غزل شمارهٔ ۳۳۰
زینهار از دهان خندانش
و آتش لعل و آب دندانش
مگر آن دایه کاین صنم پرورد
شهد بودهست شیر پستانش
باغبان گر ببیند این رفتار
سرو بیرون کند ز بستانش
ور چنین حور در بهشت آید
همه خادم شوند غلمانش
چاهی اندر ره مسلمانان
نیست الا چه زنخدانش
چند خواهی چو من بر این لب چاه
متعطش بر آب حیوانش؟
شاید این روی اگر سبیل کند
بر تماشاکنان حیرانش
ساربانا جمال کعبه کجاست؟
که بمردیم در بیابانش
بس که در خاک میطپند چو گوی
از خم زلف همچو چوگانش
لاجرم عقل منهزم شد و صبر
که نبودند مرد میدانش
ما دگر بی تو صبر نتوانیم
که همین بود حد امکانش
از ملامت چه غم خورد سعدی
مرده از نیشتر مترسانش
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زینهار از دهان خندانش
و آتش لعل و آب دندانش
هوش مصنوعی: احتیاط کن از لبخند شیرین او، چرا که در پشت آن آتش عشق و شور نهفته است.
مگر آن دایه کاین صنم پرورد
شهد بودهست شیر پستانش
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که این معشوقه همچون نوزادی است که از شیر دایهای شیرینزبان و ملایم تغذیه میکند. احتمالاً دایهای که این صنم را تربیت کرده، از شیر شیرینی برخوردار بوده است.
باغبان گر ببیند این رفتار
سرو بیرون کند ز بستانش
هوش مصنوعی: اگر باغبان رفتار سرو را ببیند، او را از باغش خارج خواهد کرد.
ور چنین حور در بهشت آید
همه خادم شوند غلمانش
هوش مصنوعی: اگر چنین حوری در بهشت بیاید، همه برای خدمت به او آماده میشوند.
چاهی اندر ره مسلمانان
نیست الا چه زنخدانش
هوش مصنوعی: در مسیر مسلمانان چاهی وجود ندارد، مگر اینکه نشانهای از آن در زنخدانها دیده شود.
چند خواهی چو من بر این لب چاه
متعطش بر آب حیوانش؟
هوش مصنوعی: چند بار میخواهی با عطش زیاد به این لب چاه نزدیک شوی و آرزوی آب جاودان را داشته باشی؟
شاید این روی اگر سبیل کند
بر تماشاکنان حیرانش
هوش مصنوعی: شاید اگر این چهره زیبا با لبخندی به تماشاکنان نگاه کند، آنها را در حالت حیرت قرار دهد.
ساربانا جمال کعبه کجاست؟
که بمردیم در بیابانش
هوش مصنوعی: ببینید، زیبایی و جمال کعبه کجاست؟ ما در بیابانش جان سپردیم.
بس که در خاک میطپند چو گوی
از خم زلف همچو چوگانش
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به شوق و هیجان بینهایتی دارد که در دل یک عاشق وجود دارد. عاشق به قدری در عشق غرق شده که از شدت شوق و احساس، مثل گوی بازی چوگان در زمین میرقصند و میچرخند. این تصویر به خوبی حال و هوای عاشق را نشان میدهد و به تلاطم و شور و شوق او اشاره دارد.
لاجرم عقل منهزم شد و صبر
که نبودند مرد میدانش
هوش مصنوعی: در نتیجه، عقل شکست خورد و صبر که در میدان نبود، نتوانست او را همراهی کند.
ما دگر بی تو صبر نتوانیم
که همین بود حد امکانش
هوش مصنوعی: ما دیگر بدون تو نمیتوانیم صبر کنیم، زیرا همین برای ما به عنوان حداکثر تحمل است.
از ملامت چه غم خورد سعدی
مرده از نیشتر مترسانش
هوش مصنوعی: سعدی میگوید که نگران ملامت دیگران نباش، زیرا انسان مردهای که دیگر درد و رنجی ندارد، از زخم زبانها نمیترسد.
خوانش ها
غزل ۳۳۰ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۳۳۰ به خوانش فاطمه زندی
غزل ۳۳۰ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل ۳۳۰ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل ۳۳۰ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۳۳۰ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۳۳۰ به خوانش نازنین بازیان
حاشیه ها
1402/05/28 15:07
غبار ..
لاجرم عقل منهزم شد و صبر
که نبودند مرد میدانش...
1403/10/03 19:01
جلال ارغوانی
واله از سعدیند سخندانان
عاقل وعاشقند حیرانش