گنجور

غزل شمارهٔ ۳۵۹

ساقیا می ده که مرغ صبح بام
رخ نمود از بیضه زنگارفام
در دماغ می پرستان بازکش
آتش سودا به آب چشم جام
یا رب از فردوس کی رفت این نسیم
یا رب از جنت که آورد این پیام
خاطر سعدی و بار عشق تو
راکبی تند است و مرکوبی جمام
جان ما و دل غلام روی توست
ساتکینی ساتکینی ای غلام

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ساقیا می ده که مرغ صبح بام
رخ نمود از بیضه زنگارفام
هوش مصنوعی: ای ساقی، برای من شراب بیاور، زیرا که پرنده صبحگاهی چهره‌اش را از تخم سیاه و زنگ‌زده بیرون آورده است.
در دماغ می پرستان بازکش
آتش سودا به آب چشم جام
هوش مصنوعی: عاشقانی که درگیر احساسات و شور و شوق خود هستند، باید شعله‌های عشق و هیجان را با اشک‌های خود خاموش کنند و در عین حال از زیبایی و دلربایی زندگی لذت ببرند.
یا رب از فردوس کی رفت این نسیم
یا رب از جنت که آورد این پیام
هوش مصنوعی: پروردگارا، این نسیم از کدام بهشت می‌آید و این پیام را از کجا فرستاده است؟
خاطر سعدی و بار عشق تو
راکبی تند است و مرکوبی جمام
هوش مصنوعی: ذهن سعدی مانند مرکب تندی است که به عشق تو شتابان حرکت می‌کند و به هدف می‌رسد.
جان ما و دل غلام روی توست
ساتکینی ساتکینی ای غلام
هوش مصنوعی: جان و دل ما فدای زیبایی توست، ای محبوب آرامش‌بخش.

خوانش ها

غزل ۳۵۹ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۳۵۹ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۳۵۹ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۳۵۹ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل شمارهٔ ۳۵۹ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۳۵۹ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۳۵۹ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1396/04/14 12:07

غزل 355 (انتبه قبل السحر یا ذالمنام-نوبت عشرت بزن پیش آر جام) با این غزل هم‌وزن و قافیه است و مصرع آخر (ساتکینی ساتکینی ای غلام) در هر دو مشترک است و موضوع هر دو هم صبح و طلب شراب است.
در بیت اول (... مرغ صبح بام رخ نمود از بیضه زنگارفام) - «زنگارفام» یعنی به رنگ زنگار یعنی سبزرنگ، منظورش آسمان است (گویا در گذشته به سبک عرب‌زبانها رنگ نیلی آسمان را سبز می‌خواندند - اصطلاح گنبد خضرا را به یاد بیاورید) - می‌گوید «مرغ صبح‌بام» منظورش خورشید است از تخم آسمانی‌رنگ (همان آسمان) بیرون آمد.
در بیت دوم (در دماغ می پرستان بازکش-آتش سودا به آب چشم جام) می‌گوید ای ساقی! در مغز می‌پرستان آتش خواهش و سودا را با اشک جام شراب فرونشان.
در بیت چهارم (خاطر سعدی و بار عشق تو -راکبی تند است و مرکوبی جمام) «جمام» یعنی اسب یا حیوان سواری‌ده که خسته باشد. می‌گوید بار عشق تو سواری‌گیرنده‌ای سرحال است در حالی که خیال و خاطر سعدی سواری‌دهنده‌ای خسته و بی‌رمق است.
در مورد ساتکینی در مصرع آخر غزل 355 توضیح داده شد.

1403/10/06 00:01
جلال ارغوانی

سعدی از جنت بود انفاس تو

میکنند  کروبیان بر توسلام