غزل شمارهٔ ۳۵۲
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل ۳۵۲ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۳۵۲ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۳۵۲ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل شمارهٔ ۳۵۲ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل شمارهٔ ۳۵۲ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۳۵۲ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۳۵۲ به خوانش فاطمه زندی
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
جانا هزاران آفرین درست است
چاپ چهارم 1370 خطیب رهبر
بیت آخر این غزل آدم رو مجنون میکنه و مختصات حال عاشق صادق رو بیان میکنه
شاید "الم" ایهام باشدکه در معنای دور آن،تلمیحی به آیه ی شریفه ی " الم یعلم بانّ الله یری" یا " الم نشرح لک صدرک " یا ... که به فراخور تفسیر شعر و بهره گیری از آیه ی شریفه هر یک مفهوم کلی خاص خود را می یابد.
دوستان عزیز، "الم" در زبان عربی به معنای درد می باشد و با توجه به مفهوم بیت، شاعر از قول معشوق بیان می کند که: مردان از درد ناله نمی کنند.
در آیاتی که به آنها اشاره شد، کلمه "الم" کلمه ای مرکب است از حرف "أ" به معنی "آیا" و کلمه "لم" که معنای فعل بعد از خود را منفی می کند. مثلا "الم نشرح لک صدرک" بدین معناست که "آیا سینه تو را گشاده نساختیم؟"
همانطور که مشاهده می کنید کلمه "الم" در بیت پایانی، هیچ ارتباطی به آیات مذکور ندارد. آنچه شما به عنوان ایهام یا تلمیح برشمردید، شبیه این است که بگوییم در مصرع
"شیراز معدن لب لعل است و کان حسن"
حافظ با استفاده از صنعت ایهام، ارادت خود را به امام حسن نشان داده که شبها برای فقرا شیر می برده است.
تأسف انگیز است دیدن بعضی حاشیه های سخیف و مبتذل در ذیل این شاهکار قرن ها ادبیات پارسی.
در مورد بیت چهارم به نظر میسه «ابروت میگوید که لا، چشمانْت میگوید نعم» که در بعضی نسخههای دیگه هست فصیحتر باشه.
معمولا جواب منفی رو با ابرو بالا انداختن و جواب مثبت رو با بستن چشم میدن.
بیت اول، «جانا» هزاران آفرین... درست است.
حق با مرتضی است.
بنظر اینجانب دربیت چهارم مصرع دوم بمنظور صریحتر وسلیستر شدنبهتر است این مصرع جانشین شود
ابروت همی گوید که لا چشمت همی گوید نعم
این شعر در آلبوم شهرعشق (حسین عمومی و پریسا ) بسیار بسیار زیبا خوانده شده و شنیدنی است .
به نظرم هر چند بیت چهارم به شکلی که دوستان گفتند سلیس تر است ولی از سویی پارادوکس زیابیی دارد و این طور می توان معنی کرد که معشوق اخم کرده اینطور ابروها به سمت پایین کشیده می شود و زیبایی شعر بیشتر نمایان میشود البته موافقم که در برخی نسخ همان است که بقیه اشاره کردند
در بیت اول "جانا هزاران آفرین" درست است
و همچنین "آورده بیرون از عدم"
تصنیف این غزل با صدای دلنشین سالار عقیلی در آلبوم سعدی نامه اجرا شده است
سلام در نسخه ی کلیات که بنده در اختیار دارم، و تصحیح مرحوم فروغی ذکاء الملک است، مصرع اول را اینطور آنجا دیده ام:
«جانا هزاران آفرین بر جانت از پا تا قدم»
ممنون
با سلام مجدد
با عذرخواهی فراوان
مصرع ذکر شده به صورت صحیح درج نشد
مقصود بنده این بود:
«جانا هزاران آفرین بر جانت از سر تا قدم»
لاتقتلوا صید الحَرَم (جانوران قابل شکار در سرزمین حرم را نکشید) در بیت 6 احتمالا اشاره به آیهٔ 95 سورهٔ مائده دارد:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ ...»
