اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم
ز من بریدی و با هیچ کس نپیوستم
هوش مصنوعی: به خاطر عشق و ارادت به تو، هیچ پیمانی را نقض نکردم، اما تو از من فاصله گرفتی و با کسی دیگر ارتباط نداشتم.
کجا روم که بمیرم بر آستان امید
اگر به دامن وصلت نمیرسد دستم
هوش مصنوعی: کجا بروم که بر سر امید بمیرم، اگر دستم به دامن وصال تو نرسد؟
شگفت ماندهام از بامداد روز وداع
که برنخاست قیامت چو بی تو بنشستم
هوش مصنوعی: من در صبح روز وداع شگفتزدهام که مثل روز قیامت، بیتو نشستهام و برنخاستم.
بلای عشق تو نگذاشت پارسا در پارس
یکی منم که ندانم نماز چون بستم
هوش مصنوعی: عشق تو به قدری مرا درگیر کرده که حتی نمیتوانم کارهای دینیام را به درستی انجام دهم. من تنها کسی هستم که نمیدانم چگونه باید نماز بخوانم.
نماز کردم و از بیخودی ندانستم
که در خیال تو عقد نماز چون بستم
هوش مصنوعی: نماز خواندم و در حالت بیخبری متوجه نشدم که در ذهنم در حال برقراری ارتباط با تو هستم.
نماز مست شریعت روا نمیدارد
نماز من که پذیرد که روز و شب مستم
هوش مصنوعی: نماز به شیوهای که در شریعت تعیین شده، برای من که همیشه سرمست و در حال غفلت هستم، پذیرفته نیست.
چنین که دست خیالت گرفت دامن من
چه بودی ار برسیدی به دامنت دستم
هوش مصنوعی: وقتی خیالت دامن من را گرفت، اگر به دامن تو میرسید دستم چه میشد؟
من از کجا و تمنای وصل تو ز کجا
اگر چه آب حیاتی هلاک خود جستم
هوش مصنوعی: این بیت به احساس عمیق و ناامیدکننده فرد اشاره دارد که در جستجوی پیوند و وصالی با معشوق است. او به این نکته میپردازد که نمیداند نقطه شروعش از کجاست و آرزوی وصال معشوقش از کجا برمیخیزد. به رغم تلاشش برای پیدا کردن راهی به سوی معشوق، او به عمق مشکلات و چالشهای درونی خود واقف است و به نوعی از تلاش برای زنده ماندن و دستیابی به عشق مورد نظرش صحبت میکند. این احساسات ترکیبی از جستجو، ناامیدی و آرزو را به معرض نمایش میگذارد.
اگر خلاف تو بودهست در دلم همه عمر
نه نیک رفت خطا کردم و ندانستم
هوش مصنوعی: اگر در طول عمرم هر اشتباهی کردهام که با خواستههای تو تناقض داشته، فقط به خاطر این بوده که به اشتباه رفتار کردم و از آن بیخبر بودم.
بکش چنان که توانی که سعدی آن کس نیست
که با وجود تو دعوی کند که من هستم
هوش مصنوعی: هر طور که میتوانی تلاش کن، زیرا سعدی هیچگاه به خود نمیبالد و نمیگوید که من بهتر از تو هستم.
حاشیه ها
حضرت حافظ هم در غزلی که با
مطلع :
حجاب چهره جان میشود غبار تنم
خوشا دمی که از آن چهره پرده برفکنم
همانند این غزل سعدی به پایان میرساند:
بیا و هستی حافظ ز پیش او بردار
که با وجود تو کس نشنود ز من که منم
حافظ در این غزل این شعر را جواب گفته (تضمین کرده):
اگر چه خرمن عمرم غم تو داد به باد
«به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم»
بلای عشق تو نگذاشت پارسا در پارس
یکی منم که ندانم نماز چون بستم
نماز کردم و از بیخودی ندانستم
که در خیال تو عقد نماز چون بستم
نماز مست شریعت روا نمیدارد
نماز من که پذیرد که روز و شب مستم.
1400/05/11 18:08
امید سعدی
جواب گفته است استقبال کرده است به پایان برده است.این جملاتی است که در حاشیه غزلیات سعدی میشنوییم.رسم ادب این بود جناب حافظ بخاطر همه این جواب ها و استقبالها و به پایان بردنها یکبار از ح۱رت سعدی اسم میبرد .حضرت سعدی یک بیت منسوب به حکیم فردوسی در بوستان آورده و چه زیبا میفرماید چه خوش گفت فردوسی پاکزاد /که رحمت بر آن تربت پاک باد.
1401/03/26 02:05
Mahmood Shams
با سلام و احترام
دوست عزیز حضرت حافظ هم ادای احترام کرده و فرموده ولی در اشعار منتسب است
و همانطور که مستحضرید دیوان اشعار کهن جمع آوری و تصحیح شده است و چه بسا که اشعاری
برای شاعر دیگری بوده و اضافه شده یا شعری دستکاری و حذف شده چون در آن زمان دست به دست می شده
، یکی از دلایلی که حضرت سعدی استاد سخن می نامند همین بیت حافظ است که می فرماید :
استاد سخن سعدی است پیش همه کس اما / دارد سخن حافظ طرز سخن خواجو /
با یک بیت و یک تیر دو نشان زدند چرا که بسیار از سعدی تضمین کرده و از نظم و شیوه خواجوی کرمانی تاثیر گرفتند .
1403/10/07 00:01
جلال ارغوانی
نفس وسخن پاک توسعدی جهان بگرفت
زنفس خویش بریدم به عشق پیوستم