گنجور

غزل شمارهٔ ۳۵۸

زهی سعادت من که‌م تو آمدی به سلام
خوش آمدی و علیک السلام و الاکرام
قیام خواستمت کرد عقل می‌گوید
مکن که شرط ادب نیست پیش سرو قیام
اگر کساد شکر بایدت دهن بگشای
ورت خجالت سرو آرزو کند بخرام
تو آفتاب منیری و دیگران انجم
تو روح پاکی و ابنای روزگار اجسام
اگر تو آدمیی اعتقاد من این است
که دیگران همه نقشند بر در حمام
تنک مپوش که اندام‌های سیمینت
درون جامه پدید است چون گلاب از جام
از اتفاق چه خوشتر بود میان دو دوست
درون پیرهنی چون دو مغز یک بادام
سماع اهل دل آواز ناله سعدیست
چه جای زمزمه عندلیب و سجع حمام
در این سماع همه ساقیان شاهدروی
بر این شراب همه صوفیان دردآشام

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زهی سعادت من که‌م تو آمدی به سلام
خوش آمدی و علیک السلام و الاکرام
هوش مصنوعی: خوشحالم که تو به من سلام کردی و به خاطر حضورت احترام می‌گذارم.
قیام خواستمت کرد عقل می‌گوید
مکن که شرط ادب نیست پیش سرو قیام
هوش مصنوعی: عقلت به تو می‌گوید که در برابر جوانمردی که شایسته‌ی احترام است نباید به قیام بپردازی، زیرا این کار با نزاکت سازگار نیست.
اگر کساد شکر بایدت دهن بگشای
ورت خجالت سرو آرزو کند بخرام
هوش مصنوعی: اگر با کمبود شیرینی روبرو هستی، باید صحبت کنی و از احساساتت حرف بزنی. حتی ممکن است کسانی که در کنارت هستند، به خاطر آرزوهایشان، خجالت بکشند و خود را کنار بکشند.
تو آفتاب منیری و دیگران انجم
تو روح پاکی و ابنای روزگار اجسام
هوش مصنوعی: تو همچون خورشید روشنی‌بخش منی و دیگران ستاره‌هایی در کنار تو هستند. تو روحی پاک و زنده هستی و دیگران تنها جسم‌هایی از روزگار هستند.
اگر تو آدمیی اعتقاد من این است
که دیگران همه نقشند بر در حمام
هوش مصنوعی: اگر تو فردی خاص و واقعی هستی، نظر من این است که دیگران مانند Figuren در یک صحنه نمایشی هستند و فقط نقش‌هایی را در زندگی ایفا می‌کنند.
تنک مپوش که اندام‌های سیمینت
درون جامه پدید است چون گلاب از جام
هوش مصنوعی: لباس تنگ نپوش که بدن زیبات، در زیر آن نمایان می‌شود، همچون گل که درون جام خود را نشان می‌دهد.
از اتفاق چه خوشتر بود میان دو دوست
درون پیرهنی چون دو مغز یک بادام
هوش مصنوعی: چقدر خوب می‌شود اگر دو دوست مانند دو مغز بادام، در یک پیراهن قرار بگیرند و با هم باشند.
سماع اهل دل آواز ناله سعدیست
چه جای زمزمه عندلیب و سجع حمام
هوش مصنوعی: آوا و ناله‌های عشق و احساس عمیق کسانی که به دل نزدیک هستند، جایگزین صداهای آرام و زیبا مانند نغمه‌ی بلبل و آواز پرندگان است.
در این سماع همه ساقیان شاهدروی
بر این شراب همه صوفیان دردآشام
هوش مصنوعی: در این جشن و شوخی، همه کسانی که مشغول سرو کردن نشانه‌های زیبایی هستند، در حال ارائه این نوشیدنی هستند و همه عارفان و زهاد نیز در حال نوشیدن درد و رنج خود هستند.

