامُّل" هم‌آهنگ باشند و به خیال خودش شیرین‌کاریِ ادبی بکنه؛ ولی این خیلی خُنَک است و اصلا جالب نیست.

1403/10/05 10:01
جلال ارغوانی

تن سعدی زخاک است  وگرفتار زمین

زین سخن گفتن زیبا به فلک من جستم