یعنی:
«ای کسانی که ایمان آورده اید در حالی که محرمید شکار را مکشید ...»
در لغتنامه دربارهٔ صید حرم آمده:
«صید حرم . [ ص َ / ص ِ دِ ح َ رَ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) وحشی که در سرزمین حرم باشد کشتن و شکار کردن آن حرام است و اطلاق حرم بر زمین حوالی مکه ٔ معظمه کنند به این حدود اربعه : بطرف مشرق از مکه تا شش کروه و بجانب شمال دوازده کروه و بسمت مغرب هیجده کروه و بسوی جنوب بیست و چهار کروه . (غیاث اللغات ) :
خون صاحبنظران ریختی ای کعبه ٔ حق
قتل اینان که روا داشت ؟ که صید حرمند.
سعدی .
دگر بصید حرم تیغ برمکش زنهار
وز آن که با دل ما کرده ای پشیمان باش .
حافظ.
یارب مگیرش ارچه دل چون کبوترم
افکند و کُشت و عِزّت صیدحرم نداشت .
حافظ.»
حمید رضای عزیز، نوشته زیبایتان خاطره ای را برایم زنده کرد..
سالها پیش در محضر استاد اجلّی عزیز، یکی از دوستان نمونه خطی تمرینی با خود آورده بود .. بیتی زیبا بود از سروده هایش که در خاطرم مانده:
مرغ دل را صید کرد اندر حرم
رحم بر حال کبوترها نکرد..
درین حیطه نیز بیتی از بر دارم :
..
اگر سرشک پی شستن غبار غم است
بجای هر مژهام دیدهای هنوز کم است
شکسته بالتر از من میان مرغان نیست
دلم خوش است که نامم کبوتر حرم است
تنها مکانی که نام مطلق حرم دارد ، همان حریم کعبه است
ولی به بقیه ی اماکن متبرکه را نیز مردم حرم میدانند که فقط برای احترام است
پوزش
ولی بقیه ی اماکن متبرکه را نیز مردم حرم می دانند
دوستان فرهیخته و ادب دوست ایرانزمین_
هزاران آفرین بر شما بااین تحلیل و تجزیه .به خود ببالیم بخاطر اینهمه ذوق و فرهیختگی صاحب نظران _درود برشما
بسته پیشنهادی من گوش جان دادن به تصنیفی باهمین مطلع از آقارسالار عقیلی هست.
خورشید بر سرو روان هرگز ندیدم در جهان
هرگز درست است نه دیگر
بنظر میرسد منظور از آوردن لاتقتلو صید الحرام این باشد..صیدی که بهت پناه آورده را نمی کشند
بنظرم چشمانت می گویند لا ابروت میگوید نعم درسته و خیلی هم زیباست به این دلیل که وقتی معشوق برای عاشق ناز می کند ،دقیقا چشمانش را کمی باز کرده و ابروانش یکی بالا و دیگری کمی به سمت پایین می آید و چنانچه به نوشتار کلمه نعم دقت بکنید ابروت می گوید نعم در آن حالت که اشاره شد کلمه نعم متصور می شود.با تشکر
چشمانت می گوید که لا ابروت می گوید نعم دوستان به دنبال تشبیه ظاهری می گردند و به خطا می روند بنده گمانم بر این است که چون چشمان تو به من جواب لا می دهند ابرو که کمان است و خونریز به من نعم می گوید و ترتیب کاملن درست است
بعضی فکر میکنن باید هر بیت سعدی یا حافظ رو به جایی از قران یا حدیث بچسبانن یا توی واژه اش خیلی سخت بگیرن در صورتی که سعدی به روان گویی مشهور هست الم در بیت سعدی خیلی راحت تصور میشه ازکه عاشق از تندی کردن معشوق دردش نمیگیره اگه بگیره عاشق نیست سعدی بنالیدی زما عشاق ننالند از هم
سعدی شیرین خوان منم آوازه خوبان منم
خواهی بری جان از تنم دردت به جانم می خرم