گنجور

غزل شمارهٔ ۳۶۰

شمع بخواهد نشست بازنشین ای غلام
روی تو دیدن به صبح روز نماید تمام
مطرب یاران برفت ساقی مستان بخفت
شاهد ما برقرار مجلس ما بر دوام
بلبل باغ سرای صبح نشان می‌دهد
وز در ایوان بخاست بانگ خروسان بام
ما به تو پرداختیم خانه و هرچ اندر اوست
هر چه پسند شماست بر همه عالم حرام
خواهی‌ام آزاد کن خواه قوی‌تر ببند
مثل تو صیاد را کس نگریزد ز دام
هر که در آتش نرفت بی‌خبر از سوز ماست
سوخته داند که چیست پختن سودای خام
اولم اندیشه بود تا نشود نام زشت
فارغم اکنون ز سنگ چون بشکستند جام
سعدی اگر نام و ننگ در سر او شد چه شد؟
مرد ره عشق نیست که‌اش غم ننگ است و نام

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شمع بخواهد نشست بازنشین ای غلام
روی تو دیدن به صبح روز نماید تمام
هوش مصنوعی: شمع می‌خواهد خاموش شود و از کارش دست بکشد. ای غلام، دیدن روی تو برایش کافی است و روشنایی صبح روز تمام روز را به او می‌دهد.
مطرب یاران برفت ساقی مستان بخفت
شاهد ما برقرار مجلس ما بر دوام
هوش مصنوعی: آهنگ‌سازان رفتند و دوستداران سر به خواب رفتند. معشوق ما همچنان در مجلس ما حاضر است و این جلسه همیشه برقرار خواهد بود.
بلبل باغ سرای صبح نشان می‌دهد
وز در ایوان بخاست بانگ خروسان بام
هوش مصنوعی: پرنده‌ی خوشخوان در باغ صبحگاهی پیامی را به تصویر می‌کشد و از در ایوان، صدای خروس در صبحگاه به گوش می‌رسد.
ما به تو پرداختیم خانه و هرچ اندر اوست
هر چه پسند شماست بر همه عالم حرام
هوش مصنوعی: ما برای تو همه چیز را رها کردیم و هر چیزی که در این خانه وجود دارد، هرچه که مورد پسند تو باشد، بر تمام عالم ممنوع است.
خواهی‌ام آزاد کن خواه قوی‌تر ببند
مثل تو صیاد را کس نگریزد ز دام
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی به من آزادی بدهی، این کار را بکن، یا اگر می‌خواهی من را محکم‌تر ببندی، همین کار را بکن. اما بدان که هیچ‌کس به دام صیاد نخواهد افتاد.
هر که در آتش نرفت بی‌خبر از سوز ماست
سوخته داند که چیست پختن سودای خام
هوش مصنوعی: هر کسی که تجربه تلخی نداشته باشد، از درد و رنج ما بی‌خبر است. تنها کسانی که در آتش جان‌سوز عشق سوخته‌اند، می‌دانند که چگونه باید احساسات ناپخته و خام را پروراند و به نتیجه رساند.
اولم اندیشه بود تا نشود نام زشت
فارغم اکنون ز سنگ چون بشکستند جام
هوش مصنوعی: من ابتدا در اندیشه بودم تا نام زشت و ناپسندی برایم باقی نماند، اما اکنون پس از آنکه در سختی‌ها و چالش‌ها مانند سنگ شکسته‌ام، به حقیقتی دست یافته‌ام.
سعدی اگر نام و ننگ در سر او شد چه شد؟
مرد ره عشق نیست که‌اش غم ننگ است و نام
هوش مصنوعی: به نظر سعدی، اگر کسی به دنبال نام و شهرت باشد، نباید به عشق واقعی نزدیک شود. انسان‌های عاشق واقعی نمی‌توانند نگران سرافکندگی و اعتبار خود باشند. عشق در نظر آن‌ها از همه چیز مهم‌تر است و بی‌اعتنایی به مسائل ظاهری را می‌طلبد.

خوانش ها

غزل ۳۶۰ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۳۶۰ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۳۶۰ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۳۶۰ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل شمارهٔ ۳۶۰ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۳۶۰ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۳۶۰ به خوانش نازنین بازیان

حاشیه ها

1395/07/13 09:10
۷

شمع بخواهد نشست بازنشین ای غلام
روی تو دیدن به صبح روز نماید تمام
شمع خاموش میشود برخیز زیرا آغاز روز من با دیدن جهره آفتابی تو باشد.

1395/07/13 09:10
۷

مطرب یاران برفت ساقی مستان بخفت
شاهد ما برقرار مجلس ما بردوام
مطرب و ساقی مجلس رفتند ولی شاهد من هنوز هست و مجلس ما ادامه دارد
اولم اندیشه بود تا نشود نام زشت
فارغم اکنون ز سنگ چون بشکستند جام
در آغاز از رسوایی میترسیدم ولی اکنون که بی آبرو شدم بی خیال بی خیالم

1396/11/13 17:02
Ben Omar

منظور از - ای غلام - در بیت اول کیست؟
سعدی دارد چه کسی را خطاب میکند که بنشیند و روزش را روشن بکند؟

1396/11/13 18:02

منظور شیخ از غلام همان غلام است،
ماناهای گوناگون غلام را جستجو کنیفد.

1396/11/13 19:02

پی نوشت :
و مانای اصلی غلام " پسر زیباروی و امرد " است

1397/01/14 09:04
سید مهدی

ساز و آواز افشاری
استاد علیرضا افتخاری
کمانچه: استاد داود گنجه‌ای
هر که در آتش نرفت بی‌خبر از سوز ماست
سوخته داند که چیست پختن سودای خام
@ostad_alireza_eftekhari
@Khosousi

1402/11/04 22:02
امیرحسین

سلام.

در مورد بیت اول که برخی دوستان نظر دادن:

غلام به معنی شخصی که صورت سپید یا بدون مو دارد.

میگه شمع خاموش خواهد شد؛ لطفا باز بنشین که روی تو مثل شمع تابان است.

بیت دوم، با توجه به بیت اول؛ دو معنی می‌تواند داشته باشد:

۱. دیدن روی تو در صبح، باعث می‌شود گذر زمان از دست برود، به طوری که گویی روز تمام شده و شب فرار رسیده است.

۲. روی تو از خورشید هم روشن‌تر است. با دیدن روی تو، گویی روز تمام شده و آفتابی روشن‌تر طلوع کرده است (روشنایی روز در مقابل روی تو مثل شب در مقابل روز است؛ گویی که صورت تو با روشنایی‌اش، روز را تمام کرده است، همانطور که روز، با روشنی‌اش، شب را تمام می‌کند).

1403/10/06 23:01
جلال ارغوانی

 

کرد سخن باکمال داد به اواحترام

مالک ملک سخن سعدی شیرین کلام