غزل شمارهٔ ۳۳۹
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل ۳۳۹ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۳۳۹ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل ۳۳۹ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل ۳۳۹ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۳۳۹ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۳۳۹ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۳۳۹ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۳۳۹ به خوانش تناز پیراسته
حاشیه ها
تفاوتها در ضبط:
افسر خاقان وان گاه سر خاک آلود
به
تاج خاقانی و وانگاه سرخاک آلود
سعدی ار نوش وصال تو بیابد چه عجب
به
سعدی ار نوش وصال تو بیابد نه عجب
(معنی صحیحتر می نماید)
چون میسر شدی ای در ز دریا برتر
به
چون میسر شدی ای قطره دریا پرتو
(عبارت قابل توجه: "قطره دریا پرتو")
خیمه سلطان وان گاه فضای درویش
به
خیمه سلطنت آنگاه و فضای درویش
سلام...دستان اندیش یعنی چه؟
تاج ،خاقانی و آنگاه سر خاک آلود
خیمه، سلطانی و آنگاه فضای درویش!!
و اما دستان هم چنین جمع دست است، و کلید است از برای کوک کردن ساز ( دستان نشانی، پرده بندی )
و جادو و افسون است و میگویند زال را ازین رو دستان
گفته اند که به افسون سیمرغ رابه خویش می خوانده است( به افسون آتش زدن پر او)
در مانای داستان زیباترین نمونه آن در زبان فارسی این بیت استاد سخن است:
گویند مگو سعدی چندان سخن از عشقش
می گویم ، و بعد از من گویند به د ستانها
سالها دستان اندیشی ، عمرها چاره گری به بار نشسته است و اینک پای در گنجینه کام دست در گردن یار ، گردن بر فلک افراشته است .
جسارتم را ببخشائید
دستان به مانای دو یا چند دست هم هست ، ولی نه درین بیت
مانا باشید
در مانای داستان ، افزون بر آنچه از سعدی شیراز گفته آمد، خواجه نیز بیت زیبایی دارد، همو که هماره نگران بوده است مبادا راز از پرده برون افتد !!
راز سر بسته ما بین، که به دستان گفتند
هر زمان ، با دف و نی بر سر بازار دگر!
داستان گویی با دف و نی، بی گمان به آواز است
در گنجور نیز دوران آمده است ، دهخداست که دستان آورده است ،
" بعد ازمن"، خود دورانها در خویش دارد، دستانها شاعرانه تر می نماید، افسانه شدن ، ماندگاری، بودایی . و چنین شده است، که هنوز ؛ زخاک سعدی شیراز بوی عشق آید..........
و به قول ظریف غایب از گنجور؛ مانا در نهان سراینده
خوبی آن نیست که ما را بدهی زهر جفا
گاه چون سعدی خوش گوی کمی نیک اندیش