خوانش ها

غزل ۳۵۸ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۳۵۸ به خوانش سهیل قاسمی
غزل ۳۵۸ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۳۵۸ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۳۵۸ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل شمارهٔ ۳۵۸ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۳۵۸ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1392/12/10 23:03
حووا

این شعر منظور عرفانی داره؟ یا واقعا مخاطبش انسان بوده؟
با توجه به این بیت :
اگر تو آدمیی اعتقاد من اینست
که دیگران همه نقشند بر در حمام

1395/03/21 17:05
ارشادیفر

بی شک معشوق زمینی است، نه تنها در این بیت که در سایر ابیات این غزل نیز مخاطب سعدی معشوق زمینی است.

1396/01/29 18:03
گمنام-۱

تنک مپوش !!، که اندامهای سیمین ات
درون جامه ، پدید است چون گلاب از جام
از اتفاق چه خوش تر بود ؟ میان دو دوست
درون پیرهنی ، چون دو مغز یک بادام

1396/01/30 00:03
مهناز ، س

پوزش می خواهم سعدی جان
اگر من جای تو بودم بیت سوم را کمی عوض می کردم :
اگر کساد شکر بایدت دهن بگشای
ورت خجالت سرو آرزو ”کنی “ بخرام
یادت گرامی

1396/01/30 00:03
گمنام-۱

به گمانم" ورت خجالت سرو آرزو بود بخرام "
بوده است .
و خداوند آگاهترین است

1396/01/30 01:03
nabavar

ولی اصل همان است که در گنجور آمده
چه درست چه اشتباه
ورت خجالت سرو آرزو کند بخرام

1396/01/30 13:03
۷

اگر کساد شکر بایدت دهن بگشای
ورت خجالت سرو آرزو کند بخرام
به هوش باید بود که ضمیر (ت) در (ورت) به (کند) برمیگردد:
ور خجالت سرو آرزو کندت بخرام
و این زبان سعدی است

1396/01/30 15:03
nabavar

چون در همه ی ابیاتِ دیگر مخاطب معشوق است ، همان که مهناز بانو نوشت مناسب تر است ، زیرا باز ” کنی “ معشوق را مخاطب قرار می دهد :
ورت خجالت سرو آرزو ”کنی “ بخرام
با عذر از سعدی

1396/01/30 16:03
nabavar

با عرض پوزش
”ور خجالت سرو آرزو کندت بخرام“
با سلیقه ی نا ساز من جور نیامد
که جمله را چنین می بینم: ور ترا خجالت سرو آرزوست ، بخرام
” ت “ >تو را
زنده باشید

1396/01/30 19:03
گمنام-۱

دوستان
سررشته ای چندان در دستور زبان فارسی ندارم،
اما مانای " ورت " گمان میبرم " واگر تورا " باشذ
ازینرو باید بگوییم " اگر تورا خجالت سرو آرزوست "
یا آرزو بود .
با توجه به " حرف نشانه " را " تو " مفعول مستقیم ( راست پذیرنده ، پذیر )است، و کردن را بر نمی تابد
وجه مجهول است

1396/01/30 20:03
nabavar

ورت به مانای ” اگر تو “ ست
ورت خجالت سرو آرزو ”کنی “ بخرام
پس با فعل ” کردن “ همخوانی دارد

1396/01/31 01:03
گمنام-۱

فراموش نکنیم " ورت " اگر تو نیست چه ار بود بسیار ساده میتوانست بگوید :
ورتو خجالت سرو آرزو کنی بخرام
و نیازی به آوردن ضمیر مفعولی " ت " نمی بود
گواهی از خود شیخ:
غریبی " گرت " دوغ پیش آورد
دو پیمانه آب است و یک چمچه دوغ

1396/01/31 07:03
بابک چندم

وَرَت: ور تو را
ورت خجالت: ور تو را خجالت-> وگر خجالت تو را
ورت خجالت (توقف) سرو آرزو کند(توقف) بخرام->
و اگر سرو آرزوی خجالت تو را کند آنگاه بخرام

1396/01/31 12:03
گمنام-۱

گر یار دهان بگشاید بازار شکر کساد است
و چون بخرامد سرو شرمگین!

