گنجور

غزل شمارهٔ ۳۴۳

به عمر خویش ندیدم شبی که مرغ دلم
نخواند بر گل رویت چه جای بلبل باغ
تو را فراغت ما گر بود و گر نبود
مرا به روی تو از هر که عالمست فراغ
ز درد عشق تو امید رستگاری نیست
گریختن نتوانند بندگان به داغ
تو را که این همه بلبل نوای عشق زنند
چه التفات بود بر ادای منکر زاغ
دلیل روی تو هم روی توست سعدی را
چراغ را نتوان دید جز به نور چراغ

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به عمر خویش ندیدم شبی که مرغ دلم
نخواند بر گل رویت چه جای بلبل باغ
هوش مصنوعی: در طول زندگی‌ام هیچ شبی نبوده که دلم برای تو نخواند و در این عشق، جای بلبل در باغ تو را نداشته باشد.
تو را فراغت ما گر بود و گر نبود
مرا به روی تو از هر که عالمست فراغ
هوش مصنوعی: اگر تو زمانی برای من داری یا نداری، من از هر کسی که در دنیا می‌داند، تنها به خاطر تو آرامش دارم.
ز درد عشق تو امید رستگاری نیست
گریختن نتوانند بندگان به داغ
هوش مصنوعی: از درد عشق تو نمی‌توان به رهایی و نجات امیدوار بود، زیرا بندگان نمی‌توانند از داغ و رنج عشق فرار کنند.
تو را که این همه بلبل نوای عشق زنند
چه التفات بود بر ادای منکر زاغ
هوش مصنوعی: به تو که این همه بلبل به عشق تو آواز می‌خوانند، چه نیازی به توجه به منکر زاغ داری؟
دلیل روی تو هم روی توست سعدی را
چراغ را نتوان دید جز به نور چراغ
هوش مصنوعی: اگر به زیبایی و جذبه تو توجه می‌کنم، به خاطر خود توست. مانند این است که نمی‌توان چراغ را بدون روشنایی‌اش دید.

خوانش ها

غزل ۳۴۳ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل شمارهٔ ۳۴۳ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۳۴۳ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۳۴۳ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۳۴۳ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۳۴۳ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۳۴۳ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1393/10/09 02:01
الهام

سعدی در این شعر در برابر محبوب خویش اظهار ÷وچی میکند و خو را به صورت کسی که داغ بندگی به ان زده باشند میداند که مجاز از کل موجودات عالم است

1394/12/19 17:03
سمانه ، م

سعدی در بیت اول رعایت روال غزل را نکرده ، شاید به عمد،
چون قافیه ها همخوانی ندارند

1395/07/20 23:10
۷

به عمر خویش ندیدم شبی که مرغ دلم
نخواند بر گل رویت چه جای بلبل باغ
مرغ راغ
راغ=دامن کوه=سبزه زار
نه در راغ سبزه ، نه در باغ شخ
ملخ بوستان خورد و مردم ملخ
فردوسی:
سپه بود بر دشت هامون و راغ
دل رومیان زان پر از درد و داغ .

1396/03/23 06:05
امین

سلام.
آیا کسی می‌تواند معنای بیت آخر را برای من بگوید. در واقعیت می‌خواهم نقش‌های کلمات را بدانم. آیا سعدی منادا است و «را» گرفته است یا مفعول چون هر چه می‌خوانم معنی نمی‌دهد.
با تشکر

1396/03/23 17:05
خرم روزگار

امین گرامی
به گمانم ؛ " را " در این نیم بیت " رای فک اضافه " است؛
می فرماید دلیل ( راهنمای) سعدی به روی تو ، خود روی توست ، چنانکه چراغ را به نور چراغ می بینیم
در همین زمینه نمونه زیبایی از خود شیخ به یاد دارم
" همه را دندان به ترشی کند شود، مگر قاضیان را که به شیرینی ".

1396/03/23 17:05
خرم روزگار

دندان همه مردم با ( به) ترشی کند میشود ، مگر دندان قاضیان که به شیرینی.

1396/03/23 21:05
مهناز ،س

” را “ به مانای برای آمده .
برای سعدی دلیل روی تو همان روی توست .
آفتاب آمد دلیل آفتاب

1396/03/24 08:05
امین

ممنون.
البته در کتابی که من آن را خواندم نیز دلیل را راهنما معنی کرده بود و ین بیت را در کنار آن
آفتاب آمد دلیل آفتاب گر دلیلت باید از وی رو متاب
اورده بود. به هر دو جواب قابل قبول است
ممنون از همگی.

1397/02/22 12:04
۷

به عمر خویش ندیدم شبی که مرغ دلم
نخواند بر گل رویت چه جای بلبل باغ
ب/عم/ر/خی=مفاعلن
ش/ن/دی/دم=فعلاتن
ش/بی/ک/مر=مفاعلن
غ/د/لم=فعلن
امان از فروغی و مرغ دلش که مرغ راغ را پراند

1397/02/22 12:04
۷

به عمر خویش ندیدم شبی که مرغ راغ
نخواند بر گل رویت چه جای بلبل باغ
یک شب از عمر خود سراغ ندارم که مرغ دشت و سبزه زار به یاد گل رویت نخوانده باشد چه برسد به من که بلبل باغم
چه خوشست مرغ وحشی که جفای کس نبیند
من و مرغ خانگی را بکشند و پر نباشد

1397/02/22 12:04
۷

دوش مرغی به صبح می‌نالید
عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش
یکی از دوستان مخلص را
مگر آواز من رسید به گوش
گفت باور نداشتم که ترا
بانگ مرغی چنین کند مدهوش
گفتم این شرط آدمیت نیست
مرغ تسبیح گوی و ما خاموش

1403/10/05 23:01
جلال ارغوانی

تو ماه شب چار دهی چه جای چراغ؟

تو سرو وگل ویاسمنی   کجا روم در باغ؟

نظر به سعدی خوشخوان کن که میگوید

که بلبلیست غزلخوان، نظر  مکن در زاغ