1396/01/31 13:03
بابک چندم

در این بیت سر و کله "یار" از کجا پیدا شد؟؟؟
این بیت در ادامه بیت پیشین است و خود را منظور کرده، خود را می گوید:
-اگر می خواهی دهانت عاری از شیرینی شود سخن بگوی-> یعنی که ساکت و خاموش باش
-وگر می خواهی پیش سرو خجلت زده شوی بخرام یا خود نمایی کن-> یعنی که خودنمایی نکن...

1396/01/31 13:03
گمنام-۱

بهتر است از خود شیخ بپرسید که میفرماید ؛
خوش آمدی و علیک السلام و الاکرام ، تو آفتاب منیری
و روح پاک، و بر تراز آدمی ای و " تنک " ( با آوای پیش) مپوش تا کسان گلاب اندامانت در پرند جامه نبینند و بیا تا دومغز یک بادام باشیم و .......
باقی بقایتان

1396/01/31 22:03
بابک چندم

بستگی دارد:
که تمامی ابیات را از یکدیگر مجزا بدانیم و بخوانیم، و یا برخی را در ادامه ابیات پیشین...
در نوع نخست تفسیر و تعبیر شما صحیح است...
ولی شیخ در بسیاری از غزلها نوع دیگر را استفاده کرده، یعنی بیتی را در ادامه بیت پیشین آورده...
ضمن آنکه در بسیاری از ابیات نیز خود را شیرین سخن، شیرین دهان، شیرین بیان و... خوانده که می توان گمان برد در اینجا نیز در ادامه بیت پیشین خود را منظور می کند...
جمع این دو تفسیر می شود یک ایهام، که از رسم بیان او دور نیست...
باقی بقایتان یعنی چه؟

1396/01/31 23:03
گمنام-۱

زندگیتان دراز و روزگار بکام

1396/01/01 23:04
بابک چندم

آه ه ه ،بسیار عالی...
شما هم:
جهانت به کام و فلک یار باد
جهان آفرینت نگاهدار باد

1396/04/11 03:07
۷

اگر کساد شکر بایدت دهن بگشای
ورت خجالت سرو آرزو کند بخرام
اگر کسادی شکر را میخواهی دهان شیرینت را بگشای
و اگرت آرزوی خجالت سرو خرامان میکندت بخرام..
و در ادامه:
تو آفتاب منیری و دیگران انجم
تو روح پاکی و ابنای روزگار اجسام

1396/04/11 03:07
۷

ویرایش: و اگر آرزوی خجالت سرو خرامان میکندت بخرام

1396/04/14 09:07

مصرع اول بیت هشتم در بعضی نسخه‌ها به این شکل آمده:
«انیس خاطر سعدی سماع روحانیست»

اگر کساد شکر ‌.‌‌...
سخنان تو چنان شیرین است که اگر لب باز کنی رونق بازار شکر می شکند پس اگر می خواهی.....
قد تو چنان موزن است که اگر بخرامی سرو را خجالت زده می کنی.

1397/05/10 12:08
فریبا

ورت خجالت سرو آرزو کنی بخرام...اشتباه نوشته شده.
در ضمن معشوق در این شعر زمینی ست چون شاعران قبل از قرن هشت اصلا از عرفان خبر نداشتند و نمیدونستن چی هست اما بعد از اون بخاطر حمله مغولان و کشتن ادبا،شاعران به انزوا کشیده شدن و تصوف و عرفان به روی کار اومد و بعد از قرن 8 و 9 معشوق آسمانی شد

1402/10/05 21:01
فرهود

تلفظ صحیح تنک به معنی نازک و ناچیز، تَنُک است که اکثرا به غلط تُنُک می‌گویند.

اگر کوه فرمانش دارد سبک

دلش خیره خوانیم و مغزش تَنُک

فردوسی

 

1403/10/06 00:01
جلال ارغوانی

 

بگفت سعدی وخوش گفت به کوی سخن

کنون تا به ابد می کنم ختم شاعری اعلام